ویکپدیا 15 ساله شد، ویکی پدیا برای شما چه مفهومی دارد؟
سلامتی و نشاط، آرزوی مشترک همه انسان هاست، ما بسیار مشتاقیم که از شر بیماری ها ایمن بمانیم. اما چطور از شر بیماریهایی رها شویم،که گویا قصد ندارند دست از سر ما بردارند؟ شاید باید خودمان بیماری را رها کنیم!
آزردگی و بیماری
« شیشـــــه نزدیــــکتر از ســـــنگ ندارد خویشــــــی
هر شکستی که به کس می رسد از خویشتن است.»
بیماری و آزردگی!! به نظر شما بیماری و آزردگی نسبتی با هم دارند؟ راستش، خودم چون تجربی خوانده ام و با ویروس، باکتری و قارچ عجیب رفیقم، تا چندی قبل می پنداشتم که بیماری و آزردگی هیچ رابطه ی قوم و خویشی با هم ندارند. نه من، که بسیاری از مردم دنیا چنین باوری داشتند و دارند.
گناهی نداریم، از زمانی که میکروب ها، این جانداران موذی کشف شدند، خیال پزشکان پاک راحت شد که مسبب اصلی بیماری ها را شناخته اند، پس از آن تمام دغدغه ی پزشکان تعقیب، بازجویی، دستگیری و در نهایت اعدام این موجودات خطاکار و زیان بار بود، این طوری شد که عطاری ها، داروخانه ها و شرکت های عظیم داروسازی مثل قارچ از زمین سر برآوردند، و بالتبع: سطح بهداشت عمومی بالا رفت؛ آمار مرگ و میر مادر و کودک بسیار کاهش یافت؛ نرخ رشد جمعیت مثبت شد و مشکل انفجار جمعیت پدید آمد.
گناهی نداریم، از زمانی که میکروب ها، این جانداران موذی کشف شدند، خیال پزشکان پاک راحت شد که مسبب اصلی بیماری ها را شناخته اند، پس از آن تمام دغدغه ی پزشکان تعقیب، بازجویی، دستگیری و در نهایت اعدام این موجودات خطاکار و زیان بار بود، این طوری شد که عطاری ها، داروخانه ها و شرکت های عظیم داروسازی مثل قارچ از زمین سر برآوردند، و بالتبع: سطح بهداشت عمومی بالا رفت؛ آمار مرگ و میر مادر و کودک بسیار کاهش یافت؛ نرخ رشد جمعیت مثبت شد و مشکل انفجار جمعیت پدید آمد.
با این همه آفت بیماری ریشه کن نشد و با ما ماند. نه تنها میکروب ها مقاوم تر شدند، سر و کله ی امراض مهلک و مرموزتری نیز پیدا شد. عجیب تر از آن درمان جویانی بودند که ردی از میکروب ها در بدن شان نبود، ولی پیوسته از درد می نالیدند و حالشان روز به روز بدتر می شد! این شد که گروهی از پزشکان از خود پرسیدند: آیا واقعاً میکروب ها عامل اصلی ایجاد بیماری هستند، یا این مخلوقات بیچاره، در زنجیره ی بیماری تنها حلقه ی واسط به شمار می روند و مسبب اصلی ذهن و روان انسان است؟ نکند مردم خودشان خواهان بیماری باشند؟ .... پس از تحقیقات فراوان کاشف به عمل آمد که بله، بین بیماری و ذهن رابطه ی مستقیمی وجود دارد: هر بیماری، حامل پیامی برای انسان است و تا آدمی مشکلات درونی خودش را حل نکند، از شر بیماری در امان نیست.
درست است که در عصر حاضر ما قادریم با یاری داروها، بیماری ها را به سرعت درمان کنیم. اما تا وقتی که انسان از نظر ذهنی در برابر عوامل بیماریزا واکسینه نشده، داستان بیماری همچنان به قوت خویش باقی است، بیماری هایی می روند و بیماری هایی می آیند.
