This blog is about books, eBooks , my memories .

Tuesday, April 30, 2013

Article Marketing-4


Article Marketing Today-2



While they are there, they may view AdSense ads or other ads that are on your site. Since they register for your site to be able to submit articles, you are also now able to send them emails as well.

 If the article directory site is promoted properly by the owner, he or she makes additional money by placing AdSense or other ads on all of the article pages. This does not hurt the author of the articles in any way.

 The key here is that the site must be promoted by the owner in order for it to gain in popularity. While submitting to these newcomers may not be very beneficial to the author of the article at the moment, it will be beneficial in the future – once the site has aged and become popular.

 There are numerous courses available now that teach the art of article marketing today as well. In the past, it was something that you had to figure out on your own. Today, there is help to be had. There is free information, as well as paid information.

 If you need to learn, the free information will give you the help you need to get started in the right direction, but the paid information is what you will need in order to succeed and get the most benefits out of article marketing.

 As in the past, there are still newcomers to Internet Marketing who don't understand the spirit of the Internet. You will still see articles, from time to time, that are nothing more than sales letters. Thankfully, however, the people who run the most authoritative article repositories don't allow such salesy articles to make it into their database. Articles are still usually manually viewed and approved before they are published on these sites.

 Article theft, where someone takes your article and removes your name, trying to pass it off as their own work, has become a small problem. But for the most part, this problem doesn't have a large impact on the Internet community. Usually, when the offender is called out and informed of the legal ramifications, the article is removed.

 No matter what new methods come into play, one thing will always remain the same. In order to be successful at article marketing, you must turn out quality articles that serve to help, inform, or educate people. This is the only way that you will be rewarded for your efforts, because the spirit of the Internet really does exist – and it's here to stay.

Article Marketing  Magic by Bertus Engelbrecht

              Best regards

                      M.T


One Day For Mothers


 


فقط برای تو می نویسم
 

دوباره دلم می خواهد بنویسم                    

برای کسی که معنی
عشق را می فهمد                          

می خواهم فقط برای تو بنویسم                   
              برای تو
مادرم                                       
                                 
برای تو که مثل
چشمه زلالی و مثل ماه روشنی                       
 
و مثل
خورشید گرمای نگاهت را بر من می تابانی                            

فهیمه زنگانه از روستای بناور                                                              
                                             
 

 

        Thanks for images: http://www.takedesigns.com  & Google

Monday, April 29, 2013

Article Marketing-3

Article Marketing Today-1

 

 

Again, article marketing hasn't changed much. What worked in the area of article marketing in the past, still works today – except that the announcement lists aren't as effective for getting your article out.

                                  

There have been many attempts, however, to change article marketing, in terms of writing and distributing. Some of those new methods are successful, while others are not.

 

For instance, in recent years, automated submission software has come into the picture. This worked for a while, greatly speeding up the submission process, but most of the top article directories now block such software, and reject articles that are auto submitted. The owners of those directories understand that such software could eventually make article marketing a thing of the past.

 

There has been software created to help one write articles. While this is useful software, what people don't realize is that it still takes some degree of writing skill to produce a quality article. This software is not 100% effective. What most people do now, if they don't have the writing skills that article marketing demands, is to hire ghostwriters to write their articles for them.

 

Unfortunately, not everyone who calls themselves a writer actually is. Some of the so-called writers out there have worse writing skills than the person seeking the help! Many don't even speak English.

 

Hiring a ghostwriter is perfectly acceptable. First, nobody knows that you did not write the article yourself. If you choose a good ghostwriter, you will have quality articles that do what they were meant to do. You will also find that the cost of a ghostwriter is quite reasonable.

 

Most people hire a ghostwriter and then have the writer write a couple of articles to see how well they do, and then stick with the ghostwriter long term when they see that the ghostwriter can accomplish the task effectively.

 

In the past year or so, numerous new article repositories have popped up around the Internet. This is due to the release (and sale) of article directory scripts. You see, owning and operating an article directory can make you money. People come to your site to submit their articles to your directory.

         

Article Marketing Magic by Bertus Engelbrecht

 

                     Best regards

 

                                     M.T

یک کتاب فارسی دیگر-2


 
آن سال در برنامه درسی، درس قرآن هم داشتیم. معلم قرآن ما همیشه ما را به نیکی و انجام عمل صالح تشویق می کرد و برایمان از بهشت و جهنم بسیار سخن می گفت. هرگاه که معلم قرآن من از جهنم سخن می گفت، صحنه جهنم در ذهنم مجسم می گردید. از آنجا که همیشه لباسها و کتابهایم را در خانه به گوشه ای پرت می کردم و  مادرم هم به دلیل   از من عصبانی و شاکی بود. در تصوراتم می دیدم که در حال رفتن  به جهنم معلمم این منظره را می بیند. از جهنم رفتن زیاد ناراحت نبودم، بیشتر از این نگران بودم که آموزگار مهربانم   با دیدن من ناراحت شود و بگوید :« عجب! من فکر می کردم، تو دانش آموز خوبی هستی! » ازاین فکر خیلی ناراحت می شدم. اکنون که آن تصورات را به یاد می آورم خنده ام می گیرد

