بهار و گل طربانگیز گشت و توبهشکن
به شادی رخ گـــــل بیخ غم ز دل برکَن
طریق صـــدق بیاموز ز آب صــــافی دل
به راستـــی طلب آزادگی ز سرو چمن
صفـیر بلبل شــوریده و نفیــر هــــــــزار
برای وصـــل گـــل آمد برون ز بیت حزن
دوباره
برگشتم :) هنوز در سال نود و شش هستیم و دو ساعتی با سال نود و هفت فاصله
داریم. با اینکه بیصبرانه منتظر استقبال از سال نود و هفت هستم، بیاغراق
دلم برای سال نود و شش تنگ میشود. سال نود و شش تبدیل شد به یکی از
سالهای فراموشنشدنی زندگی من، نه به سبب مصائبش، بلکه به خاطر مصائب
شیرینش: گلها و گلها و گلها. حتی هوا هم امسال نازنین بود و اصلاً آزار نرساند.
و اینک اخبار ورزشی
اگر
بخواهم سال نود و شش را در چند جمله خلاصه کنم، به التهاب انتخابات
ریاستجمهوری میرسم، آخرش قشنگ تمام شد. و مهمترین رویداد بعد از
انتخابات، رویدادهای ورزشی بود نبود؟
دردسرهای آبی و قرمز
شما
را که نمیدانم، ولی سال نود و ششِ من، بیشتر تو مستطیل سبز و با توپ فوتبال
گذشت. شوک آبی رمضونی، شوک قرمز پاییزی و بعد روزهای خوب لاجوردی. استقلال
سال نود و شش را خوب شروع کرد با نایب قهرمانی لیگ. و درست هنگامی که تو فکر
قهرمانی فصل بعد بود صاعقه بهاش زد و افتاد تو سرازیری... تا اینکه فرشتهای به
نام «وینفرد شفر» از راه رسید و تاج را نجات داد و غبار غم از چهره هواداران زدود. بیانصاف نیستم، سرمربی علیرضا منصوریان هرچه در توان داشت برای
استقلال گذاشت، ولی خب، پیش میاد دیگه. میشود گفت بسیار بدشانسی آورد
مصدومیت مهرههای کلیدی و ناشکیبایی هواداران نومید. امیدوارم کشتی استقلال در
سال نود و هفت با ناخدا شفر به جزیرهی جامهای طلایی برسد.
پرسپولیس
عزیز نیز کم بدبیاری نداشت. گرچه با اختلاف صدر جدول را از آن خود داشت،
ولی مهدی طارمی را از دست داد و از دو پنجره هم محروم شد. امیدوارم
پرسپولیس برانکو سال نود و هفت، سال بیدردسر و سرشار از موفقیت را تجربه
کند.
سریعترین صعود
ایران
بسیار زود، اواخر بهار نود و شش، جواز حضور در جام جهانی ۲۰۱۸ را دریافت
کرد. با عنوان دومین کشور صعودکننده به جام جهانی لبریز از غرور شدیم،
اما بعد که قرعهی ما با پرتغال و اسپانیا و مراکش در آمد،یه کوچولو مأیوس
شدیم. فقط یه ریزه، چون به سرمربی باتجربه و بر و بچههای خوشغیرت تیم ملی ایمان
داریم و میدانیم که ایران با خاطرهای خوش از روسیه برمیگردد.
اجازه بدهید حوادث مربوط به آشوبها و ناآرامیها و قطعی تلگرام و اینستا و بیکاری را دور بزنیم و دنبال دردسر نگردیم.
کشتیِ کُشتی
از
کشتی استقلال و ناخدا شفر گفتم، نمیدانم از فدراسیون کشتی و رسول خادم
حرف بزنم یا نه. اگر خوانندهی ثابت وبلاگم باشید که مطمئناً میدانید نظر
من راجع به مسابقه ندادن با این کشور و آن کشور چیه.
