This blog is about books, eBooks , my memories .

Monday, March 9, 2015

I doubt if they were thinking much about me




سلام ، صبح بخیر

"طوری رفتار کن که گویی هر چیزی را که در آرزویش بودی، بهش رسیدی . باور داشته باش که هر آنچه را به دنبالش بودی، دریافت کرده ای و تمام خواسته هایت برآورده شده است.
                                                                     وین دایر"


_________________________________

15th September Dear Daddy,

I was weighed yesterday on the flour scales in the general store at the Comers. I've gained nine pounds! Let me recommend Lock Willow as a health resort.

Yours ever,
Judy
اسم
scales  میزان، ترازو

فعل
to scales نقشه کشیدن، مقیاس گذاشتن، توزین کردن


۱۵
سپتامبر
  
بابای عزیز

دیروز من خودم را با ترازوی آرد کشی دکان بقالی وزن کردم، 9 پوند به وزن من اضافه شده ، لاک ویلو برای سلامتی بسیار مفید است.

دوستدار همیشگی شما
جودی



_________________________________

9
ماه ژانویه

بابا جان دوست دارید کاری بکنید که تا ابد پیروزمند شوید؟ من خانواده ی بدبختی را می شناسم که از هر نظر دچار فقر و فلاکت هستند. این خانواده شامل پدر، مادر و چهار فرزند هستند. دو تا از پسرهای بزرگتر آنها دنبال کار و زندگی رفته اند و دیگر به خانواده بر نگشته اند

 پدر این خانواده در یک کارخانه ی شیشه سازی کار می کرده و مسلول شده و حالا او در بیمارستان است و تمام پس انداز آنها خرج پدر مسلول شده است

حالا بار این خانواده بر دوش دختر بزرگتر که 24 ساله است، می باشد. این دختر اگر کاری پیدا کند حاضر است با روزی یک دلار و نیم خیاطی کند و شبها هم کارهای دست دوزی انجام می هد

مادر، ناتوان و از کار افتاده و بسیار هم مؤمن است. ساعت ها دست روی دست می گذارد و به حالت تسلیم می نشیند

در حالیکه دختر با آن همه تلاشی که برای گرداندن زندگی می کند، خرد و خسته شده است. دارد از شدت زحمت و کار می میرد. مدام نگران است که زمستان آینده چه خواهد شد

من فکر می کنم با یکصد دلار می توان مقداری ذغال خرید و برای بچه ها کفش و پوشاک تهیه کرد که بتوانند به مدرسه بروند و با بقیه ی پول دختر می تواند کمی کمتر کار کند و اگر روزی کاری پیدا نکرد ناراحت نشود

با توجه به این که شما ثروتمندترین کسی هستید که من می شناسم، آیا ممکن است یکصد دلار بدهید؟

این دختر خیلی بیشتر از من محتاج کمک است. من فقط به خاطر دخترک این تقاضا را دارم. در غیر این صورت سرنوشت مادر زیاد مرا نگران نمی کند چون مادر خودش را از زحمت قبول پذیرفتن مسئولیت معاف کرده و کنار کشیده است

باباجان، من بطور کلی از مردمی که دست روی دست می گذارند و چشم به آسمان می دوزند و می گویند هر چه پیش آید خوش آید ، لجم می گیرد، مگر می شود؟

تسلیم و رضای سرنوشت شدن یا هر نام دیگری که این عمل را بخوانیم نشانه ی سستی و درماندگی است. من مذهب و آیینی را که پرتحرک تر است می خواهم

به هر حال ، درس های فلسفه مشکل تر شده است. تمام فلسفه ی "شوپن هاور" را باید برای فردا از حفظ کنم. استاد فلسفه هیچ فکر نمی کند که ما غیر از درس او باز هم درس داریم. استاد پیرمرد خنده آوری است، اغلب حواسش پرت است. گاهی هم که به اصطلاح می خواهد کلاس را زنده و شاد نگه دارد، لطیفه های بی مزه و لوسی می گوید. خب، ما هم خیلی سعی می کنیم که تبسم کنیم . اما به خدا یک ذره هم شوخی هایش با نمک نیست

او در میان دو ساعت درس ، تمام مدت در مورد "ماده" حرف می زند. می خواهد بگوید آیا " ماده " خارج از ذهن ما هست یا فقط مربوط به " ذهن" است

اما اگر از دخترک خیاط من بپرسید ، به شما خواهد گفت که "ماده" به راستی وجود دارد

شما فکر می کنید داستان جدید من حالا در کجاست؟ در سبد کاغذهای باطله. خودم فکر کردم که جالب نیست. اگر نویسنده ای در مورد نوشته خود این طور فکر کند، قضاوت مردم " واویلا" ست




______________________________
___
Later

I address you, Daddy, from a bed of pain. For two days I've been laid up with swollen tonsils; I can just swallow hot milk, and that is all. 'What were your parents thinking of not to have those tonsils out when you were a baby?' the doctor wished to know. I'm sure I haven't an idea, but I doubt if they were thinking much about me.

Yours,   J. A.


Next morning

I just read this over before sealing it. I don't know WHY I  cast such a misty atmosphere over life. I hasten to assure you that I am young and happy and exuberant; and I trust you are the same. Youth has nothing to do with birthdays, only with ALIVENESS  of spirit, so even if your hair is gray, Daddy, you can still be a boy.

Affectionately, Judy.



M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com