پس از مدتی به دلیل حملات هوایی بسیاری از دوستانم به شهرهای شمالی کشور رفتند. کلاس تقریباً خالی شده بود. سرانجام مدرسه ها را هم تعطیل کردند. چند ماهی که در خانه بودم ، اگر چه تلویزیون برنامه های آموزشی داشت. اما وقت من به تفریح و تماشای کارتون سپری شد. اگر چه معدل ثلث اولم 20 بود، اما پس از بازگشت به مدرسه معدلم کمی پایین تر آمد و نمره ریاضیم نیز خیلی جالب تر شده بود.اما بدتر از آن وضعیت کتاب فارسیم بود. به گمان اینکه دیگر به مدرسه بر نخواهیم گشت، کتاب فارسیم را در گوشه ای از خانه انداخته بودم و برادر بسیار کوچکم هم تمام برگه های آن را پاره پاره کرده بود. وقتی مدرسه ها بازگشایی شد، به خودم گفتم دیگر نمی شود از این کتاب استفاده کرد، وضعیت کتابم واقعاً وحشتناک و مایه تأسف و شرمساری بود

در زنگ روخوانی یکی از بچه های کلاس درس را می خواند و ما هم به کتابهایمان نگاه می کردیم. آموزگارمان هم در کلاس آهسته قدم می زد و به خواندن او گوش می نمود. هنگامی که از کنارم گذشت؛ متوجه شد که به کتاب بغل دستی ام نگاه می کنم. با تعجب پرسید: « پس کتابت کجاست؟ » گفتم: « فکر می کردم مدرسه ها تعطیل شده، کتابم را دور انداختم.» او با دلخوری از کم شدن نمره ی ریاضیم صحبت کرد و  گفت : « فکر می کنم که در خانه اصلاً درس نمی خواندی؟ درست است؟» سپس گفت که برایم کتاب فارسی دیگری خواهد آورد. فردای آن روز او  کتاب فارسی در دست، وارد کلاس شد. آن را به من داد. از دیدن کتاب هم خوشحال و هم متحیر شدم . کتاب کاملاً نو و تمیز بود. او به من گفت که این کتاب پسرش است، که حالا به آن نیازی ندارد. من واقعاً از خودم  شرمسار بودم که کتاب یک پسر اینقدر تمیز و مرتب است در حالیکه کتاب من؟؟؟ ( البته شاید آن هم کتاب دوم آن پسر بوده درست مثل من!!) و البته بسیار هم خوشحال بودم از اینکه حالا که کتاب همه ی بچه های کلاس کهنه و پاره شده است، کتابم کاملاً نو مثل روز اولش است.

با شدت گرفتن حملات هوایی دوباره مدارس تعطیل گردید. قرار شد برای امتحانات پایان سال به مدرسه برویم. برنامه امتحانی را روی در مدرسه نصب کرده بودند. مادرم برای نوشتن برنامه به آنجا رفت، اما دختری که در آنجا بود لطف کرد و به مادرم گفت که نیازی نیست که او برنامه را بنویسد، زیرا او دو بار نوشته است.
فردا صبح که به محل امتحانات رفتم. در مدرسه را بسته دیدم و مادرانی هم در پشت به انتظار فرزندانشان نشسته بودند. آنها با دیدن من برایم دلسوزی کردند و به همدیگر می گفتند : طفلک دیر رسیده، کو چک به نظر می رسد، شاید این امتحان را از دست بدهد. من به سمت در رفتم . مردی که در جلوی در بود، گفت : « دیر آمدی . امتحان شروع شده، کارتت کجاست؟» من گفتم کارتی ندارم . او پرسید کلاس چندم هستم وقتی دید. من کلاس سوم هستم کلی خندید و گفت: « بابا جون اشتباه اومدی . اینجا حوزه ی پنجمی هاست.» من با دلخوری و البته متشکر از لطف آن دختر خانم به خانه برگشتم.

هنگام ظهر دوان دوان به مدرسه رفتم. این بار هم کمی دیر رسیده بودم. با عجله به سالن امتحانات رفتم. همه با تعجب به من نگاه می کردند. آنها می گفتند: « چرا دیر آمدی؟ کجا بودی؟» یکی از بچه ها با صدای بلند به معلممان گفت که من آمده ام. ایشان به سمت من آمدند و گفتند: « برو و سریع در سر جایت بنشین تا امتحان را شروع کنیم.» وقتی بر روی صندلیم جای گرفتم. آزاده گفت: « چرا دیر آمدی؟» گفتم: « ساعت امتحان را نمی دانستم.» او گفت:  خانم گفت تا بهترین شاگردم نیاید امتحان را برگزار نمی کنم
آن روز ما امتحان دیکته داشتیم . اگر امتحان را شروع کرده بودند، حتماً من چند خط  از دیکته را از دست داده بودم. معلم خوب من از همکارانش درخواست کرده بود  قدری تأمل کنند تا من هم به جلسه امتحان برسم. هنوز که هنوز است، از این لطف و مهربانی او احساس خجالت و شرمندگی می کنم

سال ها بعد برای دیدارش به دبستان رفتم . در ابتدا مرا نشناخت، سپس مرا در آغوش گرفت و از حالم پرسید. پس از کمی صحبت و از هر دری سخن گفتن ، گفت که قرار است به شمال کشور نقل مکان نماید. این آخرین باری بود که او را دیدم

