This blog is about books, eBooks , my memories .

Sunday, February 2, 2014

از این که هنوز موفق نشده اید شکایت نکنید ،



بصیرت تنها از میان مشکلات به چشم می آید


به ناگاه موج طاعون به حومه ی  زیبای کناره ی رودخانه ی ایوان ، شهر استرافورد حمله کرد

در این حادثه پسری یک ساله تمام خانواده اش را از دست داد و از آن زمان خانه ی مادری اش به او تعلق گرفت


با وجود خردسالی ، پسرک در جستجوی کار به لندن رفت و کاری که به دست آورد باربری در یک تئاتر بود

از آن جا که برای مدتی طولانی با تئاتر سروکار داشت ، نسبت به آن مشتاق شد. بنابراین در دوران فراغتش شروع به نوشتن کرد ، ولی متأسفانه هیچ کس نگاهی به نوشته های او نمی انداخت

با وجود این او به کارش ادامه داد و هیچ گاه ، هیچ وقت ، هرگز تسلیم نشد

پاداشش ؟

چیزی را که بیش از همه می خواست به دست آورد ..... نوشته اش بر روی صحنه رفت ، نه تنها این ، بلکه او یکی از نه شریک تئاتر جهانی لندن شد

ولی به نظر می رسید بداقبالی او پایان ندارد ، او تنها پسرش را هم از دست داد ..... پسری که تنها یازده سال داشت. شاید به همین دلیل ویلیام شکسپیر توانست خود را سلطان تراژدی معرفی کند



از این که هنوز موفق نشده اید
شکایت نکنید،
چه، شمار زیادی هستند که حتی
سعادت شکست خوردن را نیز نیافته اند



هیچ گاه ، هیچ وقت ، هرگز تسلیم نشوید : ری آریا

دوران طلایی پیش روست نه پشت سر

ویلیام شکسپیر



M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com