پارمیس جان سلام
امروز خیلی دلم گرفته است، پس برایت کمی از آسمان ابری دلم می نویسم.دبیری داشتم که می گفت:" هروقت خیلی غمگینی، یا خیلی خوشحالی ، قلمت رو به دست بگیر. شاید خوب بنویسی." من هم امروز می نویسم نه برای اینکه متن خوبی بنویسم ، بلکه برای این که غم خودم را با نوشتن تسکین دهم، این تنها کاری است که می توانم انجام دهم
در زمانهای دور زن و شوهری بودند که سالهای سال با
خوشی در کنار هم زندگی می کردند اما هنوز فرزندی نداشتند، آنها واقعاً دلشان می
خواست در فضای خانه اشان صدای کودکی طنین انداز شود.برای همین خانم خانه برای
برآورده شدن این خواسته اش نذر می کند تا آش رشته بپزد، شاید که خداوند
کودکی را به آنها عطا کند.او دیگ بزرگی از آب بر روی آتش می نهد و سبزی
،نخود،لوبیا و عدس ودیگر مواد لازم را به ترتیب به آن می افزاید.ناگهان نخود کوچکی
از درون دیگ بیرون می پرد و می گوید:«سلام ننه! منم پسرت» زن با تعجب به اطراف
نگاه می کند اما کسی را نمی بیند .نخودی آنقدر بالا و پایین می پرد تا بالاخره
خانم خانه اورا می بیند.اما همچنان حیران و متعجب است.نخودی می گوید :« ننه جان!
مگر دوست نداشتی خداوند فرزندی به تو بدهد خوب من همان بچه هستم دیگه » مادر نخودی
می گوید:« تو!!!یک نخود؟» نخودی می گوید:« مگر من چه مه؟» مادر لبخندی می زند وکودک زیبایش را در آغوش می گیرد......
شاید
بگویی نخودی چه ربطی به ناراحتی تو دارد؟خوب برایت توضیح می دهم. نخودی در فارسی
معنای دیگری هم دارد. این هم باز به کودکی من و بیشتر بچه هایی که بازی های گروهی
را انجام داده اند، بر می گردد. در یک بازی گروهی متشکل از دو تیم وقتی تعداد
نفرات فرد باشد، پس از یار گیری یک نفر اضافه می آید، به آن شخص نخودی می گویند.
نخودی عضو هیچ یک از دو تیم نیست.او در کنار زمین منتظر می ماند تا زمان بازی او
فرا برسد. نخودی با یار ذخیره تفاوت دارد: یار ذخیره فقط برای تیم خودش بازی می
کند اما نخود ی می تواند در هر دو تیم بازی کند، فقط باید صبر کند تا یکی از اعضای
تیم از بازی خارج شود.
چند
روزیست که فیلتر شکن ها و وی پی ان ها در ایران مسدود شده است، به این معنا که
دیگر نمی توان به سایت هایی مثل فیس بوک ، تویترو...متصل شد. حتی گاهی سرویس های
گوگل و یاهو نیز در دسترس نیست، اگر چه من چند روز قبل مطلبی در این باره نوشته
بودم ولی احساس عصبانیتم شدیدتر از آن بود که فقط در چند خط خلاصه شود، برای همین
این پست را برای اعتراض به این رفتار تبعیض آمیز می نویسم.
حالا من احساس می کنم که در
عصر فئودالیسم زندگی می کنم و دو گروه وجود دارند: خودی ها و نخودی ها و البته ما
جزو نخودی ها هستیم.
خودی ها
اینترنت پر سرعت ، وی پی ان و اجازه دسترسی به تمامی اطلاعات، امکانات وسایت ها
و...را دارند.نخودی ها اینترنت لاک پشتی و دسترسی به چند سایت محدود داخلی را
دارند. در هنگام تحریم ها خودی ها کاملاً خوشحال هستند، آنها مایحتاج زندگی مردم را احتکار کرده و چند برابر
می فروشند و می گویند همه اینها به خاطر تحریم هاست و نخودی ها هم با خود می
اندیشند آخر چند برابر شدن محصولی که در داخل ایران کشت می شود چه ربطی به تحریم
آمریکا دارد؟ خودی ها هم البته خیلی فیلسوفانه می گویند این مسائل پیچیده تر از آن
است که شما بتوانید درک کنید.خوب البته نخودی ها ماشین آخرین سیستم خودی ها
و....را درک می کنند.
