۲
بهار را باور کن؟
«یک شب از راه دور با من باز
صحبت از دوری و جدایی کرد
آن قدر مثل من دلش پــر بود
تا مـــرا مثل خود هوایی کرد
تا مـــرا مثل خود هوایی کرد
علیرضا حکمتی»
با راهیابی فرانسه و پرتغال به فینال یورو ۲۰۱۶ تکلیف این مسابقات هیجانانگیز هم تقریباً مشخص شده است. جالبتر از این مسابقات جنبو جوش جزیرهنشینها بود؛ درست در همان زمانی که مردم اروپا سرگرم رقابتهای یورو ۲۰۱۶بودند، بریتانیاییها پای صندوقهای رأی رفتند و به جدایی از اتحادیهی اروپا آری گفتند.
تعجب برانگیز بود، اما باور کنید با شناختی که از انگلستانی روباه صفت داریم این موضوع چندان هم دور از انتظار نبود، اگر فرانسویها یا ایتالیاییها یا آلمانیها اتحادیه را ترک میکردند بیشتر در بهت فرو میرفتیم.
بعد از این جدایی ارزش پوند سقوط کرد و مردم دنیا سه دسته شدند: بیشتر مردم از هرگونه اظهار نظر خودداری کردند و سرنوشت اروپا را به خدا سپردند. دستهای دایره و تنبک برداشتند و شادی کردند که آخجون انگلستان مستقل شد و نظام سرمایهداری از هم پاشید و ما خوشبخت شدیم. دستهی آخر هم گفتند جدایی اصلاً به نفع انگلستان نیست و انگلیس سر خانهی اول برمیگردد، گول این ادا و اطوارها را نخورید.
حالا من که نمیدانم شما جزو کدام دسته هستید، اما خودم از جدایی انگلستان عصبانی شدم و پیش خودم نظریاتی هم بافتم، که در زیر آن را میخوانید. هرچند واقعاً نمیشود آینده را پیشبینی کرد، امیدوارم وقایع بسیار بهتر از تصوراتم پیش رود، حالا برویم سراغ برگزیت:
نوجوان بودم که غوغای اروپای متحد دنیا را برداشت، وقتی داستان برداشتهشدن ایستهای گمرکی و پیمان شنگن را شنیدم، به اروپاییها غبطه خوردم که چه راحت در تعطیلات به کشور همسایه میروند و برمیگردند و چه لذتی از زندگی میبرند! کاش ما هم در آسیای متحد زندگی میکردیم!
البته چون زیاد فیلم و سریال پیرامون جنگ جهانی دوم دیده بودم، به این اتحاد مشکوکانه مینگریستم. یعنی مردمی که چند دهه قبل آن طوری به جان هم افتاده بودند و شهرهای زیبا را با خاک یکسان کرده بودند، آنقدر متنبه شده بودند و از گذشته درس عبرت گرفته بودند که منافع مشترک را به منفعتطلبی و کشورگشایی ترجیح دهند؟
نمیدانستم، تنها چیزی که میدانستم این بود که صلح پایدار در سایهی نوعدوستی، فداکاری و ترجیح مصلحت عمومی به مصلحت شخصی امکانپذیر است، آیا اروپاییها به آن حد از بلوغ فکری رسیده بودند که دست از خودخواهی بردارند و منافع همسایهها را منفعت خود بدانند؟ نمیدانستم.
وقتی اتحادیهی اروپا روز به روز بزرگتر شد و قدرتش را به رخ دنیا به ویژه رقیبش آمریکا کشید، پنداشتم که به آن بلوغ فکری رسیدهاند و نگرانیهایم بیاساس بوده است. گفتم این آلمان و فرانسه و انگلستان و ایتالیا دیگر آن کشورهای زیادهخواه دیروز نیستند، آرمان امروزشان صلح و ثبات منطقه است.
وقتی اتحادیهی اروپا روز به روز بزرگتر شد و قدرتش را به رخ دنیا به ویژه رقیبش آمریکا کشید، پنداشتم که به آن بلوغ فکری رسیدهاند و نگرانیهایم بیاساس بوده است. گفتم این آلمان و فرانسه و انگلستان و ایتالیا دیگر آن کشورهای زیادهخواه دیروز نیستند، آرمان امروزشان صلح و ثبات منطقه است.
چند سالی به خوشی گذشت، تا این که یک سری مشکلات گریبان اتحادیه را گرفت، مانند مشکلاتی که از پیوستن کشورهای بلوک شرق ایجاد شد و سر و صدای غربیها را درآورد. غربیها شاکی بودند که شهروندان شرقی به کشورشان میآیند، فرصتهای شغلیشان را گرفته و دردسرهای دیگری برایشان به وجود میآورند، این اختلافات هر روز بیشتر میشد که بحران اقتصادی هم از راه رسید و اوضاع پیچیدهتر شد. این گونه بود که بعضیها زمزمهی جدایی سر دادند، پیشتاز جداییخواهان بریتانیای بزرگ بود، اگرچه اتحاد اروپاییها محکمتر از آن بود که بشود این شایعات را جدی تلقی کرد.
