وقتی با شخصی آشنا میشوی، به ماهگرد آشناییتان که میرسی دیگر «دوست تازهات» شده است. تو سالگرد آشناییتان «رفیقت» است. دو سه سال که میگذرد «دوست صمیمی» می شود. پنج شش سال که برود «یار قدیمی» میشود. اما وقتی عمر دوستیتان به سی سال برسد، آن رفیق شفیق قدیمی، «دوست جونجونیت» میشود. این وصف حال من و رمضان است، او دیگر به راستی دوست جونجونی من شده است.
تو این سی سال، تو سرما و گرما، تو بهار و خزان، زمستان و تابستان، به گاه خردسالی و تندرستی، هنگام جوانی و ناخوشی همیشه به من سر زده است، همیشه. چه مواقعی که سفرهی سحر و افطاریمان خوش آب و رنگ و پر رونق بوده، چه ایامی که ضیافت ساده و محقر برگزار شده است، همواره آمده است آن هم با دست پر، با یک سبد ستاره.
بسیار پیش آمده که با دوستان صمیمی و قدیمی قهر کردم یا از آنها دل کَندَم، اما نشده از دست رمضان دلخور شوم، یا او از من دلگیر شود، حتی یکبار، حتی یکبار! چه پیوند محکمی، عجیب نیست؟!
هر سال که میگذرد درخت دوستی ما تناورتر میشود، به رغم اینکه دوستان تازه پیدا میکنم، عادتهای جدید به زندگیم وصله میشود، پینهها و رسوم قدیمی از زندگیم گسسته میشوند و بدنم خستهتر و فرسودهتر میشود، رمضان جوانتر و درخشانتر برمیگردد و مرا توانی دوباره میبخشد. چه پیوند محکمی، عجیب نیست؟!
آره، این وصف دوستی ماست، نمیدانم چه کسی میهمان است و چه کسی میزبان، فقط میدانم رمضان دیگر دوست جونجونیم است و این ارتباط تا ابد برقرار است. حتی زمانیکه آنقدر کوچولو و خمیده بشوم که نتوانم روزه بگیرم، باز هم آخر شعبان چشم به راه به دوست جونجونیم میشینم.
و برای خوشهچینی چشم تو چشم آسمان میدوزم تا هلال رمضانش را ببینم. همان هلالی که درهای کشتزار آسمان را به روی جویندگان خوشههای معرفت میگشاید و درهای دوزخ را به روی بندگان سرتا پا تقصیر میبندد. آره، دلتان بسوزد، ما دیگر دوست جونجونی هستیم😉
رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم فرمودند: ماه رمضان به سوی شما آمد، ماه مبارک، ماهی که خداوند روزهاش را بر شما واجب کرده است.
M.T😊
0 comments:
Post a Comment