حالا که به آن روزها فکر می کنم. می بینم اگر چه مدت خیلی کمی از آن سال را ( به دلیل تعطیلی مدارس) در مدرسه سپری کردم ، اما توجه و محبت فراوانی از سوی ایشان دریافت نمودم و البته احساس می کنم ایشان به خاطر من دچار  زحمت و دردسر زیادی شدند.آن روزها همیشه انشاهایم را با اکنون که قلم در دست می گیرم ، آغاز کردم و تشویق ها و انتقادهای سازنده ایشان مرا به نگارش علاقه مند ساخت. اکنون که قلم را بر زمین می گذارم تنها تشکر خالصانه، صادقانه و صمیمانه ام را می توانم به ایشان، تمام معلمانم خوب و فداکارو تمامی آموزگاران سراسر دنیا تقدیم نمایم

با آرزوی پایین آمدن قیمت ها و بهبود اوضاع معیشتی معلمان سرزمینم

م.ت

Sunday, April 28, 2013

یک کتاب فارسی دیگر-1




سلام ای معلم بزرگوار                    که رهنمای زندگانی منــی
رفیق دوره عزیز کودکی                  چراغ دوره جوانی منــــی


سلام پارمیس عزیزم


 گاهی بخت به آدم رو می کند و دوستی صمیمی و واقعی می یابد. دوستی که همچون آیینه ای است که می توانی انعکاس خودت را در آن بیابی، دوستی که می توانی در حضورش با صدای بلند بیندیشی ، بی آن که از قضاوتش در مورد خودت هراس داشته باشی. در دوران تحصیلم معلمانی داشتم که گاهی به مانند مادری مهربان و زمانی چون دوستی صمیمی با من رفتار می کردند. هرگاه در روزهای سخت زندگی نا امید و دلخسته می شوم، یاد آوری گرمای محبت و شیرینی سخنانشان روحیه ای دوباره به من می بخشد و مرا به حرکت در جاده پر نشیب و فراز زندگی مصمم تر می سازد. براستی که معلم همانند شمع فروزانی است که به زندگی دانش آموزانش گرمی و روشنی می بخشد.



تصمیم دارم حال که روز مادر و معلم را در پیش رو داریم، اندکی از مهربانی آموزگاران دوست داشتنی و بزرگوارم برایت بنگارم ، تا تو نیز از گرمای این عشق بهره مند گردی و من هم با یاد آوری این عشق عظیم به یاد آورم که من نیز باید عشق بیشتری به خودم و دیگران هدیه کنم



از آنجا که در گذشته دو خاطره از معلم خوب سال اول دبستانم برایت گفته بودم. حال نوبت به معلم سال سوم دبستانم است ، کسی که هنوز یاد آوری خاطراتش مرا غرق در شادی و شگفتی می سازد.



معلم سال سوم دبستانم توجه فراوانی نسبت به من داشت. رفتار او با من بیش از حد مهربانانه بود. با اینکه سالها از آن روزها می گذرد، من هنوز نتوانسته ام پاسخ روشنی برای رفتار ایشان بیابم. رفتاری که باعث خجلت من و حسادت دوستان و همکلاسانم می گردید.



یادم است که یکی از دوستانم در سال سوم راهنمایی به من می گفت: « زمانی که در سوم دبستان بودم، از تو متنفر بودم.» گفتم:«چرا؟» او پاسخ داد:« چون خودت را خیلی می گرفتی؛ اما حالا که ترا بیشتر شناخته ام می بینم خیلی مهربان هستی.» آن روز از حرف دوستم متعجب شدم. در گذشته هم رفتارم مثل اکنون بود اما چون بیش از حد خجالتی بودم ، با بچه ها کمتر صحبت می کردم و آنها هم  فکر می کردند من آدم مغروری هستم. اما در واقع خجالتی بودم. اما دلیل اصلی نفرت دوستانم در آن سال رفتار معلمم نسبت به من بود



در آن سال نیمکت ما سه نفره بود، در هنگام امتحانات و یا دیکته برای جلوگیری از تقلب، یکی از بچه ها به کنار سکویی که نزدیک تخته سیاه بود می رفت و برروی زمین می نشست ، در حالیکه دفترش را بر سکو می گذاشت و از آن به عنوان میزی استفاده می کرد. ما همیشه به نوبت این کار را انجام می دادیم . بیشتر اوقات زمانی که نوبت به من می رسید ، خانم معلم به من می گفت که در پشت میز او بنشینم . اگر چه دوست نداشتم که او تبعیضی بین من و سایرین قائل شود، اما با دیدن عشق و محبت در چشمان مهربانش حرفش را می پذیرفتم

هر زمان هم که او مرا در حیاط مدرسه می دید، مرا در آغوش می گرفت و باعث حیرت و شگفتی دیگر دانش آموزان می گردید. یکبار در گوشه ی حیاط مدرسه مشغول نوشتن تکالیفم بودم که به سمتم آمد. من حسابی ترسیده بودم ، اما او مرا در آغوش گرفت و بوسید و به دخترانش که آنروز به مدرسه ما آمده بودند معرفی کرد، او مرا مانند دختر خودش می دانست و البته به عنوان شاگرد خوبش

