This blog is about books, eBooks , my memories .

Tuesday, September 2, 2014

The broken toy



سلام
________________________________________________


یادآوری

سربازان مرد و زن در اردوگاه بودند
There were men and women soldiers in the camp.
یک گروه همسرایان مرد وجود داشت
There was a choir of men soldiers.
اما هیچیک از زنان سرباز نمی خواست در گروه همسرایان آواز بخواند
But none of the women soldiers wanted to sing in the choir.
یک دختر جدید به اردوگاه آمد
A new girl soldier came to the camp.
کاپیتان جونز به دختر پیشنهاد کرد در گروه همسرایان بخواند
Captain Jones offered the girl to sing in the choir.
دختر گفت : من اصلاً نمی توانم بخوانم
The girl said,' I can't sing at all.'
کاپیتان جونز گفت : نیازی نیست بخوانی ، من فقط کسی را می خواهم که نگاه سربازان مرد به جلویشان جلب کند ، وقتی در کلیسا هستند
Captain Jones said, ' You don't need to sing. I only want someone to keep the men soldiers looking in front of them when they are in the church.
_____________________
تمرین

آقای و خانم اسمیت برای سی سال در همان خانه زندگی می کردند
Mr and Mrs. Smith lived in the same house for thirty years.
آقای اسمیت شنبه سرکار نمی رود
Mr. Smith doesn't go to work on Saturday.
آقای اسمیت هر روز ساعت شش به خانه می آید
Mr. Smith comes home at six o'clock every day.
خانم اسمیت به خانه ی همسایه ی جدید رفت
Mrs.Smith went to her new neighbor's house.
خانم اسمیت همسایه هایش را از پنجره تماشا می کرد
Mrs. Smith watched her neighbors from her window.
خانم اسمیت می خواست آقای اسمیت همسایه شان را ببوسد
Mrs. Smith wanted Mr. Smith to kiss their neighbor.

________________________________


Broken toy

Mrs Peters had two children . Sammy was seven years old, and his sister Annie was four. Sammy went to school, but Annie did not. When Sammy was at home, he often played with Annie while their mother was cooking or washing or cleaning, and her was usually very nice to his small sister, and Mrs Peters was free to do her work quietly.

One Saturday morning, the two children were playing in the garden while their mother was cooking the lunch. They were quite happy until Annie suddenly began to cry and ran into the kitchen to her mother. Mrs Peters stopped cooking and said, ' Why are you crying Annie?

' Sammy's broken my toy horse,' Annie answered, crying more loudly.
' How did her break it?' her mother asked.
Annie stopped crying, but did not answer for a few seconds. Then she said, ' I hit him on the head with it.'

اسباب بازی شکسته

خانم پیترز دو تا بچه داشت . سامی هفت ساله و خواهرش آنی 4 ساله بودند. سامی به مدرسه می رفت ، اما آنی نمی رفت. هنگامیکه سامی در خانه بود ، اغلب با آنی بازی می کرد ، در حالیکه مادرشان سرگرم پخت و پز ، شست و شو و یا رفت و روب بود . او معمولاً با خواهر کوچکترش خیلی خوب بود و خانم پیترز با خیالی آسوده کارهایش را انجام می داد

یک صبح شنبه ، دو تا بچه در حیاط بازی می کردند ، و مادرشان مشغول پختن ناهار بود . آنها کاملاً خوش حال بودند تا این که آنی یکدفعه زد زیر گریه و دوید به سمت آشپزخانه، پیش مادرش

خانم پیترز از پختن دست کشید و گفت :« آنی ، چرا گریه می کنی ؟
آنی پاسخ داد : « سامی اسباب بازیم را شکسته» و بلندتر گریه کرد

مادرش گفت :« چطوری اونو شکست؟
آنی دیگه گریه نکرد ، چند ثانیه ای جوابی نداشت ، بعد به مادرش گفت :« من با عروسکم تو سرش زدم

_________________________________________

تمرین
سامی هفت ساله بود
آنی سه ساله بود
سامی به مدرسه می رفت ولی آنی نمی رفت
سامی با خواهرش خوب بود
سامی اسباب بازی آنی  را شکست
آنی با اسباب بازیش سامی را زد
________________________________________

May I always be there for you when things are not going well .
خدا کند وقتی اوضاع بر وفق مرادت نیست کنارت باشم
_________________________________________________________

افعال خودکار


دسته ی چهارم

افعالی که مالکیت را می رسانند هم به صورت استمراری به کار نمی روند
  • posses
    ​s​
    دارا بودن
  • own  مالک بودن
  • belong تعلق داشتن
  • have ( got) داشتن
این افعال نیز همانند دسته های قبل اگر در معنای دیگری به کار روند ، می توانند استمراری بیایند ، مثلاً have اگر معنای مالکیت را برساند ( ing ) نمی گیرد
I have a wonderful book.

اما اگر معنای دیگری داشته باشد ، می تواند استمراری بیاید

have a party میهمانی دادن
have a good time خوش گذشتن
have a baby بچه دار شدن

Last summer they had a good time in Japan.
تابستان قبل به آنها در ژاپن خوش گذشت
______________________________________________________


واژه ی کلیدی امروز toy است

Beach ball توپ پلاستیکی
card game ورق بازی
doll عروسک
puzzle پازل
roller skates اسکیت
coloring book کتاب رنگ آمیزی
toy car ماشین اسباب بازی
building blocks ساختمان سازی
doll's clothes لباس عروسک
electronic game بازی کامپیوتری
_________________________________________

I'd like a toy for a 4 year-old girl
یک اسباب بازی برای دختر چهار ساله می خواهم
I'd like an electronic game for a boy.
من یک بازی کامپیوتری برای یک پسربچه می خواهم
_______________________________________________


Good day to you
M.T

برای پیدا کردن یک نوع فایل خاص ، کافی است در جعبه ی جستجو  ، نام فایل بنویسید : بگذارید ، سپس پسوند فایل را بنویسید

مثلاً من به فایل پی دی اف تاریخچه ی گوگل نیاز دارم ، در نوار جستجو عبارت " تاریخچه ی گوگل " را وارد می کنم ، جلویش دو تا نقطه می گذارم : و بعد نوع فایل مورد نظرم را می نویسم pdf




0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com