خودم چند ماه پیش که خبر ساز مخالف انگلیسیها را شنیدم، آن را شوخی سیزدهبدر در نظر گرفتم، اما با خواندن نظریات شماری از شهروندان بریتانیایی حس کردم که زمزمهها به فریاد شبیهتر است و جدایی محتمل است، شاید باید آماده باشیم.
و شد آن چه باید میشد، در همهپرسی بیست و سوم ژوئیه انگلیسیها به جدایی از اتحادیه رأی دادند. بعد هم سردمداران جزیره اشک تمساح ریختند که ما این را نمیخواستیم و خواست ملت بوده، و ارزش پوند هم به پایینترین مقدار در سی سال گذشته رسید تا باور کنیم که مغبون واقعی این حادثه بریتانیاست و نه اتحادیهی اروپا یا مردم دنیا. درست است که بد هیچکس را نمیخواهیم، اما خدا کند راست گفته باشند!
آخر برای ما که پولدار نیستیم، ولی پیگیر قیمت ارز و سکه و دلاریم، این سقوطهای یک شبه اصلاً هراسانگیز و دهشتناک نیست، میدانیم نفت یک چند سالی بالا میرود و چند دههای هم پایین میآید، یا پوند شاید یک چند ماهی پایین برود، اما چند قرنی بالا میماند، برای همین سقوط ارزش پوند و استعفای نخستوزیر بریتانیا اشکمان را در نیاورد و این وقایع تأسفبرانگیز را دلیلی بر سقوط اقتصاد این کشور بیپناه و آیندهی تیره و تارش نمیبینیم.
برعکس از مظلوم نمایی انگلیسیها و برگزاری این رفرندام آن هم در بحبوحهی رقابتهای یورو ۲۰۱۶تنمان میلرزد، و مرغ فکرمان به جاهای نه چندان خوب پرواز میکند و گذشتهی روباه پیر را به خاطر میآوریم و از خودمان میپرسیم این بار دیگر چه نقشهای تو سرش است؟
بعد تحلیل این کارشناس آمریکایی و آن اقتصاددان اروپایی را میخوانیم و مطلع میشویم که همه گفتند انگلستان چارهای جز همراهی با اروپا ندارد برای آن که اتحادیه منافعش را بیشتر تأمین میکند و دلواپس نباشید آب از آب تکان نمیخورد.
البته گوشهچشمی هم به آن تعداد قلیلی از کارشناسان داریم که میگویند نمیشود نظر مردم انگلستان را نادیده گرفت، آنها جدایی را انتخاب کردند و دولت بریتانیا ناچار است به رأی مردم احترام بگذارد.
از مجموع این نظریات چنین برداشت میشود، زود است که در مورد آیندهی انگلستان قضاوت کنیم و این که انگلستان با اتحادیهی اروپا بماند یا نه، هنوز در پردهای از ابهام است.
اما قدر مسلم انگلستان از جدایی هدف خاصی را دنبال میکند و اگر جدایی انگلستان از اروپا قطعی شود، مغبون اصلی این ماجرا اتحادیهی اروپاست و نه انگلستان. زیرا خروج یکی از مهمترین اعضا آسیب جبرانناپذیری به اعتبار و منزلت این اتحادیه در اروپا و جهان وارد میآورد و ممکن است فکر جدایی را به ذهن دیگران هم بیندازد و چند دهه بعد از این اروپای یکپارچه چیزی باقی نماند جز افسانهای.
حتی اگر انگلستان با اتحادیهی اروپا بماند، بدعتی که گذاشته به این راحتی از ذهن اروپاییان محو نمیشود و بعید نیست از این به بعد هر روز در یکی از کشورهای اروپا شاهد همهپرسی برای خروج از اتحادیهی اروپا باشیم.
البته همهی اینها که گفتم فقط در حد حدس و گمان است و شاید و شما شایدها را باید نگیرید، ممکن است انگلستان دوستداشتنی هیچ هدف پلیدی نداشته باشد و خروجش از اتحادیه هیچ اثر سویی بر سیاستهای اقتصادی و خارجی اروپا نگذارد و اتحادیهی اروپا کماکان قدرتمند و پر نفوذ در عرصهی بینالملل باقی بماند و به قول کارشناسان انگلستان شکست خورده و منزوی شود.
برای نخستین بار در زندگیم امیدوارم پیشبینی کارشناسان آمریکایی و اروپایی درست از آب دربیاید و صلح و ثبات در اروپا و دنیا استمرار داشته باشد.
از همهی این شوخیها گذشته، انگستان ثابت کرد که رفیق و متحد خوبی نیست و نشستن در قایق انگلستان فقط آه و حسرت را به دلت میگذارد.
*احتمالاً میپنداشتید که چون گاهگداری بیبیسی را میخوانم یا تماشا میکنم، مثل بعضی هموطنان گرامی دایره و تنبک بردارم و از این جدایی مسرور باشم؟ نه، سیاست صلحطلبانهی ما ثابت است، نفع عمومی را به نفع خواص ترجیح میدهیم. و میدانیم از این تحلیل هم خوشتان نمیآید، مشکلی نیست تحلیل کارشناسان را بخوانید :)
0 comments:
Post a Comment