وقتی در امتحان جدول ضرب نمره بسیار پایینی گرفتم. او با مادرم صحبت کرد. فردای آن روز نه تنها مرا سرزنش نکرد، بلکه گفت: « آفرین! شنیده ام که خودت به تنهایی درس هایت را می خوانی، بدون اینکه کسی کمکت کند، من این موضوع را نمی دانستم.» سپس از بچه ها خواست تا آنها هم مثل من از روی میل و نه به اجبار پدر و مادر درس بخوانند. این تعریفش واقعاً تشویقم کرد، من همیشه خودم درس هایم را می خواندم فکر می کردم این خیلی عادی است.  معمولاً مادر و پدرم نمی دانستند من چه زمانی امتحان دارم، مادرم هم فقط برای گرفتن کارنامه به مدرسه می آمد. در مورد خواهر و برادرهایم این طور نبود، آنها باید همیشه مراقب درس خواندشان بودند. به خاطر حرف معلمم این عادت را تا روز آخر مدرسه حفظ کردم و همیشه خودم درس هایم را می خواندم و البته آن روز هم با اشتیاق آن قدر جدول ضرب را تکرار کردم تا یاد گرفتم.



اگر چه او نسبت به من توجه زیادی داشت، اما در هنگام تصحیح برگه های امتحانی تفاوتی بین من و دیگران وجود نداشت، روزی با کادویی وارد کلاس شد همه گمان می کردند این هدیه برای من است. اما من که او را خوب می شناختم، می دانستم که این جایزه دوستم فاطمه جعفری است . او ده تا نمره بیست متوالی گرفته بود، اگر چه من بیست های زیادی داشتم اما ده تا پشت سر هم نداشتم، چون گاهی بعضی کلمه ها را جا می انداختم. حدسم درست بود و این جایزه دوستم جعفری برای نمره های بیستش بود...


با آرزوی سلامتی و موفقیت برای تما می آموزگاران دنیا
م.ت

Saturday, April 27, 2013

Article Marketing-2

The History of Article Marketing

 

 

 

Article marketing has been around almost as long as the Internet has been around – even though it wasn't meant for actual marketing purposes. Many years ago, back in the 90's, people actually shared information with each other. This was termed 'the spirit of the Internet' way back then, and that spirit still exists today, even though it isn't as obvious.

 

The Internet was designed for the free and fast exchange of information. People wrote articles on a variety of topics, for the purpose of sharing information and educating others. At first, there really weren't any article repositories. In fact, newsletters, also called ezines, came into play long before article banks did.

 

So, when you wanted to share an article with the Internet community, you posted the article on your website, in a Usenet newsgroup, or in your ezine. Eventually, people started allowing other ezine publishers to use their articles as well – and the author's resource box was born.

 

Because articles had such an impact in each niche (niche being another word that wasn't used at that time), intelligent marketers saw the potential for writing and distributing articles – freely – in order to promote their businesses. They started writing and distributing articles on a regular basis – and article marketing was born – even though it wasn't necessarily called that then. It was simply called 'writing and distributing articles.'

 

Those articles were formatted much the way that articles are formatted today, except html tags were not used. The articles were all text, just as many are today. However, while links in the article are hyperlinked today, they were not hyperlinked back then, in most cases.

 

In case you don't know, when a link is hyperlinked, the reader can simply click on the link to visit the webpage. When it is not hyperlinked, the reader must copy and paste the URL into their web browser, or type it in.

 

Over time, people learned that some measure of copywriting skills were needed for article marketing, for the purpose of writing outstanding, attention getting headlines, and in order to create an effective author's resource box.

 

Even though writing and distributing articles was turning out to be an effective and cost effective way to market a business, the articles that were written and distributed were of very high quality. The spirit of the Internet was still very visible and in full swing.

 

The articles were written more for the purpose of sharing information, and less for the purpose of marketing a business – yet business owners who were doing this were thriving because of it.

 

At that time, we were not inundated with information. There was no information overload, and nobody would dare write a sales letter and try to disguise it as an article. That's what solo ads in ezines were for – sales letters. Articles, on the other hand, were helpful to those reading them.

 

Over the years, newbie marketers came on the scene and saw article marketing as an opportunity – but really did not fully understand or pay attention to the spirit of the Internet – the free exchange of information on a global scale. This is when salesy articles started appearing. Those newbie marketers soon learned that they wouldn't get anywhere with this type of article marketing. Some gave up; others changed their ways and started doing it right.

 

It's hard to say when the first article repository was born. Before that, however, articles were just sent to ezine publishers directly and posted to newsgroups. However, article announcement email lists came into play – where people could more easily get their articles into the hands of ezine publishers and web publishers.

 

Those announcement lists were very good, for a very long time, but they eventually played out, just as FFA Link sites played out. People were participating only for the purpose of distributing their own articles, but were not actually reading or using other people's articles. However, those announcement lists did have a nice long run, and many people still use them today just for the small results that they get.

 

For the most part, however, article marketing is done today just as it was in the beginning, with very few differences. Article marketing is one of the few types of Internet Marketing methods that have remained the same, without losing any of its effectiveness.

