Saturday, March 31, 2018
Tuesday, March 20, 2018
بهار و گل طربانگیز گشت
بهار و گل طربانگیز گشت و توبهشکن
به شادی رخ گـــــل بیخ غم ز دل برکَن
طریق صـــدق بیاموز ز آب صــــافی دل
به راستـــی طلب آزادگی ز سرو چمن
صفـیر بلبل شــوریده و نفیــر هــــــــزار
برای وصـــل گـــل آمد برون ز بیت حزن
دوباره
برگشتم :) هنوز در سال نود و شش هستیم و دو ساعتی با سال نود و هفت فاصله
داریم. با اینکه بیصبرانه منتظر استقبال از سال نود و هفت هستم، بیاغراق
دلم برای سال نود و شش تنگ میشود. سال نود و شش تبدیل شد به یکی از
سالهای فراموشنشدنی زندگی من، نه به سبب مصائبش، بلکه به خاطر مصائب
شیرینش: گلها و گلها و گلها. حتی هوا هم امسال نازنین بود و اصلاً آزار نرساند.
و اینک اخبار ورزشی
اگر
بخواهم سال نود و شش را در چند جمله خلاصه کنم، به التهاب انتخابات
ریاستجمهوری میرسم، آخرش قشنگ تمام شد. و مهمترین رویداد بعد از
انتخابات، رویدادهای ورزشی بود نبود؟
دردسرهای آبی و قرمز
شما
را که نمیدانم، ولی سال نود و ششِ من، بیشتر تو مستطیل سبز و با توپ فوتبال
گذشت. شوک آبی رمضونی، شوک قرمز پاییزی و بعد روزهای خوب لاجوردی. استقلال
سال نود و شش را خوب شروع کرد با نایب قهرمانی لیگ. و درست هنگامی که تو فکر
قهرمانی فصل بعد بود صاعقه بهاش زد و افتاد تو سرازیری... تا اینکه فرشتهای به
نام «وینفرد شفر» از راه رسید و تاج را نجات داد و غبار غم از چهره هواداران زدود. بیانصاف نیستم، سرمربی علیرضا منصوریان هرچه در توان داشت برای
استقلال گذاشت، ولی خب، پیش میاد دیگه. میشود گفت بسیار بدشانسی آورد
مصدومیت مهرههای کلیدی و ناشکیبایی هواداران نومید. امیدوارم کشتی استقلال در
سال نود و هفت با ناخدا شفر به جزیرهی جامهای طلایی برسد.
پرسپولیس
عزیز نیز کم بدبیاری نداشت. گرچه با اختلاف صدر جدول را از آن خود داشت،
ولی مهدی طارمی را از دست داد و از دو پنجره هم محروم شد. امیدوارم
پرسپولیس برانکو سال نود و هفت، سال بیدردسر و سرشار از موفقیت را تجربه
کند.
سریعترین صعود
ایران
بسیار زود، اواخر بهار نود و شش، جواز حضور در جام جهانی ۲۰۱۸ را دریافت
کرد. با عنوان دومین کشور صعودکننده به جام جهانی لبریز از غرور شدیم،
اما بعد که قرعهی ما با پرتغال و اسپانیا و مراکش در آمد،یه کوچولو مأیوس
شدیم. فقط یه ریزه، چون به سرمربی باتجربه و بر و بچههای خوشغیرت تیم ملی ایمان
داریم و میدانیم که ایران با خاطرهای خوش از روسیه برمیگردد.
اجازه بدهید حوادث مربوط به آشوبها و ناآرامیها و قطعی تلگرام و اینستا و بیکاری را دور بزنیم و دنبال دردسر نگردیم.
کشتیِ کُشتی
از
کشتی استقلال و ناخدا شفر گفتم، نمیدانم از فدراسیون کشتی و رسول خادم
حرف بزنم یا نه. اگر خوانندهی ثابت وبلاگم باشید که مطمئناً میدانید نظر
من راجع به مسابقه ندادن با این کشور و آن کشور چیه.
من میگویم اصلاً فلسفهی
المپیک یا مسابقات جهانی چیه؟ تا جایی که مطلعم دوستی با سایر کشورها. چرا باید
اختلافات سیاسی مانعی برای دوستی بینِ ملل (ملتها) باشد؟ من هم دوستدار فلسطین و همهی ملتهای مظلوم و ستمدیدهی جهان هستم، اما نمیدانم مشکل مسئولان نظام با
نوجوانان و جوانانی که در اسرائیل متولد شدند چیه. راستی آنها چه گناهی کردند که
در اسرائیل متولد شدند؟ یا جوانان و نوجوانان ما چه گناهی کردند که در
ایران متولد شدند. درک این مسئله خیلی سخت است؟
یک ورزشکار بهترین سالهای
زندگیش را صرف تمرین میکند، از مهمانی، مسافرت و گردش با دوستان چشمپوشی
میکند گاهی از درس و زندگی میافتد به امید اینکه با کسب مدالی رنگین برای
کشورش افتخار بیافریند. بعد به سبب قوانین نانوشتهی کشورش از مسابقه
انصراف میده و سرشکسته به کشورش برمیگردد. این عدالت است یا افتخار؟ هزاری هم شما به این ورزشکار دلخوشی بدهید که آفرین، کارت درست بود، آنها دشمن ما هستند، حس تحقیر بازندهشدن تا ابد در یادش باقی میماند. همدلتر باشید و احساساتش را درک کنید. کافیه یکبار خودتان را جای آن ورزشکار، مربی و خانوادهاش
بگذارید. باور کنید عمداً بازندهشدن سخت است. ممنون از رئیس فدراسیون کشتی که با استعفایش
ثابت کرد، هنوز هم مسئولان بامرام پیدا میشوند.
