حالا که غرق سرورند گنجشک ها زیر باران"
سلام ، می گویند سالی که نکوست از بهارش پیداست . وقتی که قبض های آب ، برق ، گاز و ... در ماه های اخیر به دستمان رسید آن قدر شوکه شدیم ، که سال نه چندان خوبی را برای خودمان پیش بینی کردیم ، اما این روزها به قدری هوای تهران خوب و دلپذیر است ، که ذره ای به سالی امید بخش تر و پر بارتر دلخوش شدیم
مهمترین خبر هفته
" تو از این کوچه گذشتیّ و درخت..پنجره لحظه ی دیدار شکست
و پــــــــرنده به زمیـــــن افتاد و..........فکر کن ! لانه بهم می ریزد"
ویندوز ایکس پی ، میوه ی خوشمزه ای برای کرم ها
مایکروسافت سه شنبه این هفته رسماً به پشتیبانی از ویندوز ایکس پی پایان داد ، خبر شوکه کننده ای نبود ، چرا که تقریباً یک سال پیش مایکروسافت اعلام کرده بود که روز هشتم آوریل 2014 جاده ی 12 ساله ی ویندوز ایکس پی برای همیشه به پایان خواهد رسید ، شاید برای کاربران خانگی ویندوز ایکس پی شنیدن این خبر زیاد ناراحت کننده نباشد ، درست است که کاربران پنجره ی قدیمی اکنون در سرزمینی بی حفاظ زندگی می کنند ، اما می توانند با بهره گیری از چند تکنیک ساده حاشیه ی تقریباً امنی برای خودشان ایجاد کنند؛ کافی است دیواره ی آتش ( فایروال ) و آنتی ویروس خود را به روز نگه دارند ، به جای استفاده از اینترنت اکسپلورر از کروم استفاده کنند، فلش پلیر و جاوا را غیر فعال کنند- البته به نظر من ویندوز 7 یا 8 خیلی جذابتر است-
اما وقتی می شنوی که حدود 95% دستگاه های خودپرداز و بسیاری از سازمان های دیگر نظیر سیستم های حمل و نقل ، بیمارستان ها ، مراکز آموزشی و خدماتی دنیا هنوز از ویندوز ایکس پی استفاده می کنند ، از شنیدن این خبر سرگیجه می گیری ، چون تهدید بزرگی متوجه حساب بانکی ، سوابق بیمارستانی و آموزشیت می شود ؛احتمال آلودگی ویندوز ایکس پی به ویروس ها و کرم ها 6 برابر بیشتر از 7 است . مایکروسافت به کابرانش توصیه می کند ،که ویندوز 7 یا 8 را جایگزین ویندوز ایکس پی کنند ، اما همه می دانیم که بسیاری از کاربران همچنان ترجیح می دهند که از نسخه ی قدیمی ویندوز استفاده کنند : بعضی از برنامه ها و بازی های رایانه ای فقط با ویندوز ایکس پی کار می کند. بعضی از کاربران با محیط ایکس پی انس گرفته اند و مهاجرت به یک محیط جدید را دوست ندارند و از سویی ارتقای کامپیوتر به بودجه ی زیادی نیاز دارد که برای همه مقدور نیست ، به ویژه برای فروشگاه های کوچک و بانک ها
اما وقتی می شنوی که حدود 95% دستگاه های خودپرداز و بسیاری از سازمان های دیگر نظیر سیستم های حمل و نقل ، بیمارستان ها ، مراکز آموزشی و خدماتی دنیا هنوز از ویندوز ایکس پی استفاده می کنند ، از شنیدن این خبر سرگیجه می گیری ، چون تهدید بزرگی متوجه حساب بانکی ، سوابق بیمارستانی و آموزشیت می شود ؛احتمال آلودگی ویندوز ایکس پی به ویروس ها و کرم ها 6 برابر بیشتر از 7 است . مایکروسافت به کابرانش توصیه می کند ،که ویندوز 7 یا 8 را جایگزین ویندوز ایکس پی کنند ، اما همه می دانیم که بسیاری از کاربران همچنان ترجیح می دهند که از نسخه ی قدیمی ویندوز استفاده کنند : بعضی از برنامه ها و بازی های رایانه ای فقط با ویندوز ایکس پی کار می کند. بعضی از کاربران با محیط ایکس پی انس گرفته اند و مهاجرت به یک محیط جدید را دوست ندارند و از سویی ارتقای کامپیوتر به بودجه ی زیادی نیاز دارد که برای همه مقدور نیست ، به ویژه برای فروشگاه های کوچک و بانک ها