 

Furthermore, article marketing is also one of the few marketing methods that have been able to stand the test of time, regardless of changes that have been made to search engines, the way people buy on the Internet or even laws that have changed – such as the spamming laws. None of the changes that have been made have had any impact, and there is no impact expected in the future as well. 

 

 

   Article Marketing Magic byBertus Engelbrecht

 

                   Best regards

 

                                 M.T

 

Friday, April 26, 2013

Article Marketing Magic-1

 

 
 
What Is Article Marketing?

Article Marketing is essentially writing and distributing short articles to a variety of outlets, including article repositories, which are also called article directories and article banks, forums, and newsletter publishers. Article marketing is one of the most effective types of marketing that one can do – it is also one of the least expensive ways to market a business. In fact, it can even be free, costing you nothing more than your time.

 

There are many benefits to article marketing. Because articles become viral, your message literally travels far and wide, increasing traffic to your website and increasing newsletter signups. Article marketing is also used to make sales and to build credibility. Anyone who wants to establish themselves as an expert in their niche should take advantage of all that article marketing has to offer.

 

Here is how it works. Let's say that you are in the weight loss niche, and you sell various weight loss products, whether they are your own products or products of which you are an affiliate. You write a weight loss article, preferably one that is closely related to one of your products – but you don't want to necessarily advertise the product in the article.

 

Instead, you want to address a problem that the product can help to solve in your article – without mentioning the product. For instance, if you sell a cellulite cream, you can write an article about what cellulite is, what causes it, and the various methods used to get rid of it. The article should be no more than 750 words, and have a compelling title.

 

At the bottom of your article, you include an author's resource box. This is basically a block of text, made up of one paragraph that is anywhere from five to seven lines long. In this paragraph, you might say something like this:

 

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

John Doe is a weight loss expert who has helped hundreds of people get and keep weight off. You can find more valuable weight loss information and help at his website, John Doe's Weight Loss Secrets, located at http://www.johndoe.com . You can find specific information for getting rid of cellulite at http://www.johndoe.com/cellulite.html .

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

Once you have written your article, ensured that you have made all of the points that you wanted to make, and checked the article for spelling and grammar mistakes, you are ready to distribute it.

 

Distributing an article can be a very time consuming task. Many people outsource this work, and pay a fee for someone else to do the distribution work. Others do it themselves using software that automates the process. You should note, however, that a large number of the best article repositories do not allow or approve articles that are auto submitted – and they can tell when this is done. Manual submissions – whether done by you or someone else – is always best.

 

The article is distributed to the article repositories first. There are hundreds of these in existence, and some are better than others. For these repositories, you will need your article, the title, possibly a sub title, your author's resource box, your website Url, your email address, a short description of your article, and a list of keywords, separated by commas, for your article.

 

Essentially, you visit each article repository, either sign up for a new account or log in, and copy and paste all of the information into a form that is provided for article submissions. Most article repositories have a manual approval process, so it may take a week or more before your article appears on their website.

 

Once you have submitted to the article repositories, you will want to distribute your article to ezine publishers that cover topics within your niche. You can build your own database of these publishers. You find them by visiting the ezine directories.

 

Look first for ezines in your niche, and then check each ezine to see if they accept articles. Load those article submission email addresses into your autoresponder, and each time you write a new article, send it to these publishers, asking them to publish the article.

 

Next, you visit forums that are of interest to your target market. If your niche is weight loss, you visit weight loss forums, and look to see if they have a place for articles. If so, submit your article there. If not, post the article on your own website, and then become an active member in the forum. If your article is about cellulite, look for posts concerning cellulite.

 

It is perfectly acceptable to make a post and say that you have an article about this on your website, and leave the link directly to the article. Just make sure that your post is relevant and on topic, and that your article provides useful information that is also relevant.

 

All of this is essentially what article marketing is, and how it is done, however, there is a great deal more to learn and know about article marketing in order to become successful at it. 

 

                 Best regards
                                            M.T
 

 

Thursday, April 25, 2013

دوست مؤمن من در انتخابات


با سلامی دوباره

حس می کنم فیلم هایی که تماشا کرده ام و کتابهایی که خوانده ام، تأثیر عمیقی بر زندگی ام و طرز تفکرم گذاشته است. وابستگی ام به تلویزیون در کودکی به حدی بود که بدون تلویزیون ادامه زندگی برایم غیر ممکن بود.من تمام فیلم ها ، کارتون ها و سریال ها را می دیدم. با دیدن فیلم ها حس می کردم که همه ی افراد دنیا احساسات مشترکی دارند. آنها هم مثل من بودند. مهم نبود که در کجا زندگی        می کنیم یا به چه زبانی صحبت می کنیم ، ما مثل هم می خندیدیم، حسادت می کردیم، دشمنی   می ورزیدیم، عاشق می شدیم و عشق می ورزیدیم

