می خواستم
شعری برای جنگ بگویم
شعری برای شهر خودم - دزفول-
دیدم که لفظ ناخوش موشک را
باید به کار برد
موشک
زیبایی کلام مرا می کاست
گفتم که بیت ناقص شعرم
از خانه های شهر که بهتر نیست
بگذار شعر من هم
چون خانه های خاکی مردم
خرد و خراب باشد و خون آلود
پارمیس جان سلام
صدای آژیر قرمز، نوارچسب های ضربدری روی پنجره ها، پناهگاه مدرسه، صدای انفجار، صف های طولانی، پرواز هواپیماها بر فراز آسمان شهر، آهنگ های حماسی، فیلم های جنگی و ... آلبوم تصاویر روزهای دفاع مقدس، در یاد و اندیشه ی من است
در برابر ایثار و جوانمردی و از خود گذشتگی مردان و زنان ، پدران و مادرانی که با چنگ و دندان از آب و خاک و ناموسشان دفاع کردند ، جز سپاسگزارم ، کلامی دیگری نمی توانم بر زبان آورم
اگر چه آن روزها برای جنگیدن کوچک بودیم ، اما همه ما دوست داشتیم برای دفاع از آب و خاکمان قدمی ، هر چند کوچک برداریم . آن روزها می گفتند: وظیفه ی شما تنها خوب درس خواندن است، ما هم تلاش کردیم تا دانش آموزان خوبی باشیم. اما عده ای دانش آموزان بهتری بودند ، دانش آموزانی که با وجود سن کم در جبهه ها حضور یافتند و برای دفاع از این کشور جان خود را فدا کردند ، یاد حسین فهمیده و حسین های فهمیده گرامی باد
آغاز سال تحصیلی جدید به همه ی دانش آموزان، دانشجویان ، معلمان، دبیران و استادان گرامی باد
این روزها عده ای از دانش آموزان از دیدن دوستان سال قبل خود کلی ذوق کرده اند، عده ای چون به یک محیط جدید قدم گذاشته اند احساس غربت می کنند و یک کمی سر در گمند. عده ی کمی هم از دیدن دوستان و همکلاسان سال قبل خود نزدیک است سکته کنند، یعنی یک سال دیگر باید این زلزله ها را تحمل کنم ! ای کاش تابستان هم تمدید می شد
خب ، خدا کند همه ی هم کلاسی ها ، قدر روزهای درس و مدرسه را بدانند . روزهایی که دیگر تکرار نخواهند شد . خوش باشند، شوخی کنند، سر به سر همدیگر بگذارند ، اما دل همدیگر را نشکنند
به جان زنده دلان سعدیا! که ملک وجود نیرزد به آن که دلی را ز خود بیازاری
و سعی کنند رفیق خوبی باشند
رفیق باوفا را من کمتر از گل نمی دانم دلم قربان جان دوستی که قلبی از وفا دارد
داستانک پارمیس
خب ، پارمیس
تیپ آخر هم درباره ی داستان خودت است. بالاخره پس از چند هفته تعطیلی این هفته موفق به پستی که چند هفته قبل باید پست می شد و نشد ، شدم) البته با کلی بدبختی و دردسر(
عده ای می گویند : چرا پارمیس با گوگل دوست است؟ آیا پارمیس واقعاً با گوگل دوست است؟ آیا پارمیس با این سن کم می تواند این همه اطلاعات داشته باشد و کلی سوالات دیگر
امروز صبح یکی از معلمانم در زمینه کسب و کار اینترنتی برایم ایمیل زده بود » یکی از اسرار موفقیت در کار پاسخگویی است« خب شاید من در قسمت پاسخگویی یاهو بخشی را به پاسخگویی به سوالات دوستان عزیز اختصاص بدهم. اما به صورت خلاصه چند تیپ مفید از این داستانها را برایتان می نویسم . امیدوارم که مفید باشد
اول اینکه : نویسنده ی داستان گوگل را دوست دارد ، بنابراین پارمیس با گوگل و مدیران آن دوست است، شاید در داستانهای آینده از شرکت های دیگر هم استفاده کردیم ، فعلاً با گوگل بیشتر راحتیم
دوم اینکه : این یک داستان است. شما در داستان می توانید با هر کسی که خواستید دوست باشید.برای مثل در داستان « صد ویک راه برای ذله کردن پدر و مادرها » کودک داستان عاشق مایکروسافت است و با بیل گیتس دیدار می کند
سوم اینکه : پارمیس کار عجیبی انجام نمی دهد. امروزه اطلاعات بسیاری از کودکان سه ، چهار ساله در زمینه کامپیوتر از ما بزرگسالان بیشتر است، همین چند روز قبل تحقیقی را می خواندم که در آن آمده بود ، کودکان و نوجوانان امروزی به دلیل استفاده از شبکه ها به راحتی قادر به نوشتن چند صفحه مقاله هستند . بر طبق این مقاله نسل امروز با به کارگیری فن آوری نسل باهوشتری نسبت به نسل گذشته هستند. برای همین فکر می کنم پدر و مادر ها باید بیشتر از شبکه ها استفاده کنند که همگام با بچه هایشان باهوش شوند و بهتر بتوانند آنها را درک کنند
اما اگر هنوز این مسأله غیر عادی است ، به داستانی بودن قصه ربط دهید. در داستان ها پرواز کردن، کوچک شدن، نامرئی شدن و خیلی موارد دیگر عادی است. اگر سوال دیگری داشتید حتماً بپرسید
سخن هفته: اگر هر شب دقیقاً پنج دقیقه قبل از فرو رفتن به خواب ، موفقیت های فردایت را پیش چشم مجسم کنی و هر گونه موانع را از ذهن خود دور سازی، تردید ندارم که به چنان اعتماد به نفسی نائل می شوی که تقریباً از پس هر کاری بر خواهی آمدفردریک پیرسن
موفق باشید
این هفته به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید 2 تا پست داشتم، اما از هفته بعد به روال گذشته باز خواهم گشت
--
0 comments:
Post a Comment