در هنگام
راهپیمایی ها بعضی از خودی ها در مراسم شرکت کرده و با گوشی های آیفون ساخت آمریکا
فریاد مرگ بر آمریکا سر می دهند و از مراسم با این گوشی ها عکس وفیلم هم تهیه می
کنند.عده ای از نخودی ها هم در این مراسم شرکت می کنند و خودی ها را تشویق می
کنند.
وقتی پای
خرید اینترنتی در میان باشد،نخودی ها حتی
نمی توانند به اندازه ی1 دلار خریدی داشته
باشند، چون حساب پی پال و یا مستر کارت و ویزا کارت و..ندارند. چون ما تحریم هستیم
ولی خودی ها خیلی راحت خریدهای کلان اینترنتی انجام می دهند و میلیون ها دلار را
بی سر و صدا جابجا می کنند و.....
فاصله
بین خودی ها و نخودی ها خیلی زیاد است.آنچه که نوشتم فقط مربوط به اینترنت است چون
خودم هر روز نخودی بودن را تجربه می کنم. البته گاهی نخودی ها هم می توانند احساس
کنند که خودی هستند آن هم فقط زمان انتخابات و راهپیمایی هاست در این مورد می
توانیم احساس کنیم که ما هم خودی هستیم .اما جز آن ما نخودی هستیم و اجازه ی
دسترسی به دانش روز را نداریم ما فقط باید آنچه را که خودی ها برایمان ساخته اند
را ببینیم و در بقیه موارد خودی ها هستند که تشخیص می دهند که دسترسی به چه
چیزهایی برای ما خوب است یا نیست؟ در این زمان ما کاملاً مفهوم شعار استقلال،
آزادی را درک می کنیم.
البته یک
فرقی بین مای نخودی با نخودی بازی وجود دارد. نخودی بازی می تواند برای هر دو تیم
بازی کند اما مای نخودی از هر دو تیم یعنی هم خودی ها وهم دولت های غربی ضربه می
خورد.هم غربی ها و هم خودی ها ما را تحریم می کنند: یکی تحریم اقتصادی و دیگری
تحریم فرهنگی.
...در اواسط قصه، روزی
نخودی به خانه اش می آید و می بیند مادرش در حال گریستن است وقتی علت را جویا می
شود می فهمد که سربازان حاکم تنها دلخوشی و دارایی مادرش یعنی تنها سکه اش را به
یغما برد ه اند. نخودی تصمیم می گیرد برای گرفتن سکه مادرش به قصر حاکم برود......
با اینکه
ما نخودی ها تنها دلخوشی هایمان را روز بروز از دست می دهیم و ناراحت می شویم، اما
خوب می دانیم که خودی ها به ما احتیاج دارند. ما آخر قصه نخودی را می دانیم و
البته خودی ها این پایان را خوب می دانند.خودی ها می دانند که نباید نخودی ها را
زیادی دست کم بگیرند، چون در طول تاریخ این نخودی ها بودند که قهرمانی ها را
آفریده اند و نام خود را در تاریخ به ثبت رسانده اند.
پارمیس
جان ! من آخر قصه نخودی را برایت نمی نویسم، خودت آنرا بخوان و مثل من آرزو کن که
تو هم یک نخودی باشی یک نخودی خوب! و برای خودی ها هم آرزو کن که بپذیرند که همه
انسانها در پیشگاه خداوند برابرند و آنان برتر از ما نیستند.
به امید اینکه روزی در یک دنیای آزاد و برابر بدون خودی و نخودی زندگی کنیم. (البته وعده ی خدا هم همین است پادشاهی زمینی در آخرالزمان به انسانهای ستمدیده و ضعیف می رسد )
M.T
این شعر
را هم امروز در فیس بوک دیدم و لایک زدم به نظرم خیلی قشنگ آمد پس آنرا می نویسم
عمو
فیلتر چـی بـــــــــله؟ وی پی ان
ها مونو بستی ؟بـــــله ؟
سایتا
مونو بستی! بــــــله؟ رو مخمون
هستـــــــی! بـــــــــــله؟
به فکر
عمه هات هستــــــــــــــــــــی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باید این
نکته را اضافه کنم همان طور که خودتان می دانید من خیلی تنبل هستم بنابراین، من یک
فیس بوکی نیستم یعنی خیلی کم توی فیس بوکم بیشترین وقت من در گوگل و چند سایت دیگر
می گذرد اما از اینکه می بینم خیلی راحت حقوق ما را پایمال می کنند ناراحت میشوم.
0 comments:
Post a Comment