به همین دلیل من همه ی  آدم ها را با هر طرز تفکری و هر مذهبی دوست داشتم. یک بار یکی از معلمانم می گفت:« در یکی از مراسم یهودی ها رسم است که با قطره ای از خون یک مسلمان فطیر درست کنند و...» من نمی توانستم این را باور کنم، شاید هم راست باشد، به هر حال می دانم که همه افراد مثل من فکر نمی کنند
در سال دوم راهنمایی یک همکلاسی اهل افغانستان داشتیم. او بسیار دختر خوب و شیرینی بود و کاملاً شبیه ما بود. او مثل ما حرف می زد، می خندید و لباس می پوشید او هم مثل ما در همین جا بزرگ شده بود، اما به او گفتند که در مدرسه خاصی که دور از اینجا بود باید درس بخواند. او از مدرسه ما رفت ، به نظرم خیلی ناعادلانه و خیلی ناراحت کننده بود. سالها بعد، وقتی به یک کلاس نیمه خصوصی در شمال شهر می رفتم دیدم آنها حتی نظرات تندتری نسبت به منطقه ما که یک منطقه متوسط بود داشتند؛یک بار که درباره مهاجران صحبت می کردیم ، بسیاری از آنها اعتقاد داشتند که آنها باید به کشورشان بازگردند. من با خودم می اندیشیدم که این بچه ها در خانه هایی زندگی می کنند که توسط همین مهاجران ساخته شده، آنها انسانهای زحمت کشی بودند که با دستمزد بسیار پایین از بام تا شام کار می کردند و حقشان بود که از حقوقی برابر با حقوق ما برخوردار باشند. نمی دانم ، شاید همکلاسانم درست می گفتند، آنها می گفتند که مهاجران مواد مخدر را به کشورمان وارد می کنند و در اینجا مرتکب جرم و جنایت می شوند. من به دوستم دنا می گفتم که اما بسیاری از آنها معتاد نیستند ، اگر بچه های ما معتاد می شوند نمی توانیم تقصیر را بر گردن کسی بیاندازیم. هر شخصی کاملاً آزاد است که زندگی سالمی را بر گزیند.البته منظورم این نیست که نباید جلوی مواد مخدر را گرفت بلکه می گویم اگر انسانها عاشق خودشان باشند هیچ وقت خودشان را نابود نمی کنند، البته شاید هم واقعاً حق با دوستانم باشد. اما من همچنان تبعیض نژادی ، قومی و یا جنسیتی را دوست ندارم

اینها را گفتم تا بگویم تقریباً با بسیاری از بچه ها در مدرسه با هر طرز تفکری دوست بودم. من دوستان چادری و مؤمن زیادی داشتم و اگر چه دانش آموز درس خوانی بودم دوستانی داشتم که شاگرد آخر کلاس بودند و یا دوستانی که بسیار شر بودند هر چند خودم ساکت ترین دانش آموز مدرسه بودم

یکی از دوستان صمیمی ام بسیار مؤمن و مذهبی بود. در هنگام انتخابات در حالی که من طرفدار اصلاح طلبان بودم او در جبهه مخالف ما بود. از آنجاییکه یکی از معلمانم در دوره راهنمایی به ما توصیه کرده بود که اگر می خواهیم در این جامعه آسوده زندگی کنیم و وارد دانشگاه شده و در یک اداره یا سازمان استخدام شویم باید محافظه کار باشیم و عقاید خودمان را پنهان کنیم ما هم سعی می کردیم همین گونه رفتار کنیم. بنابراین از بعضی از دوستان مذهبی ام می ترسیدیم و جلویشان کاملاً راحت نبودیم که عقاید سیاسی خودمان را بگوییم

واقعیت این است که اغلب مردم ما همین طور هستند. برای همین است که نمی توان رفتار آنها را پیش بینی کرد. وقتی از شخصی می پرسی: «آیا در انتخابات شرکت می کنی؟» ممکن است بگوید: « البته وظیفه شرعی و دینی ماست که در انتخابات شرکت کنیم و....» و حتی ممکن است تو را تشویق کند که حتماً در انتخابات شرکتی کنی .شاید تو هم به خاطر توصیه او  در انتخابات شرکت کنی و بعد ها متوجه شوی خودش حتی یکبار هم رأی نداده است. دیگری  ممکن است در جواب سؤالت بگوید:« برای چه باید در انتخابات شرکت کنیم؟ مگر نظر و رای ما مهم است ؟ چه قدر تو ساده ای! رئیس جمهور از قبل تعیین شده است و...»  اما صبح روز انتخابات با کمال تعجب می بینی همین فرد با شناسنامه در صف اول صندوق اخذ رأی ایستاده است. یک جمله معروف است که می گوید :« همان کسانی که زنده باد شاه  می گفتند، بعد ها زنده باد خمینی گفتند!» خلاصه پیش بینی عکس العمل مردمی مثل ما تقریباً غیر ممکن است

