This blog is about books, eBooks , my memories .

Monday, February 27, 2017

یک بسته آدامس میوه‌ای لطفاً


من یک آدامس قلقلی هستم با طعم میوه‌ای. چند دقیقه بیشتر تا شروع مسابقه‌ی باقی نمانده است، مسابقه‌ی حساسیّه. دروازه‌بان تیم خیلی استرس دارد، از همین رو به من پناه می‌آورد. مرا در کام می‌گذارد و لبخندزنان به سمت مستطیل سبز می‌رود. دلم قرصه؛ گام‌های محکمش یقین‌بخش داستان موفقیت دیگری است!

   
 درخت ساپودیلا (چیکو)

 داستان آدامز

توماس آدامز نیز اولش مضطرب و پریشان بود، من بودم که دلش را قرص کردم. دوست دارید داستانش را بخوانید؟

خب، داستان به سالهای ۱۸۶۰ برمی‌گردد. توماس آدامز دانشمند خلاقی بود. اما به نظر نمی‌رسید در تجارت، آینده‌ روشنی داشته باشد. او کارهای متعددی را امتحان کرد، اما جز کسب تجربه توفیقی به دست نیاورد. آخرش رفت سراغ عکاسی که آن روزها حرفه‌ی جدیدی بود، اما نه لزوماً پرمنفعت. آقای آدامز عکاسی را دوست داشت، اما به‌زودی دریافت با تصویربرداری از نیویورکی‌ها ثروتمند نمی‌شود. بنابراین عکاسی را هم کنار گذاشت.

دیگر باید چه‌ کار می‌کرد؟ توماس افسرده و سرخورده، دیگر عقلش به جایی نمی‌رسید چیکار کند که اتفاقی با رهبر مکزیک آشنا شد. ژنرال «آنتونیو لوپز دو سانتا آنا» در آن زمان به جزیره‌ی استیتن آیلند نیویورک تبعید شده بود و به اقامتگاه مناسبی برای زندگی نیاز داشت. آدامز خانه‌ی خودش را پیشنهاد کرد و دستیار مخصوص ژنرال شد.

هنگامیکه ژنرال مکزیکی از گذشته‌ی توماس و علاقه‌اش به پول‌دار شدن باخبر شد، از او خواست با صمغ درخت ساپودیلا محصولی تازه بسازد، مثلاً لاستیک. ژنرال آشنایی داشت که می‌توانست با هزینه‌ی بسیار کم از مکزیک قدری صمغ بیاورد. توماس با خوشحالی پذیرفت که بختش را با چیکله امتحان کند.

درخت ساپودیلا، درخت تنومندی است که در نواحی گرمسیری می‌روید. چیکله، صمغ این درخت، مانند لاستیک کش می‌آید. فکر ساخت لاستیک از چیکله ناشی از همین خاصیت کشسانی است.
 
    

 توماس آدامز یک سال تمام در آزمایشگاه با چیلکه سر و کله زد. اول سعی کرد از چیکله لاستیک دوچرخه بسازد، اما نشد، چیکله استحکام لازم را نداشت. بعد به فکر ساخت چکمه باغبانی افتاد، نشد که نشد. وسایلی دیگری را هم امتحان کرد هیچ فایده نداشت، انگار چیلکه اصلاً بدرد نمی‌خورد. نومیدانه تصمیم گرفت باقی صمغ را در رودخانه‌ی ایست بریزد و پرونده‌ی چیکله را بایگانی کند.

Black Jack (1884), which is flavored with licorice, Chiclets (1899), and Wrigley's Spearmint Gum were early popular gums that quickly dominated the market and are all still around today.


خودشه،آدامس!  

در راه رفتن به رودخانه سری به داروخانه زد. منتظر پیچیدن نسخه‌اش بود که دختر‌بچه‌ای تو داروخانه پرید و هیجان‌زده گفت: «یک بسته آدامس لطفاً!»

آدامس! توماس خشکش زد و ایده‌ی سودآوری به ذهنش خطور کرد: «چرا از چیکله آدامس نسازم؟ مطمئناً طعمش از پارافین بهتر است.» ـــ آدامس‌های آن روزی از موم پارافین ساخته می‌شدند. البته مکزیکی‌ها سالها بود که چیلکه می‌جویدند ولی توماس آدامز از این موضوع اطلاعی نداشت ـــــ

آن شب، توماس با پسر کوچکش باقی صمغ را به قطعات کوچک بریدند و در کاغذهای زرورق پچیدند تا فردا صبح هر بسته را از قراری یک پنی بفروشند و فروختند. «صمغ درجه یک نیویورکی آدامز» به سرعت برق فروش رفت. 

توماس محصول خودش را یافته بود، او دست به ابتکارات جدیدی زد، صمغ را با شکر ترکیب کرد. بعدها آدامس‌های میوه‌ای و مربایی هم ساخت. سپس پرسودترین کارخانه‌ی تولید آدامس را در ایالات متحده تأسیس کرد و پس از احداث شش کارخانه‌ی آدامس‌سازی در آمریکا و کانادا حق انحصاری تولید آدامس را به دست آورد و این تازه شروع موفقیتش بود. 

نگفتم از وقتی توماس آدامز مرا در کامش گذاشت دنیا به کامش شد:) اما در واقع، توماس آدامز موفقیتش را نه مدیون من، بلکه مرهون روحیه‌ی شکست‌ناپذیر خودش بود. شانس با توماس یار شد زیرا او هرگز تسلیم نشد.


براساس داستان آدامس از کتاب هرگز رها مکن به قلم جویس مایر


هیچ‌ می‌دانستید صنعت آدامس‌سازی از صنایع سودآور داخلی است که فناوریش سالهاست در اختیار ماست . اما اکنون به خاطر واردات بی‌‌رویه‌ی آدامس‌های خارجی به ورشکستگی رسیده و در بسیاری از کارخانه‌های قدیمی آدامس‌سازی تخته شده است؟



0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com