This blog is about books, eBooks , my memories .

Saturday, April 18, 2015

شاد بودن بهتر است از عاقل بودن




سلام، صبحتون بخیر

" خوشحالی پروانه ای است که وقتی او را دنبال کنی، همیشه دور از دسترس توست، ولی اگر آرام بنشینی، روی تو می نشیند.                     ناتالی یل هاوتورن"

______________________________
___

I'd love pretty hats and things, but I mustn't mortgage the future to pay for them.

You'll forgive me, won't you, for being so rude? I have an awful habit of writing impulsively when I first think things, and then posting the letter beyond recall. But if I sometimes seem thoughtless and ungrateful, I never mean it. In my heart I thank you always for the life and freedom and independence that you have given me. My childhood was just a long, sullen stretch of revolt, and now I am so happy every moment of the day that I can't believe it's true. I feel like a made-up heroine in a story-book.

It's a quarter past two. I'm going to tiptoe out to post this off now. You'll receive it in the next mail after the other; so you won't have a very long time to think bad of me.

Good night Daddy,
I love you always,
Judy
اسم
mortgage گرو، رهن، گرونامه
revolt طغیان، شورش ، انقلاب
heroine شیرزن، زنی که قهرمان داستان باشد

صفت
impulsively  کسی که از روی انگیزه ی آنی و بدون فکر عمل می کند

فعل
to mortgage  گرو گذاشتن
to revolt شورش یا طغیان کردن، شوریدن


درست است که من کلاههای قشنگ را دوست دارم اما این درست نیست که من آینده ام را به خاطر آن گروگان بدهم. البته بابا، من به خاطر این حرف ها خیلی از شما معذرت می خواهم . این عادت بد من است که هر چه به ذهنم می رسد بدون تأمل روی کاغذ می نویسم. بعد که آن را پست کردم و دستم از آن کوتاه شد آن وقت پشیمان می شوم و به خودم می گویم چه غلطی کردم.

به هر حال هر وقت دیدید که من ناشکر و کم عقل شده ام ، قبول کنید منظور بدی نداشته ام، در مقابل من با تمام وجودم از این فرصت و موقعیت و آزادی که برای من فراهم کرده اید تشکر می کنم.

دوران کودکی من با فقر و نگون بختی و انزجار همراه بود، اما حالا هر لحظه ی عمرم سرشار از شادی و نشاط است. گاهی خیال می کنم من پهلوان یک داستان موهوم خیالی هستم.و دارم خواب می بینم.

ساعت 45: 2 بعد از نیمه شب است . من همین حالا خیلی آهسته و بی سر و صدا با نوک پنجه پا می روم و این نامه را پست می کنم تا شما بدون وقفه پشت سر آن نامه این یکی را دریافت کنید و طوری بشود که مدتی طولانی از من ناراحت نباشید.


شب بخیر
آن که همیشه شما را دوست دارد
جودی
      



_________________________________




M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com