This blog is about books, eBooks , my memories .

Wednesday, October 29, 2014

The Smart Doctor




خوشـــــــــــا از دل نم اشکی فشاندن
به آبــــی آتـــــــــــش دل را نشــــاندن

خوشــــــــــا زان عشــــقبازان یاد کردن
​زبـــان را زخـــــــــــمه ی فریــــاد کردن

خوشـــــــا از نی خوشا از سـر سرودن
خوشـــــــا نـــی نامه ای دیگر سـرودن

نــــــــوای نی نـوایی آتشــــــین است
بگو از ســـــر بگیرد دلنشـــــــین است

نوای نی نــــــــوای بی نــــوایی است
هوای ناله هایش ، نیـــــــــنوایی است

نـوای نــــــــی دوای هر دل تـــــــــنگ
شفای خواب گُل ، بیــــــــماری سـنگ

قیصر امین پور

سلام ، صبح بخیر

_________________________________________
تمرین
​دیروز​


ناخدا ساحل را خوب می شناخت ، اما او مرد دقیقی بود
​The captain knew that coast well, but he was a careful man.​

مرد به لنگرگاه رفت تا کسی را پیدا کند که ساحل را می شناخت
​He went into a port to find someone who knew the coast.​

او یک سکاندار حرفه ای برای راهنمایش پیدا کرد
​He found a qualified pilot to guide him.​

ماهیگیری می خواست مقداری پول به دست بیاور
د با بازی به عنوان یک سکاندار
​​

​A fisherman wanted to earn some money by acting as a pilot.​

ماهیگیر هر صخره ای را در آن قسمت ساحل خوب می شناخت
​The fisherman knew every rock on that part of the coast.​

او گذاشت ناخدا کشتی را درست به سمت صخره هدایت کند
​He let the captain steer the ship right on to a rock.​

_____________________________________

The Smart Doctor

Henry was from the United States and he had come to London for a holiday.

One day he was not feeling well, so he went to the clerk at the desk of his hotel and said,'I want to see a doctor. Can you give me the name of a good one?'

The clerk looked in a book and then said, 'Dr. Kenneth Grey, 61010.'

Henry said,'Thank you very much. Is he expensive?'
'Well,' the clerk answered, 'he always charges his patients two pounds for their first visit to him, and 1.50 pounds for later visits.'

Henry decided to save 50P, so when he went to see the doctor, he said,'I've come again, doctor.'

For a few seconds the doctor looked at his face carefully without saying anything. Then he nodded and said,'Oh, yes.'. He examined him and said, You will be all right with the medicine I gave you last time.'

دکتر زرنگ

هنری آمریکایی بود و برای تعطیلات به لندن آمده بود .

یک روز حالش خوب نبود، برای همین نزد کارمند پشت پیشخوان هتل رفت و گفت :« می خواهم یک دکتر را ببینم . می توانید اسم یک دکتر خوب را بهم بگویید؟»

کارمند توی یک کتاب را نگاه کرد و گفت :« دکتر کنت گری، شماره ی 61010.»

هنری گفت:« خیلی متشکرم . اون گرونه ؟»
کارمند جواب داد:« خب، او همیشه بار اول از بیماراش دو پوند ویزیت می گیره و دفعه های بعد یک و نیم پوند.»

هنری تصمیم گرفت که 50 پنس صرفه جویی کند ، بنابراین وقتی به دیدار دکتر رفت ،  گفت :« دکتر، من دوباره اومدم.»

برای چند لحظه دکتر بی هیچ حرفی به چهره اش با دقت نگاه کرد ، سپس سر تکان داد و گفت:« اوه ، بله .» او هنری را معاینه کرد و بعد گفت:« شما  خوب می شید با داروهایی که بار آخر بهتون دادم .»
________________________________________

تمرین

هنری از کارمند هتل خواست تا دکتر خوبی را به اتاقش بفرستد
کارمند به او نام و نشانی دکتری را داد
هنری خواست بداند رفتن به پیش او چقدر هزینه دارد
نرخ اولین ویزیت دکتر کمتر از ویزیتهای بعد بود
هنری تلاش کرد دکتر باور کند که او قبلاً پیشش رفته است
دکتر می دانست که هنری را قبلاً ندیده است

______________________________________
اسم

charge بار ، هزینه ، مسئولیت ، عهده ، عهده داری، اتهام ، حمله
charger شارژر، اسب جنگی
________________________________________
فعل

to charge
متهم کردن ، قیمت یا دستمزد یا هزینه مطالبه کردن، خواستن ، به حساب کسی گذاشتم ، تفنگ پر کردن ، باتری را پر کردن ، شارژ کردن
_________________________
صفت
charged  پر از ، سرشار از
All the Best
M.T





M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com