من میگویم اصلاً فلسفهی
المپیک یا مسابقات جهانی چیه؟ تا جایی که مطلعم دوستی با سایر کشورها. چرا باید
اختلافات سیاسی مانعی برای دوستی بینِ ملل (ملتها) باشد؟ من هم دوستدار فلسطین و همهی ملتهای مظلوم و ستمدیدهی جهان هستم، اما نمیدانم مشکل مسئولان نظام با
نوجوانان و جوانانی که در اسرائیل متولد شدند چیه. راستی آنها چه گناهی کردند که
در اسرائیل متولد شدند؟ یا جوانان و نوجوانان ما چه گناهی کردند که در
ایران متولد شدند. درک این مسئله خیلی سخت است؟
یک ورزشکار بهترین سالهای
زندگیش را صرف تمرین میکند، از مهمانی، مسافرت و گردش با دوستان چشمپوشی
میکند گاهی از درس و زندگی میافتد به امید اینکه با کسب مدالی رنگین برای
کشورش افتخار بیافریند. بعد به سبب قوانین نانوشتهی کشورش از مسابقه
انصراف میده و سرشکسته به کشورش برمیگردد. این عدالت است یا افتخار؟ هزاری هم شما به این ورزشکار دلخوشی بدهید که آفرین، کارت درست بود، آنها دشمن ما هستند، حس تحقیر بازندهشدن تا ابد در یادش باقی میماند. همدلتر باشید و احساساتش را درک کنید. کافیه یکبار خودتان را جای آن ورزشکار، مربی و خانوادهاش
بگذارید. باور کنید عمداً بازندهشدن سخت است. ممنون از رئیس فدراسیون کشتی که با استعفایش
ثابت کرد، هنوز هم مسئولان بامرام پیدا میشوند.
شاید وقتی دیگر
حضور رئیس فیفا برای تماشای شهرآورد از دیگر رخدادهای مهم سال جاری بود. من هم داربی را تماشا کردم، نه از جایگاه ویژه، از خانهی خودمان. و در تمام نود دقیقهی بازی به این فکر میکردم چطور تو عربستان، تو کشوری که خانمها حق رانندگی ندارند، یکبار جلسه گذاشتند و تصمیم گرفتند درهای ورزشگاه را به روی زنان بگشایند و گشودند.
در حالی که، در کشور پیشرفته و متمدن ما، چند دهه است که مسئولان برای این معضل فرهنگی جلسه میگذرانند اما گشایشی حاصل نشده است.
حضور رئیس فیفا برای تماشای شهرآورد از دیگر رخدادهای مهم سال جاری بود. من هم داربی را تماشا کردم، نه از جایگاه ویژه، از خانهی خودمان. و در تمام نود دقیقهی بازی به این فکر میکردم چطور تو عربستان، تو کشوری که خانمها حق رانندگی ندارند، یکبار جلسه گذاشتند و تصمیم گرفتند درهای ورزشگاه را به روی زنان بگشایند و گشودند.
در حالی که، در کشور پیشرفته و متمدن ما، چند دهه است که مسئولان برای این معضل فرهنگی جلسه میگذرانند اما گشایشی حاصل نشده است.
نا امید نباشیم،
شاید دو سه سده بعد این نشستها و هماندیشیها جواب داد و دختران نوه و
نتیجههای ما و شما، سعادت حضور در ورزشگاههای کشورمان و تماشای مسابقات
فوتبال را پیدا کردند.
بدون تماشاچیان خانم، میزبانی جام جهانی هم محاله و حسرت به دل این دنیا را ترک میکنیم :(
بدون تماشاچیان خانم، میزبانی جام جهانی هم محاله و حسرت به دل این دنیا را ترک میکنیم :(
محدودیت، محکومیت، محرومیت
تنور
انتخابات که گرم بود از گوشه و کنار شنیدیم که «رفع حصر» دغدغهی مجلس و
دولت است، اما به اواخر سال که رسیدیم نه تنها خبری از رفع حصر نشد، استاد
«صادق زیباکلام» نیز محاکمه شد، من که هنوز صحت خبر را باور نکردم، چطور ۱۸ ماه زندان و دو سال محرومیت
از فعالیتهای سیاسی را هضم کنم؟
دیگه سال نو مبارک
شب
رسید، پیامک تبریک رئیسجمهور روحانی هم که صبح رسیده بود، دیگر باید
کمکم برای نشستن پای سفرهی هفتسین آماده بشویم و ببینیم رهبر معظم
انقلاب، آیتالله خامنهای، امسال را چی نامگذاری میکنند. امیدوارم
نیمنگاهی هم به درخواستهای مطرح شده در این یادداشت داشته باشند، و با
خبرهای خوش ملت را سورپرایز کنند.
با سپاس از خانواده و دوستان گرامی که سالی زیبا را برایام رقم زدند، سالی نیکو، پر گُـلللللللل و سرشار از کامیابی و شادی و سرافرازی را برای شما عزیزان آرزومندم.
M.T
0 comments:
Post a Comment