This blog is about books, eBooks , my memories .

Sunday, May 22, 2016

سی روز گذشت...




قصه ی جنگ

              موسیقی شهر بانگ «رودارود» است
               خنیاگری آتش و رقص دود است
        
             بر خاک خرابه‌ها بخوان قصه‌ی جنگ
             از چشم عروسکی که خون‌آلود است
                                                           قیصر امین‌پور     

*فردا سالروز فتح خرمشهر در عملیات بیت‌المقدس (۱۳۶۱ ه ش) و روز مقاومت، ایثار و پیروزی است، این روز فرخنده را به همه‌ی ایرانیان خوش‌غیرت به ویژه خرمشهری‌ها‌ی عزیز تبریک می گویم. اگرچه از جنگ و موشک‌باران اندک خاطراتی دارم، از فتح خرمشهر هیچ خاطره‌ای ندارم، بی‌شک آن روز حتی نمی‌توانستم خرمشهر را درست تلفظ کنم، ولی حتماً از شادی دیگران من نیز مسرور بودم:)



در کوچه‌ی آفتاب

در خواب شبی شهاب پیدا کردم
در رقص سراب، آب پیدا کردم

این دفتر پر‌ ترانه را هم روزی
در کوچه‌ی آفتاب پیدا کردم
                                     قیصر امین‌پور

*سی روز گذشت، درست سی روز قبل در یک چنین روزی این دفتر (دفتری که در تصویر می بینید) را برداشتم و شروع کردم به نوشتن. نه نوشته های عالی و جالب و خواندنی، نه آنهایی که قابل چاپ باشد، یا بهشان افتخار کنم، فقط سیاه‌مشق. خدایی، خسته شده بودم از کوشش برای خوب نوشتن، من یک دفتر دارم پر از ایده، معمولاً هر هفته، گاهی هر روز، حتی مواقعی هرچند ساعت یکبار یک ایده برای نوشتن به ذهنم خطور می‌کند، اما باید مدت‌ها تو دفتر خاک بخورد تا به یک یادداشت یا یک داستان تبدیل شود، سعی بر زیبا‌نویسی هم مصیبتیه!

برای همین تصمیم گرفتم، برای خودم بنویسم، نه زیبا، نه با‌ برنامه ریزی، مقدمه چینی یا تحقیق، دیگر کسی سرم غر نمی زند، مسخره نمی‌کند، دست نمیندازد، تایم نمی‌گیرد یک دقیقه دیر آمدی دو خط کم نوشتی، کاما یا نقطه را جا انداختی و در یک کلام بی‌بازرس می نویسم، اتفاقاً از وقتی هیچ قانونی ندارم جز پر کردن روزانه‌ی یک صفحه، هم وظیفه‌ام را انجام دادم و هم لذت بردم، برای این که تمریناتم، ابتکاری و بامزه هستند و حوصله‌ی آدم را سرنمی‌برند. مرسی از سایت انگلیسی مورد علاقه‌ام که این ده تمرین را گذاشته بود، الآن سه دورم کامل شده است، البته قصد دارم در روزهای آینده تمرینات جالب دیگری به این تمرینات اضافه کنم، به شما هم توصیه می کنم، تنها تمرین کنید. فکر نکنید از خودم گفتم تو کتاب نبوغ هم نوشته بود انفرادی تمرین کنید.

سی روز قبل که این تصمیم را گرفتم، قصد داشتم نوشته‌هایم را در وبلاگ خواهر iislandbooks یعنی iislandbooks2 با دیگران به اشتراک بگذارم، که تمرین را جدی بگیرم، اما نظرم برگشت، ترسیدم اگر نوشته‌هایم را به نمایش بگذارم، دوباره بروم سراغ خوب‌نویسی و از چاله به چاه بیفتم، برای همین از خیر اشتراک نوشته‌هایم گذشتم، حالا سی روز گذشته، من این دفتر را تا آخر می‌روم و دفترهای بیشتری را سیاه می‌کنم، مطمئنم هرچه جسورتر بشوم داستانهایم را بهتر و سریعتر خواهم نوشت.

فکر می‌کردم (و می کنم) که به این دفتر نیاز دارم، چون ترسو شده‌ام، ترس از نمایش بد. یادم است زمانی یکی از دوستانم را که نمی‌توانست بدون آرایش در جمع حاضر بشود دست مینداختم، چهره‌ی طبیعی‌اش واقعاً زیبا بود، اما بس که همه جا با آرایش حاضر شده بود، وحشت داشت کسی چهره‌اش را بی‌بزک ببیند، یک بار که تو دستشویی داشت آرایشش را تجدید می کرد، چندتا از بچه‌ها پریدند تو دستشویی برای این که صورت واقعی‌اش را مشاهده کنند، و فکر می‌کنید دوست ما چی کار کرد؟ درست مثل جنایتکارها که دوربین می‌بینند صورتش را با دستانش پوشاند و با گریه از دستشویی بیرون دوید. الآن گاهی فکر می‌کنم من هم به بیماری او دچار شدم، دلم می‌خواد متن‌های زیباتری بنویسم، هی پاک می‌کنم، دوباره می‌نویسم و دوباره پاک می‌کنم، گاهی اصلاً نمی‌نویسم تا پاک نکنم و این قصه ادامه دارد...