در هنگام انتخابات دوست مؤمن من مأمور اخذ رأی بود.او پس از انتخابات به من گفت :« در هنگام شمارش آرا برگه های جالبی دیدم، بعضی برگه ها سفید بود و بعضی حاوی مطالب خنده داری مثل به خودم رأی می دهم و یا اسم عمه یا خاله اشان بود، اما تأسف آورتر این بود که بیشتر مردم در حوزه انتخابی ما به آقای خاتمی رأی داده بودند. آن آقایی که مسئول حوزه ما بودند پس از شمارش آرا با تأسف فراوان گفتند: « مردم چه کرده اند؟» .دوستم از اینکه آقای خاتمی برنده انتخابات بود، بسیار متأسف بود . او فکر می کرد مردم نظر علما و مراجع را نادیده گرفته اند و به زودی بی بند و باری و فساد جامعه را فرا می گیرد. من فکر نمی کردم که چنین باشد مردم به کسی که فکر می کردند شایستگی بیشتری داشت رأی داده بودند، اما دوستم را درک می کردم ؛ با اینکه از نتیجه انتخابات خیلی شاد بودم. وقتی ناراحتی دوستم را دیدم نمی توانستم شادی خودم را نشان بدهم تنها به گفتن اینکه واقعاً فکر می کنم کاندیدای خوبی بر گزیده شده است بسنده کردم
 
حالا سالها ست که از دوستم خبر خاصی ندارم، جز اینکه سالم و خوشحال است. نمی دانم این بار کاندیدای منتخبش کیست؟ اما  این  بار حتی خودم هم تا این لحظه نمی دانم که کاندیدای منتخبم کیست؟ و نمی دانم آیا اصلاٌ در انتخابات شرکت می کنم یا نه؟


با آرزوی عشق و صلح و دوستی

   م.ت



 خیلی عجیب است ، احساس می کنم زلزله روی من کمی  تأثیر گذاشته است . دو پنج شنبه است که دارم از دوستی و انتخابات صحبت می کنم
شاید هم به خاطر دیدن فیلم های موزیلاست ، آخر این صبح هم یک فیلم فایر فاکسی دیگر دیدم
کشف جدیدم هم در مورد گوگل است . امروز صبح با خواندن ایبوک کلمات کلیدی کشف کردم، گوگل هم عاشق است. عاشق شفافیت و وب سایت های خوب سازمان یافته




 

Wednesday, April 24, 2013

Write RTL

 
Dear Parmis
 
 
Some people say: "Soon an earthquake is coming here." Is it possible to know, when an earthquake is coming? Maybe it is, but I don't know.
 
Because we can't run away, then it's better, we're trying to make happy moments. So I tell you a memory again (but not about earthquake).
 
I am interested in HTML & CSS codes. Once in a while I write CSS and see this code: text-direction, I remember my first spelling.
 
While I was a little girl, I liked to learn writing and reading. My brother taught me writing a little. I learned some words but I had a problem. My mother and brother were kidding me about it.
 
Then it was time for me to go to school. I liked my school, my teacher and lessons.
 
One day our teacher told us: "write what I say on your notebooks." She told us some words and we wrote them on our papers. 
I was so happy because I knew all the words. Then she took our notebooks for marking them. I looked forward to see my mark.     I thought  my mark is the best (20).
 
But when I received my dictation my mouth dropped open, I was shocked.          I didn't know what to do at that time.
While I was crying I came back home. When my mother and brother saw my spelling, they couldn't help laughing. They were not surprised. Do you know its reason?
 
My mother told me: "You write like the past, on the contrary." 
Well, they were right. I knew all the words but I wrote letters from left to right,  I opened my books and my notebooks from left also I wrote from left side my notebook. This was my problem. In Persian we write letters from right to left. But I wrote on the contrary.
 
That time I was so sad. I liked to get the best mark with moon& star. Our teach gave us the star and moon for the best mark. Then I decided to write correctly.   I wrote from right to left and I got the best mark with moon& star. 
Now, whenever I see text-direction I remember that spelling.
 
 
                                        Best Wishes
                                                            M.T
 
                                                      (maybe it-earthquake will come) I hope not 
 

More Effective Ads

 

 

If you've been struggling to make sales, more than likely your ad copy is to blame. But don't worry because it's not your fault. Big companies pay advertising agencies to handle the hard work for them; and the people at those companies have made it their business to know the art of writing to sell. They have spent years learning the psychology of selling, as well as how to find the right words that will push the hot buttons to make the buying public buy the products or services that they're being paid to sell with effective ad copy. Now you too can write more effective ads for your own products, just like those highly-paid copywriters do. This free eBook provides you with the information that you need to be able to write to sell!

 

 
 

 

What is advertising?

 

 

Advertising is salesmanship multiplied.

And advertising copy, or copywriting, is salesmanship in printing.

The purpose of a copywriter's job is to sell, Period.

So the goal then becomes: how can we make our advertising as effective as possible.

The answer is to test. Test again. And then test some more.

If ad "A" receives a two percent response rate, and ad "B" receives three percent, then we can deduce that ad "B" will continue to outperform ad "A" on a larger scale.

 

 

Testing takes time, however, and can be expensive if not kept in check. Therefore, it's ideal to start with some proven tested known ideas and work from there.

 

 

The ten tips expressed here have been generally time-tested and known to be effective.

 

 

Focus on Them, Not You

A lot of advertisers make this mistake. They focus on them as a company. When writing your copy, it helps to think of it as writing a letter to an old friend. In fact, I often picture a friend of mine who most closely fits my prospect's profile. What would I say to convince this friend to try my product? How would I target my friend's objections and beliefs to help my cause?

 

 

Emphasize Benefits, Not Features

 

 

What are features? They are descriptions of what qualities a product possesses.

This database has a built-in data-mining system

 

 

And what are benefits? They are what those features mean to your prospects.

