این
مزرعه به تازگی وارد لیست فروشش شده است. مورد جالبی نیست؛ مشخصات آن
مانند بیشتر زمینهای زراعی این حوالی است: پنجاه و هفت کیلومتر از مرکز
شهر فاصله دارد، خانهاش مخروبه است و زمینش پنج سالی است رنگِ کاشت و
برداشت به خود ندیده است. میبینی، نومیدی محض است، مشخص است که مشتری
ندارد. هیچ نگفت، فقط چشمانش را بست. نمیدانم، شاید با سکوت حرفم را تأیید کرد...
فروش به قیمت فردا
بزرگاندیشان
خود را عادت دادهاند که در برابر هر مسئلهای تنها وضعیت موجود را ندیده،
بلکه امکانات فردا را هم در نظر آورند. بنگاهدار بسیار موفقی که سالها
است به خرید و فروش املاک زراعی اشتغال دارد، معتقد است اگر ما ذهن خود را
طوری تربیت کنیم که بتوانیم از هیچ، چیزی به وجود آوریم، به نتایج عالی دست
خواهیم یافت.
او
میگوید: بیشتر زمینهای کشاورزی که در این حوالی وجود دارد، چندان آباد و
جالبتوجه نیست. علت موفقیت من این است که سعی نمیکنم به مشتریانم
مزرعهای را بفروشم که جلو چشمشان میبینند. شگرد من این است که در ذهن آنها چشماندازی از مزرعهای که میتوانند در آینده داشته باشند، تصویر میکنم.
تنها
گفتن، «مزرعه اینقدر هکتار مساحت دارد. این مقدار از آن جنگل است و
اینقدر کیلومتر از شهر فاصله دارد» هیچ مشتری را علاقهمند به خرید زمین
نمیکند. ولی وقتی یک طرح درست و حسابی را برای استفاده از مزرعه به او
میدهی، تقریباً برای خرید زمین مصمم میشود؛ مثلاً، این مزرعه جدیداً وارد
لیست فروشم شده است. مشخصاتش مانند بیشتر زمینهای این حوالی است: پنجاه و
هفت کیلومتر از شهر فاصله دارد، خانهاش مخروبه است و در زمینش پنج سالی
است که چیزی نکاشتهاند. با خود فکر کردم، تنها راه فروش زمین این است که
ارزشش را بالا ببرم، پس دست به کار شدم.
هفتهی
قبل، دو روز تمام آنجا بودم تا راجع به زمین و امکاناتش تحقیق کنم. بعد
از بازدید از مزرعه سری به زمینهای مجاور زدم. سپس موقعیت زمین را از لحاظ
ارتباط با بزرگراههای فعلی و در دست احداث، بررسی کردم و در آخر، از خود
پرسیدم: «این زمین به درد چه کاری میخورد؟»
سه
ایده به ذهنم رسید. ایده اول، تبدیل مزرعه به یک مجموعهی سوارکاری بود.
با توجه به شهرِ در حال گسترش، تمایل مردم به گذران اوقات بیکاری در طبیعت و اختصاص پول بیشتر برای تفریح، جادهها و بزرگراههای در حال احداث، طرح
کاملاً موجه و سنجیدهای به نظر میرسید.
ایده دوم، ایجاد یک باغ بزرگ میوه بود و نقشه سوم، احداث یک واحد مرغداری بود.
اصولاً
وقتی با مشتریهایم حرف میزنم، مجبور نیستم به آنها بقبولانم که خرید
زمین همان گونه که هست به سود آنان است. من تصویر زمین را آنگونه که
میتواند باشد، یعنی در حالی که تبدیل به یک منبع درآمد شده نشان
میدهم. با این شیوه، علاوه بر فروش سریعتر، زمین را به بهای بالاتری نسبت
به رقبایم میفروشم. پولی را که مردم بابت متراژ زمین همراه با امکانات
بالقوه آن میپردازند طبعاً بیشتر از پولی است که بابت زمین تنها
میپردازند. به همین دلیل است که مزرعهداران تمایل دارند زمینشان را برای
فروش به من واگذار کنند.
افراد بزرگاندیش در خلق تصاویر مثبت، آیندهنگر و خوشبینانه در ذهن خود و دیگران متخصص هستند.پروفسور دیوید شوارتز
بنابراین، به
چیزها آنگونه که هستند نگاه نکنید، بلکه به امکاناتی که میتوانند داشته
باشند نظر کنید. توجه به هرچیزی ارزش و اعتبار میبخشد. شخص بزرگاندیش
همیشه به امکاناتی که میتواند در آینده تحقق یابد، توجه میکند، او اسیر
زمان حال نیست.
از کتاب «جادوی فکر بزرگ» اثر «دکتر دیوید شوارتز»
با جادوی بزرگاندیشی، بزرگ شوید.
0 comments:
Post a Comment