امید و ناامیدی ،از دیگر مواردی هستند که لازم است رها شوند. در این یادداشت به این موضوع می پردازیم که چه امیدی خوب است و چه امیدی عبث.
امید آخر از همه می میرد
« من عاقبت آموختم که در اعماق زمستان، در وجود من تابستانی شسکت ناپذیر وجود دارد. آلبرت کمس »
ستارگان در آسمان شب چشمک می زدند، اتاق اما در تاریکی محض بود. ناگاه در باز شد و کودکی به درون اتاق دوید. او که از تاریکی می ترسید، خواست از اتاق بگریزد، افسوس که در بسته شد؛ به ناچار همان جا ایستاد، با چشمانی وحشتزده به سیاهی زل زد و در سنگینی سکوت به آواهایی که از باغ می رسید گوش سپرد؛ به جیرجیر جیرجیرک ها، قور قور قورباغه ها و ناله ی جغدها. دیگر چشمانش به تاریکی انس گرفته بود؛ دیگر ضربان قلب کوچکش را نمی شنید، پس اتاق را جست و جو گرفت، جز میزی کوچک، اثاثی در اتاق نبود. کودک روی میز ،چهار شمع و تنها یک چوب کبریت پیدا کرد. با دستان کوچکش هر چهار شمع را روشن کرد، اتاق که از تاریکی درآمد، لبهای ظریفش به خنده شکفت.
شمع ها دقایقی درخشیدند و به اتاق روشنایی بخشیدند، تا این که شعله ی شمع اول لرزید. شمع با غصه گفت:« من افتخارم، از آنجا که انسانها همه ی افتخارات خود را از دست داده اند. دیگر به وجودم نیازی نیست، بدرود کودک مهربان.» و خاموش شد.
کودک هنوز از شوک مرگ ناگهانی شمع اول در نیامده بود، که شعله ی دومی نیز لرزید، شمع پیش از مرگ گفت:« نامم اعتقاد است، متأسفانه انسان دیگر به هیچ چیز اعتقاد ندارد، بهتر است بروم.» کودک التماس کرد:« نه، خواهش می کنم، تنهایم نگذار.» که ناله ی سومی را شنید:« من صلحم ، دیگر صلحی در دنیا وجود ندارد. بدرود دوست من.»، شمع این را گفت و خاموش شد. کودک زیر گریه زد:« این عادلانه نیست، شما شمعید، شما باید بسوزید.»
در همین هنگام صدای دلنشینی در اتاق طنین افکند:« نام من امید است. مادامی که می درخشم و حتی هنگامی که سوسو می زنم می توانی با شعله ام سه شمع دیگر را روشن کنی.» کودک خندید و با شمع چهارم سه شمع دیگر را روشن کرد.
قانون امیدواری
امید در زبان جنوب مرکزی آلمان به معنای « بالا و پایین پریدن » است. امید نور قلب است و موتور محرک روح . قلب بی امید، افسرده و بی روح است.با این همه گروهی از مردم امید را دلخوشکنک می دانند و آن را به سخره می گیرند، آنها معتقدند در امید هیچ تضمین و اطمینانی وجود ندارد. البته حق با ایشان است، کالای کارخانه ی امیدواری بی ضمانت نامه است، اما بسیاری از مردم تنها با امید زنده اند، و به خاطر آن سپاسگزارند و قدردان. زیباترین جنبه ی امید این است که اگر به حقیقت نپیوندند، زمینه ی حرکت به آینده ی روشن است. « امید درمان نیست، ولی درد را قابل تحمل می سازد.»
هر چند امید لازمه ی زندگی است و به روح پر و بال می دهد، گاهی پر و بال را از آن گرفته ، انسان را به ورطه ی توهم و رویازدگی می کشاند. این که امید مفید است یا بیهوده، کاملاً به آگاهی ما از قانون امیدواری بستگی دارد. براساس قانون امیدواری، امید جرقه اولیه است، امید پلی است بین وضعیت فعلی و وضعیتی که مایلیم به آن دست یابیم، هنگامی که پل ساخته شد، وقت حرکت است، باید واقعیت ها را دید و کاری انجام داد. به عنوان مثال کارگری که امیدوار برای خودش کار کند، اشتیاقی که در دل و جانش افتاده به او پر پرواز می دهد، به شرط این که در همین مرحله نماند و برای رسیدن به رویایش حرکتی انجام دهد.
امید وقتی مانع رشد و پیشرفت انسان می شود، که مانع دیدن موقعیت های موجود شود. قانون امیدواری نمی گوید که سیلی نقد را به امید حلوای نسیه رها کن. بلکه می گوید از تمام امکانات و ظرفیت های موجود برای دستیابی به زندگی بهتر استفاده کن. به عنوان نمونه، کارخانه داری که ورشکسته است و بدهی میلیونی دارد، امیدواری به بستن یک قرارداد میلیونی به او انگیزه می دهد که از جا برخیزد و برای نجات خودش از وضعیت موجود راه چاره ای بجوید. ولی همین امید می تواند زمینه ساز شکستش باشد، اگر فقط به قرارداد بزرگ فکر کند و چشمش را به روی قراردادهای کوچک ببندد.
« من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم
و ندایی که به من می گوید
گرچه شب تاریک است
دل قوی دار سحر نزدیک است
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند
مهر در صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا می چیند.»
بنابراین آن چه واقعاً می باید رها شود، امید نیست بلکه خوابزدگی است. هر امیدی حتی امیدی که شانس برآورده شدنش بسیار ناچیز است خوب است ، به شرط آن که اغفالمان نکند تا شانس های زندگیمان را نبینیم، از تلاش دست برداریم ، از کنار فرصت های طلایی به سادگی بگذریم ، چرا که فکر می کنیم بسیار کوچکند و شایسته ی توجه نیستند.
امیدهای آنی
امیدهای گذرا، نوع دیگری از امید هستند که همه با آن آشناییم و لازم است مرز این امید را با قانون امیدواری بدانیم. امیدهای آنی، هرچند غیر ممکن و دور از دسترس به نظر می رسند، با هر عقل و منطقی قابل توجیه اند. این امیدها تنها راه نجات در لحظه های بحرانی هستند: امید به پیروزی یک تیم در دقیقه ی 90، امیدواری برای فرار از دست تبهکاران در یک نزاع خیابانی، امید به سلامتی برای بیماری که در بستر مرگ است و ...
هر عقل سلیمی در شرایط بحرانی نسخه ای جز امید آنی و گذرا نمی پیچد، زیرا در امیدواری نیرویی نهفته است که قادر است از تمام موانع، ترس ها، ضعف ها، محدودیت ها و قصدها گذشته، آرزو را محقق کند.
« شاید دعا چیزی را برای شما تغییر ندهد، ولی بی گمان شما را برای امور تغییر می دهد.
سمیول شومیکر»
زندگی در اینجا و اکنون: پروفسور کورت تپرواین
M.T☺
0 comments:
Post a Comment