نخست: نام دبیر زمین شناسی ، فوق العاده دوست داشتنی امان خانم داعی بود . ( داعی = دعوت کننده ) نام ایشان بی ارتباط با موضوع داستان من نبود
دوم : سنجد را به یاد دارید؟ دیروز خاطرات دانشجویی یادی از سنجد کرده بود. سنجد یکی از پر طرفدار ترین برنامه های گروه کودک و نوجوان شبکه دو سیما بود. شما سنجد را دوست داشتید؟ من که عاشق سنجد و خاله نگار بودم. حتماً شما هم با من موافقید که نگار استخر با اجرای گرم و صمیمی خود لحظات شیرین و خاطره انگیزی را برایمان می ساخت . راستی تکه ی کلام سنجد در خاطرتان هست؟
تک درس ما در پنج شنبه ها ، درس زمین شناسی بود. اگر چه دبیر خوبی داشتیم که کاملاً به تدریس زمین شناسی مسلط بود ، اما مدرسه رفتن در روزهای پنج شنبه یعنی یک روز قبل از جمعه آن هم فقط برای یک درس خیلی زجر آور بود . اگر به خاطر سخت گیری های معاون مدرسه امان نبود، قید کلاس را می زدیم و در خانه پای تلویزیون می نشستیم و برنامه کودک تماشا می کردیم ، اما خب ، جواب معاون مدرسه را چه کسی می داد؟ بگذریم . وضعیت دبیر زمین شناسی مان هم مشابه ما بود، ما تنها شاگردان زمین شناسیش بودیم
یک روز پنج شنبه ی ، سرد زمستانی ، پس از اتمام تدریس دبیرمان کیف و کتابش را برداشت و به سمت در کلاس حرکت کرد و برای ما که مات و مبهوت به او می نگریستیم تنها این توضیح داشت : بچه ها برایم کاری پیش آمده است ، می روم و زود بر می گردم ، آرام سرجایتان بنشینید و درسی که تدریس کردم را مطالعه کنید
به محض خروج معلم از کلاس ، ولوله ای در کلاس برپا شد، بچه ها با شوق و هیجان در کلاس راه می رفتند ، بلند صحبت می کردند و می خندیدند. ما می دانستیم که دبیر دیگر باز نخواهد گشت برای همین با خیال آسوده هر کاری که دوست داشتیم انجام می دادیم
ناگهان در کلاس باز شد و خانم داعی از بیرون کلاس به داخل سرک کشید و با لبخند شیطنت آمیزی گفت : « دیدید ، برگشتم .» همه خندیدیم ، او تکه کلام سنجد را گفته بود . سپس بدون این که وارد کلاس شود گفت :« دفترم را فراموش کرده بودم ، آن را برایم بیاورید.» و دوباره ما را ترک کرد
دیدید برگشتم
M.T:)
0 comments:
Post a Comment