You can instantly see the" big picture" hidden in your data, and pull the most arcane statistics on demand. Watch your business do a "180" in no time flat, when you instantly know why it's failing in the first place! It's all done with our built-in data-mining system that's so easy to use, my twelve year-old sons used it successful right out of the box.

The point is to address the benefits of the product, not its features. And when you do that, you're focusing on your reader and his interests, his desires. The trick is to highlight those specific benefits (and word them correctly) that push your reader's emotional hot buttons.

 

 

Push Their Emotional Hot Buttons

 

 

People don't like to be sold.

But they do like to buy.

So be sure to back up your emotional pitch with logic to nurture that justification at the end.

 

 

Incorporating Proof and Believability

 

 

When your prospect reads your ad, you want to make sure he believes any claims you make about your product or service.

Here are some tried and tested methods that will help:

 

 

If you're dealing with existing customers who already know you deliver as promised, emphasize that trust. Don't leave it up to them to figure it our. Make them stop, cock their heads, and say, "Oh, yeah. The ABC Company has never done me wrong before. I can trust them."

Include testimonials of satisfied customers. Be sure to put full names and locations, where possible. Remember, "A.S." is a lot less believable than "Andy Sherman, Voorhees, NJ." If you can also include a picture of the customer and/or a professional title, that's even better. It doesn't matter that your testimonials aren't from somebody famous or that your prospect does not know these somebody famous or that your prospect does not testimonials, and they're believable, you're much better off than no including them at all.

Pepper your copy with facts and research findings to support your claims. Be sure to credit all sources, even if the fact is common knowledge, because a neutral source goes a long way towards credibility.

For a direct mail letter or certain space ads where the copy is in the form of a letter from a specific individual, including a picture of that person helps. But unlike "traditional" real estate letters and other similar ads, I'd put the picture at the end near your signature, or midway through the copy, rather than at the top where it will detract from your headline. And. ..if your sales letter is from a specific individual, be sure to include his credentials to establish him as an expert in his field (relating to your product or service, of course).....

 

 

 

10 Ways to Write More Effective Ads by Fred Jenkins

 

 

Read more:

http://www.free-ebooks.net/ebook/10-Ways-to-Write-More-Effective-Ads#ixzz2ROEJmRCF

 

 

 

 

 

Monday, April 22, 2013

Google+Marketing BluePrint

Conclusions

 

Google+ vs Facebook for Business

 

With the exception of 'Hangouts', the business pages on Google+ really do look similar to that on Facebook, and they seem to provide the same opportunity for updating followers on news, offers, competitions and other relevant information. 

 

The same basic rules apply to Google Plus Pages as to other social networking platforms. Is your audience there and is it likely to be? Can you make the commitment to publish, share and interact?

 

The main differentiation would relate to the Google+ 'circle' model of sharing.  Theoretically, businesses on Google+ could use 'Circles' to specifically target a certain group of followers with unique content; however, it might be difficult for particularly large brands with many followers to ensure that this system works effectively.

 

 

 

 

 

 

 

 

 
  

Google+ has seen the initial surge in users ease off in recent months, but now opening their doors to brands could provide another surge of momentum to further close the gap on Facebook. The question still remains as to whether users, SEOs and social media marketing executives will see enough value in G+ to start using it or representing their clients on it as well as Facebook.

With news emerging that it's now possible to link a Google+ profile with an AdWords account, there will certainly be more developments as more businesses take to G+.

 

Google really hopes this update to their social network will encourage more people to join. The pages are a nice addition, but they don't really offer anything better than what Facebook is already providing. This could be the downfall of Google+ as many social networking addicts are reluctant to switch from a platform they are comfortable with. The ability to directly connect with other business pages in your industry is something nice that Facebook cannot provide, but it might not be enough to convince the majority of social media users to switch services.

 

 

Having read this ebook, you are now aware of the many aspects in which Google+ will impact marketers.

 

The truth is, there will undoubtedly be a lot more features coming to the social network. Dennis Troper shared that Google has received some great feedback on Google+ Pages already and will be working on providing even more features soon.

 

So what is coming to Google+ Pages next?

"A few of the top requests [are ones that] we've already started working on, such as multi-admin support, ownership transfer, and page analytics," wrote Troper. These are definitely popular features that are indispensable from a marketing perspective. What's more, Facebook already offers the ability to add multiple admins and to gain insights around sharing.

 

No doubt, Google will keep investing effort into improving both the functionality and usability of its social platform. It has to if it wants to compete with Facebook's dominance in that space.

 

While many might be underestimating the potential of Google+ due to its low membership base compared to Facebook, it is worth recognizing its youth as well as its strong tie to search.

 

As we already mentioned in this ebook, Google+ is not just any network. It is a platform that is directly impacting search results and reshaping our experience of doing research in Google. Be a smart marketer, and keep a close eye on this emerging environment.

 

 
 


 

 

 

 

 

IMPORTANT NOTICE:

 

If you want to discover how you can cash in on this Google+ Craze by instantly having your own Google+ Info Business with full sales funnel click on the link below:

 

Cash In HUGE With The HOT Google+ Trend

 

 

 All the Best

M.T

 

 

 

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com