با وجود همه ی این نگرانی ها مایکروسافت خوش بین است که در آینده ای نه چندان دور داستان ویندوز ایکس پی به افسانه ای شیرین تبدیل شود: افسانه ای از حضور موفقیت آمیز پنجره ها بر خانه ی قلب ساکنان این کره ی پهناور
"اگر افراد آمادگی روبرو شدن با تغییر را نداشته باشند ، تغییر ساختاری ، تأثیرات مورد نظر را به وجود نمی آورد"
نگرانم که اگر دیر کنی ... عشق جانانه بهم می ریزد"
پست های جدیدتان را به پست های پر بازدیدتان پیوند بزنید
سوشال مدیا اگزماینر یکی از وبگاههای بسیار خوب در زمینه ی شبکه های اجتماعی است ، پست اخیر بلاگ به رهنمودهای کارشناسان خبره ی شبکه های اجتماعی برای بازگشت سرمایه اختصاص یافته بود ، یکی از کارشناسان ما را به "اهرم قدرت لینک های داخلی" و نقش فوق العاده مؤثر آنان در افزایش سریع بازدید کنندگان وب سایت و همچنین رتبه وب سایت پند داده است
اگر اهل وبلاگ نویسی هستید، احتمالاً چند پست پربازدید داشته اید . به گوگل آنالیز بروید و گزارش همه ی صفحات سایتتان را چک کنید، احتمالاً درصد کمی از پست هایتان بازدید کننده ی زیادی دارد ، آن صفحات را بررسی کنید، آیا آنها پیوند های داخلی دارند ؟ به چه صفحه ای پیوند شده اند ، می توانید آدرس پیوند را تغییر دهید و صفحاتی را که دوست دارید مورد توجه مخاطب قرار بگیرند به صفحات پر بازدید پیوند بزنید
"همسایه با بال کبوتر زندگی کردم
روی بلندی های باور زنــدگی کردم "
اشتراک گذاری با یک کلیک
یکی از افزونه های موزیلا فایر فاکس است. این افزونه را به روی مرورگرتان اضافه کنید ، وقتی روی مرورگرتان نشست ، با خیال راحت هر چه را خواستید، با هر که خواستید به اشتراک بگذارید ، چون Add Share ازبیش از 100 شبکه اجتماعی پشتیبانی می کند ، پس می توانید عکس ها ، خبرها ، ویدیوها ، وب نشانه ها ( Bookmark) را با دوستانتان در بلاگر، فیس بوک ، توییتر ، جی پلاس، جی میل ، ورد پرس، سایت یاهو ، مای اسپیس ، دیگ ، دلیشس ، تامبلر، یوتیوب و... به اشتراک بگذارید
انگار یک نفر نفس شـــــــاملو شده"
اگر قصد دارید از فیس بوک در کسب و کارتان استفاده کنید ، این راهنمای کوچک ، اما جالب و مفید را بخوانید
ورود به بهشت
"تو آشیــــانه ی شب تنـــــــهایی من
غیر از تورا به خلوت دنجم نمی دهم"
"تو آشیــــانه ی شب تنـــــــهایی من
غیر از تورا به خلوت دنجم نمی دهم"
کتابهای پائولو کوئیلو درست مثل کتابهای آسمانی سرشار از حکایات کوتاه ، شیرین و اخلاقی است ، کتاب" شیطان و دوشیزه پریم " هم پر بود از داستان های نغز، داستانی که در زیر می خوانید ، یکی از همان قصه های دلنشین کتاب است
روزی ، مردی با اسب و سگش در جاده ای می رفتند ، وقتی به درخت بزرگی رسیدند ، صاعقه ای آن را واژگون کرد و همگی مردند. اما آن مرد متوجه نشد دیگر متعلق به این جهان نیست و با حیواناتش به راه خود ادامه داد
پیاده روی طولانی و سختی بود. خورشید بر آنان می تابید و همه شان عرق می ریختند و تشنه بودند . در پیچ جاده ، چشمشان به دروازه ی مرمرین زیبایی افتاد که آن ها را به میدانی با سنگفرش طلا راهنمایی می کرد. از فواره ی وسط میدان آبی زلال جاری بود، مرد به طرف نگهبان دروازه رفت و گفت :
" صبح بخیر."
نگهبان پاسخ داد : " صبح بخیر."
" این مکان زیبا کجاست ؟"
" بهشت است ."
" از دیدن اینجا خیلی خوشحال شدم چون بسیار تشنه ام ."
" اگر بخواهی می توانی وارد شوی و هرچه قدر آب می خواهی بنوشی ." و با دست فواره را به مرد نشان داد
" اسب و سگم هم خیلی تشنه اند"
نگهبان گفت : " واقعاً متأسفم ، چون حیوانات اجازه ندارند در این مکان آب بنوشند."