شاید وقتی دیگر
حضور رئیس فیفا برای تماشای شهرآورد از دیگر رخدادهای مهم سال جاری بود. من هم داربی را تماشا کردم، نه از جایگاه ویژه، از خانهی خودمان. و در تمام نود دقیقهی بازی به این فکر میکردم چطور تو عربستان، تو کشوری که خانمها حق رانندگی ندارند، یکبار جلسه گذاشتند و تصمیم گرفتند درهای ورزشگاه را به روی زنان بگشایند و گشودند.
در حالی که، در کشور پیشرفته و متمدن ما، چند دهه است که مسئولان برای این معضل فرهنگی جلسه میگذرانند اما گشایشی حاصل نشده است.
حضور رئیس فیفا برای تماشای شهرآورد از دیگر رخدادهای مهم سال جاری بود. من هم داربی را تماشا کردم، نه از جایگاه ویژه، از خانهی خودمان. و در تمام نود دقیقهی بازی به این فکر میکردم چطور تو عربستان، تو کشوری که خانمها حق رانندگی ندارند، یکبار جلسه گذاشتند و تصمیم گرفتند درهای ورزشگاه را به روی زنان بگشایند و گشودند.
در حالی که، در کشور پیشرفته و متمدن ما، چند دهه است که مسئولان برای این معضل فرهنگی جلسه میگذرانند اما گشایشی حاصل نشده است.
نا امید نباشیم،
شاید دو سه سده بعد این نشستها و هماندیشیها جواب داد و دختران نوه و
نتیجههای ما و شما، سعادت حضور در ورزشگاههای کشورمان و تماشای مسابقات
فوتبال را پیدا کردند.
بدون تماشاچیان خانم، میزبانی جام جهانی هم محاله و حسرت به دل این دنیا را ترک میکنیم :(
بدون تماشاچیان خانم، میزبانی جام جهانی هم محاله و حسرت به دل این دنیا را ترک میکنیم :(
محدودیت، محکومیت، محرومیت
تنور
انتخابات که گرم بود از گوشه و کنار شنیدیم که «رفع حصر» دغدغهی مجلس و
دولت است، اما به اواخر سال که رسیدیم نه تنها خبری از رفع حصر نشد، استاد
«صادق زیباکلام» نیز محاکمه شد، من که هنوز صحت خبر را باور نکردم، چطور ۱۸ ماه زندان و دو سال محرومیت
از فعالیتهای سیاسی را هضم کنم؟
دیگه سال نو مبارک
شب
رسید، پیامک تبریک رئیسجمهور روحانی هم که صبح رسیده بود، دیگر باید
کمکم برای نشستن پای سفرهی هفتسین آماده بشویم و ببینیم رهبر معظم
انقلاب، آیتالله خامنهای، امسال را چی نامگذاری میکنند. امیدوارم
نیمنگاهی هم به درخواستهای مطرح شده در این یادداشت داشته باشند، و با
خبرهای خوش ملت را سورپرایز کنند.
با سپاس از خانواده و دوستان گرامی که سالی زیبا را برایام رقم زدند، سالی نیکو، پر گُـلللللللل و سرشار از کامیابی و شادی و سرافرازی را برای شما عزیزان آرزومندم.
M.T
Wednesday, March 14, 2018
چهارشنبه سوری فوتبالی
الآن دیگر پنجشنبه سوریه. سال نو مبارک. دیشب درست همین موقع با آتیش بودم، و از آخرین شب چهارشنبه سال لذت میبردم ( البته فرصت کمی داشتم، چون دیشب از عصر تا شب، پشت سر هم فوتبال بود و فوتبال).
امشب
اما با بارسا هستم. و قرار است از یک مسابقهی فوتبال هیجانانگیز لذت ببرم. گفتم با این که دیر شده، چهارشنبه سوری را تبریک بگویم فکر نکنید یادم رفته،، یا ترسیدم مراسم آتیشبازی را برگزار کنم. نه برگزار کردم، و بسیار بیخطر و سنتی. فقط آتیش بود و نه هیچ ترقه و بمبی. سال نو مبارک. به امید سالی پر از دوستی و مهربانی.
این آخرین یادداشت امسالم نیست، خیلی زود برمیگردم.
