This blog is about books, eBooks , my memories .

Monday, September 18, 2017

من می‌توانم از داستان اپل حرف بزنم، اما داستان شما جالب‌تر است


سیم آی‌پاد او همیشه گره خورده بود. تلفن‌همراهش را هرگز به موقع پیدا نمی‌کرد. اسکات همیشه وسایل زیادی همراه خود داشت. پس از خودش پرسید:«چه می‌شود اگر این مسئله را حل کنم؟»


احساس عجز را به طلای ناب تبدیل کنید

گرایش به بهتر ساختن زندگی همواره مضمون دائمی تاریخ بشر بوده است و بنیانی‌ترین عامل شتاب‌دهنده برای عمل. این هسته‌ی اصلی انگیزه‌های انسانی است. بدون این گرایش در جهت رشد، نه اتومبیلی وجود خواهد داشت، نه هواپیمایی و نه رایانه‌ای.

هیچ‌کس فقط با خوب زندگی‌کردن نمی‌تواند دلارهای میلیونی بسازد. افراد باهوش، آگاه و خلاق جای پای محکمی را پیدا می‌کنند که بتوانند مسئله‌ی آزاردهنده‌ای را حل کنند. اگر شما بتوانید تله‌موش بهتری بسازید، دنیا راهی به در خانه‌ی شما خواهد یافت. مهم این است که شما این فرصت را شناسایی کنید. فکرهای میلیون دلاری در همه جا هستند و انتظار کسی را می‌کشند که به سراغشان برود.

پیام من این است که لازم نیست فکری کاملاً نوظهور یا پیچیده داشته باشید که ابداع تلقی شود. شما نباید به فکرهایی چون «این خیلی ساده است» و یا «این خیلی آسان است» اجازه دهید تا شما را از دنبال کردن فکری که به آن ایمان دارید، باز‌دارند. در بیشتر موردها، زمانی که فکر یا محصولی بسیار ساده یا آسان است و کسی آن را ارائه نکرده، شما با ایده‌ای یک میلیون دلاری روبه‌رو شده‌اید.



او دریافت اختراعش به مردم کمک می‌کند

اسکات جردن وکیل فرسوده‌ای بود که از کارش راضی نبود. البته او فکر بزرگی نداشت؛ اما روزی فکری ناگهانی ظاهر شد و او را تکان داد. اسکات عاشق لوازم مدرن بود، اما این لوازم دیوانه‌اش می‌کردند. سیم آیپاد او همیشه گره خورده بود. تلفن همراهش را هرگز به موقع پیدا نمی‌کرد. اسکات همیشه وسایل زیادی همراه خود داشت. پس از خودش پرسید: «چه می‌شود اگر این مسئله را حل کنم؟»

در سال ۲۰۰۱، اسکات کار خود را در یک شرکت معتبر حقوقی رها کرد و با استفاده از پس‌اندازش فکر خود را اجرایی کرد.

محصول تازه‌ی وی، جلیقه‌ای بود با بیست و دو جیب مخفی که می‌توانست همه‌ی وسایل مورد نیاز دنیای امروز را حمل کند. اسکات هیچ تجربه‌ای در این زمینه نداشت. پس تیمی از طراحان را استخدام کرد تا کمکش کنند. اسکات دلش نمی‌خواست محصول جدیدش زشت و بی‌قواره به نظر برسد. او در جست‌وجوی طراحی ظریفی بود که مورد پسند افراد مختلف، از سرمایه‌گذار تا دانشجو، قرار بگیرد.

نتیجه کار «اسکات وست» است، جلیقه‌ای بسیار شیک و ظریف. وقتی از بیست‌ و دو جیب مخفی آن وسایلش را خالی کرد، همه شگفت‌زده شدیم. عجب اختراعی!
 در معرفی یک محصول جدید، هیچ‌چیز همچون نمایش بصری نمی‌تواند مؤثر واقع شود.
اسکات با پوشیدن محصول خود در برنامه «فکر بزرگ» پاداش خود را گرفت و «استیو ووزنیاک» یکی از بنیانگذاران شرکت اپل به آن توجه کرد. او ایمیلی برای اسکات فرستاد و با کلمات تشویق‌آمیزی از او حمایت کرد:

«من می‌توانم از داستان شرکت اپل حرف بزنم، اما داستان شما برای آن گروه از سرمایه‌گذاران نوپا که آن‌جا هستند، بسیار جالب‌تر است. به هر کجا که می‌روم، با ده‌ها و صدها چهره‌ی گرسنه روبه‌رو می‌شوم که مایل هستند قصه‌ی شما را بشنوند.
من محصول اسکات را دوست دارم، اما هنوز به اندازه‌ی کافی از آن استفاده نمی‌کنم. من آن‌قدر پر مشغله‌ام که فرصت آویختن لباس‌هایم را در کمد ندارم و آن‌ها را روی زمین می‌ریزم. اما پسرم سال‌هاست که جلیقه‌ی شما را می‌پوشد و به هر کجا که می‌رود، وسایل لازمش را در اختیار دارد. من یکی از طرفداران پر و پا‌ قرص شما هستم و از آشنایی با شما بسیار خوشحالم.
                                            با بهترین آرزوها، ووز»
محصولتان را بپوشید، دنبالتان می‌آیند!

        کتاب فکر بزرگ نوشته دانی دویچ
   Scott Jordan, SCOOTVEST, Steve Wozniak, Apple

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com