مرد ناراحت شد چون خیلی تشنه بود ولی نمی خواست به تنهایی آب بنوشد ، به همین دلیل از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد
سر بالایی او را بیشتر از پیش تشنه کرده بود که به دروازه ای رسیدند. این دروازه به جاده ای خاکی باز می شد که در اطرافش درخت بود، مردی زیر سایه ی درختی ، کلاهش را روی صورتش کشیده بود و به نظر می رسید خواب است
مسافر به او گفت : " صبح بخیر."
مرد با سر جواب او را داد
" من و اسب و سگم خیلی تشنه ایم ."
مرد به نقطه ای اشاره کرد و گفت : " بین صخره ها چشمه ای است . می توانید هر چه می خواهید آب بنوشید ."
آن مرد، سگ و اسبش به آنجا رفتند و تا توانستند آب نوشیدند . مسافر برگشت تا از آن مرد تشکر کند. مرد به مسافر گفت :" هر وقت خواستی باز هم به اینجا بیا ."
" راستی نام این محل چیست ؟"
"بهشت "
" بهشت ؟ اما نگهبانی که کنار دروازه ی مرمرین بود ، گفت آنجا بهشت است ."
" آنجا بهشت نیست ، جهنم است ."
مسافر گیج شده بود ، به نگهبان گفت " نباید اجازه دهید دیگران از نام شما استفاده کنند ، اطلاعات نادرست باعث سردرگمی می شود."
نگهبان پاسخ داد : " برعکس ، این کارشان به نفع ماست . چون کسانی که آنجا می مانند حاضرند ، بهترین دوستانشان را رها کنند."
پیاده روی طولانی و سختی بود. خورشید بر آنان می تابید و همه شان عرق می ریختند و تشنه بودند . در پیچ جاده ، چشمشان به دروازه ی مرمرین زیبایی افتاد که آن ها را به میدانی با سنگفرش طلا راهنمایی می کرد. از فواره ی وسط میدان آبی زلال جاری بود، مرد به طرف نگهبان دروازه رفت و گفت :
" صبح بخیر."
نگهبان پاسخ داد : " صبح بخیر."
" این مکان زیبا کجاست ؟"
" بهشت است ."
" از دیدن اینجا خیلی خوشحال شدم چون بسیار تشنه ام ."
" اگر بخواهی می توانی وارد شوی و هرچه قدر آب می خواهی بنوشی ." و با دست فواره را به مرد نشان داد
" اسب و سگم هم خیلی تشنه اند"
نگهبان گفت : " واقعاً متأسفم ، چون حیوانات اجازه ندارند در این مکان آب بنوشند."
مرد ناراحت شد چون خیلی تشنه بود ولی نمی خواست به تنهایی آب بنوشد ، به همین دلیل از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد
سر بالایی او را بیشتر از پیش تشنه کرده بود که به دروازه ای رسیدند. این دروازه به جاده ای خاکی باز می شد که در اطرافش درخت بود، مردی زیر سایه ی درختی ، کلاهش را روی صورتش کشیده بود و به نظر می رسید خواب است
مسافر به او گفت : " صبح بخیر."
مرد با سر جواب او را داد
" من و اسب و سگم خیلی تشنه ایم ."
مرد به نقطه ای اشاره کرد و گفت : " بین صخره ها چشمه ای است . می توانید هر چه می خواهید آب بنوشید ."
آن مرد، سگ و اسبش به آنجا رفتند و تا توانستند آب نوشیدند . مسافر برگشت تا از آن مرد تشکر کند. مرد به مسافر گفت :" هر وقت خواستی باز هم به اینجا بیا ."
" راستی نام این محل چیست ؟"
"بهشت "
" بهشت ؟ اما نگهبانی که کنار دروازه ی مرمرین بود ، گفت آنجا بهشت است ."
" آنجا بهشت نیست ، جهنم است ."
مسافر گیج شده بود ، به نگهبان گفت " نباید اجازه دهید دیگران از نام شما استفاده کنند ، اطلاعات نادرست باعث سردرگمی می شود."
نگهبان پاسخ داد : " برعکس ، این کارشان به نفع ماست . چون کسانی که آنجا می مانند حاضرند ، بهترین دوستانشان را رها کنند."
آسمانتان بارانی ، پنجره هایتان با حفاظ (7) ، آنالیزتان پیوندی ، اشتراکتان آتشی ، کتابتان صورتی ، دوستیتان واقعی
M.T
از اشتباه کردن نهراسید ، اما یک اشتباه را دو بار تکرار نکنید
سپاسگزار باشید چرا که روحیه ی تلاشگری را در شما زنده نگه می دارد
می خواهید باور کنید ، می خواهید باور نکنید ، رؤسای تقریباً کامل ، اشخاصی مهربان هستند ، سخن گفتن با آنان آسان است و این است که به مدارج بالاتر می رسند
دبرا بنتون از کتاب " چگونه همچون یک مدیر عالی بیندیشیم "
M.T
Posts
0 comments:
Post a Comment