Sunday, March 11, 2018
پیک خوش خبر باشید
خبرهای خوشی دارم
همهی ما در موقعیتهای بسیاری دیدهایم که چگونه ناگهان کسی از در وارد شده و گفته است:«خبرهای خوشی دارم». این شخص بلافاصله توجه همه را به خود معطوف میکند. خبرهای خوش، نه تنها سبب جلب توجه افراد که باعث خوشحالی آنها میشوند. خبرهای خوش، روح زندگی میدمند. خبرهای خوش حتی باعث هضم بهتر غذا میشوند.
همهی ما در موقعیتهای بسیاری دیدهایم که چگونه ناگهان کسی از در وارد شده و گفته است:«خبرهای خوشی دارم». این شخص بلافاصله توجه همه را به خود معطوف میکند. خبرهای خوش، نه تنها سبب جلب توجه افراد که باعث خوشحالی آنها میشوند. خبرهای خوش، روح زندگی میدمند. خبرهای خوش حتی باعث هضم بهتر غذا میشوند.
هر روز کمی از نور خورشید را به خانه ببرید
برای
خانوادهی خود خبرهای خوب ببرید. اتفاقهای خوبی را که در روز برایتان
افتاده است، برای آنها تعریف کنید. همواره تجربیات دلنشین و بامزهی خود را
به خاطر بیاورید و خبرهای خوش را پخش کنید. مطرح کردن نکات منفی، کاری
بیمعنی است، تنها باعث نگرانی خانوادهتان میشود. هر روز کمی از نور
خورشید را به خانه ببرید.
هیچ
توجه کردهاید که بچهها خیلی کم از بدی هوا شکایت میکنند؟ آنها تا زمانی
که از طریق هواشناسی یاد نگیرند که باید نسبت به دمای طاقتفرسای هوا
حساسیت نشان دهند، به راحتی با هوای داغ تابستان کنار میآیند. عادت کنید
که همیشه بدون توجه به وضعیت واقعی هوا، راجع به آن نظر مساعد بدهید. شکوه و
شکایت کردن از هوا شما را درماندهتر میکند و این درماندگی را به دیگران
هم منتقل میکند.
همیشه
بگویید حالتان خوب است. آدم سرزندهای باشید. احساس واقعی ما، به مقدار
زیاد به وسیلهی احساسی که تصور میکنیم داریم تعیین میشود، پس فقط
بگویید: «حالم عالی است» تا احساس کنید حالتان بهتر است.
برای
همکارانتان خبرهای خوب و خوش ببرید. آنها را تشویق کنید و در فرصتهای
مناسب به تحسین آنها بپردازید. دربارهی کارهای مثبتی که شرکتتان دارد
انجام میدهد، برایشان حرف بزنید. به مشکلاتشان گوش کنید. به یاریشان
بشتابید. مردم را تشویق کنید. تنها در این صورت است که از حمایت آنها
برخوردار خواهید شد. در انجام کارهایشان به آنها پشتگرمی و امید بدهید.
بگذارید بفهمند که شما به تواناییها و موفقیتشان اعتقاد دارید. همیشه
نگرانیها را تسکین دهید.
یکی
از دوستان فروشندهام به راستی یک پیک خوش خبر است. او هر ماه به مشتریانش
سر میزند و قانون او این است همیشه خبر خوشی برایشان داشته باشد.
مثلاً
میگوید: «هفته پیش یکی از دوستان صمیمیات را دیدم. بهت سلام رساند.»؛
«از آخرین باری که اینجا بودهام اتفاقات فراوانی افتاده است. ماه گذشته،
بیش از سیصد و پنجاه هزار کودک متولد شدهاند.» و بلافاصله میافزاید که
«بچههای بیشتر یعنی کسب و کار بهتر برای هر دوی ما.»
خبرهای خوب نتایج خوب به بار میآورد. حامل خبرهای خوش باشید.
رئیس
شرکتی شعاری را در یک قاب زیبا به نحوی که رو به صندلی مهمانش قرار گیرد،
روی میز گذاشته بود. شعار این بود:«اگر خبر خوبی برایم ندارید، بهتر است
خاموش بمانید.» او را تحسین کردم و گفتم به نظرم این شعار به طرز
زیرکانهای مردم را تشویق به خوشبینی میکند
او
لبخندی زد و گفت: «تذکر مهمی است؛ ولی از جایی که من نشستهام، اهمیت آن
بیشتر احساس میشود.» او قاب را چرخاند تا من بتوانم طرف دیگرش را هم
ببینم، روی آن نوشته شده بود: «اگر خبر خوبی برایشان نداری، خاموش بمان!»
اخبار خوب، شما را به حرکت وامیدارد و به شما احساس سرزندگی میدهد. پخش اخبار خوب، مردم را هم سرحال میآورد.
کتاب جــادوی فکر بزرگ
نویسنده :دکتر شـــوارتز
Thursday, March 8, 2018
Subscribe to:
Posts (Atom)