آزردن
کلید درمان بیماری:تشخیص دهید بیماری تان می خواهد به شما چه بگوید.
درست است که در عصر حاضر ما قادریم با یاری داروها، بیماری ها را به سرعت درمان کنیم. اما تا وقتی که انسان از نظر ذهنی در برابر عوامل بیماریزا واکسینه نشده، داستان بیماری همچنان به قوت خویش باقی است، بیماری هایی می روند و بیماری هایی می آیند.
آزردن
واژه ی آزردن با واژه های رنجاندن و رسوا کردن هم معناست، اما با نگاهی عمیق تر، آزردگی را با جریحه دار شدن احساسات، شکست غرور، آبروریزی و تضعیف اعتماد به نفس مرتبط می بینیم.
رنجیدن| رنجاندن
« صورت نبست در دل ما کینه ی کسی
آییـــــــــنه هر چه دید فراموش می کند »
می گویند درد اجباری است، اما رنج اختیاری است. گاهی دیگران خواسته یا ناخواسته ما را می آزارند، اما ضرورتی ندارد از آنها کینه به دل بگیریم یا آزرده خاطر شویم؛ ضرورتی ندارد مشتاقانه از زهری که به ما تعارف شده، بنوشیم.می توان به سادگی لبخند زد، از کنار لغزش ها گذشت و شخص خطاکار را بخشید.
همچنین است در مورد خودمان. چه بسیار و بسیار بارها ، دیگران را عمدی یا سهوی رنجانده ایم و اکنون با احساس گناه خود را می آزاریم. کافی است از صمیم قلب تأسف مان را بیان کرده، بعد موضوع را برای همیشه به دست فراموشی بسپاریم. حتی اگر مطمئن باشیم که شخص آزرده، ما را نبخشیده یا نخواهد بخشید. زیرا در مبحث رنجش فقط شخصی که دیگری را آزرده گناهکار نیست، آن که رنجش را به قلبش راه داده نیز به همان میزان مقصر است. بی شک، شخصی که عزت نفس بالایی دارد و عاشق خویشتن است، زنگاری بر آیینه ی قلبش نمی نشیند.
کلام آخر ،از آن جا که رنجاندن و رنجیدن به سود طرفین ماجرا نیست، بهتر است نه برنجیم و نه برنجانیم.
«دلی که ســخت ز هر غم تپید شــــاد نماند
کسی که زود دل آزرده گشت، دیر نزیست »
همچنین است در مورد خودمان. چه بسیار و بسیار بارها ، دیگران را عمدی یا سهوی رنجانده ایم و اکنون با احساس گناه خود را می آزاریم. کافی است از صمیم قلب تأسف مان را بیان کرده، بعد موضوع را برای همیشه به دست فراموشی بسپاریم. حتی اگر مطمئن باشیم که شخص آزرده، ما را نبخشیده یا نخواهد بخشید. زیرا در مبحث رنجش فقط شخصی که دیگری را آزرده گناهکار نیست، آن که رنجش را به قلبش راه داده نیز به همان میزان مقصر است. بی شک، شخصی که عزت نفس بالایی دارد و عاشق خویشتن است، زنگاری بر آیینه ی قلبش نمی نشیند.
کلام آخر ،از آن جا که رنجاندن و رنجیدن به سود طرفین ماجرا نیست، بهتر است نه برنجیم و نه برنجانیم.
«دلی که ســخت ز هر غم تپید شــــاد نماند
زندگی در اینجا و اکنون: پروفسور کورت تپرواین
M.T☺
M.T☺
« اگر آگاه باشی که به راستی کیستی، رنج و ناراحتی ات پایان خواهد یافت!
س. پارکین»
« عشق درمان درد دو نفر است: آن که عشق می ورزد و آن که عشق را دریافت می کند.
کارل منینگر »
0 comments:
Post a Comment