البته که دوست دارم بهتر بنویسم، البته که باید بهتر بنویسم، اما وقتی جسارت نوشتن را از دست داده ام محال است که بهتر بنویسم، نه؟ ترجیح می‌دهم بد بنویسم تا این که بمیرم، ننوشتن و سکوت یک نوع مرگ است، و نوشتن هرچند بد یعنی ادامه دادن، و با ادامه ی یک مسیر، حتی بیراهه و با سری ناپیدا، به مقصدی خواهی رسید، برای من در مسیر بودن از به قله رسیدن لذت‌بخش‌تر است، چون وقتی به قله می‌رسی دوباره گیجی و فکر می‌کنی این بار چی را فتح کنی.

می بینید چقدر نوشتم! تنها شرطم برای نوشتن تو این دفتر همینه، زیاد ننویس، فقط یک صفحه، حتی نیم صفحه، حتی چند خط ولی بیشتر از یک صفحه ننویس، البته گاهی به خودم ارفاق می کنم و چند خطی اضافه‌تر می روم.

و حالا برویم سر تمرینات، من برای انجام این تمرینات ترتیب را رعایت نمی‌کنم هر روز تمرینی که دوست دارم را برمی‌دارم.
یک: who am I  فکر کن که یک شخص دیگر هستی درباره‌اش بنویس.
دو: sell the pet یک آگهی برای فروش حیوان خانگی‌ات بنویس، من تا حالا یک مورچه‌خوار، یک مگس و یک حلزون را برای فروش گذاشتم.
سه: what happened here  یک اطلس بگذار جلویت، چشمت را ببند و دستت را بگذار روی یک نقطه، حالا فکر کن رفتی مسافرت به آن مکان، آنجا چه اتفاقی برات افتاده؟ بنویسش.
چهار: 7×7×7  برو سراغ هفتمین کتاب قفسه، صفحه ی هفتم را باز کن و با هفتمین جمله هفت خط شعر بنویس. به نظر من این تمرین جزو سخت‌ترین‌هاست.
پنج: First مطلبی درباره ی اولین‌های زندگیت بنویس، مثل اولین قرار، اولین بوسه، اولین کتک و...
شش: Hello Me یک نامه به خود آینده‌ات بنویس.
هفت: Found Poem می توانید بین دو تا آگهی یک شعر پیدا کنید؟ دو تا آگهی را بردارید و با آنها یک شعر بسازید، حتی کوتاه.
هشت: I remember رو کاغذ بنویسید به یاد می‌آورم و اجازه بدهید رودخانه ی واژگان بر کاغذ راه بیفتد.
نه: Magazine Puzzle درباره ی تصویری که در مجله یا روزنامه می‌بینید چند سطر بنویسید
ده:Dictionary وای چرا این را آخر نوشتم؟ آخر این تمرین مورد علاقه ی من است، بس که تنبلم. یک فرهنگ‌لغت بردارید و یک کلمه‌ی غریبه را معنا کنید یا توضیحی درباره‌اش بنویسید، من معمولاً برای پنج تا کلمه تعریف می نویسم و سعی می‌کنم معناهای خنده‌دار و باحال بنویسم، این تمرین عالیه چون ما را با معنای کلماتی که اصلاً به چشممان نخورده آشنا می‌کند.

دوست دارید بدانید امروز چی نوشتم؟ امروز Found Poem را انجام دادم، یعنی از دوتا آگهی یک شعر ساختم، تمرینات شعرسازی جزو وقتگیرترین تمرینات هستند البته برای من.


روز سی‌ام

ریل‌های شیک آبتین                                  عاشقشونم بعدِ این
زمینیه یا رو هوا؟                                  شهریه یا تو روستا؟
برو بابا، کی حرف زد از ترن و ایستگاه         خریدمش از فروشگاه
رختام هستند تو ویترین                         با کمد ریلیِ آبتین
خونه‌م شده بزرگتر                              کارم شده سبک تر
استخونام هستند در امان                     بدورد گفتم با سرطان
دیشب زدم یک مکسو                             پای کمد با نون جو
کلسترولم رفته پایین                          قلبم می‌تپد چو ماشین
اینه، سلامتِ تن و روان                       زیباترین چیدمان
ویژه ی نسل جوان                            با کارشناسی رایگان
محصولات سویاسان                             برا تزیین ساختمان


راهنما: مکسو همان مکسوی(Maxoy)، استخونا:استخوان‌ها، برا:برای، خونه‌م: خانه‌ام

تبلیغ شماره یک: کمد ریلی آبتین: فضای بزرگتر، چیدمان زیباتر، دسترسی راحت
تبلیغ شماره دو: سلامت تن و روان با مکسوی: کاهش کلسترول، کاهش خطر پوکی استخوان، کاهش خطر برخی سرطان‌ها، کاهش خطر بیماری‌های قلبی-عروقی. محصول شرکت سویاسان




پیوست:
*مواد لازم برای این تمرینات: یک سالنامه ی باطله (آن قدر عکس‌های تخت‌جمشید و طراحی صفحه‌اش زیباست که آدم کیف می‌کند تو این دفتر تمرین کند)، یک مداد مشکی، یک مداد قرمز و یک اتود، مقداری وقت و یک ذهن خلاق. البته کار اصلی را مداد مشکی انجام می‌دهد، مداد قرمز برای کارهای خلاقانه مثل نقاشی در دفتر یا دورگیری تیترها به کار می‌رود، اتود هم بیشتر تزیینی است.

*احتمالاً تمرینات یک تا سی را به مرور در وبلاگ تمرینم منتشر می‌کنم (اگر حوصله داشتم)


بدرود
 M.T☺









M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com