" قلم در دست دارم ، نمی دانم چه بنویسم ؟" در دوران دبستان یا راهنمایی انشا نوشتن کار چندان سختی نبود، قلم را بر می داشتی و با عبارت کلیشه ای : " اکنون که قلم در دست دارم و در اقیانوس بی کران افکارم شناور شده ام ، می خواهم انشایی درباره ی ..... » بنویسم ، نگارش را آغاز می کردی ، چند سطری از دیده ها ، شنیده ها ، باورها ، خوانده ها و دانسته هایت می نوشتی ، با لبخند نقطه ی پایان را می گذاشتی ،دفتر را می بستی و به همین سادگی انشایت را می نوشتی . اما هر چه بزرگ و بزرگتر می شوی ، با این که دایره ی واژگانت توسعه می یابد و بزرگ و بزرگتر می شود ، انگار نوشتن برایت سخت و سخت تر می شود ؛ کاغذهایت مچاله و خط خطی می شوند و در فقدان واژگان مناسب می سوزی
گاهی برای تشکر از یک دوست ، یا تسلیت به یک همکار درمی مانی که چه بگویی ، یا چه بنویسی ، انگار زبانت گره می خورد و ذهنت از کلمات تهی می شود ، به ناچار دست به دامن دیگران می شوی ؛ با دو، سه نفر مشورت می کنی ، یا از آگهی روزنامه ها و مجلات کپی می کنی تا فقط چند جمله ی کوتاه را بر روی کاغذ بیاوری . وای ! چرا کلمه ها از ذهنم جیم می شوند؟
کتاب " وقتی کلمه ها از ذهن جیم می شوند ." به قلم سینتیا مک گرگور در چنین مواقعی به کارتان می آید ؛" وقتی که هدیه ای می گیرید و می خواهید سپاسگزاری خود را نشان دهید ، تصمیم دارید کارمندتان را اخراج کنید ، یا شاید از کارتان خسته شده اید و قصد استعفا دارید ، هنگامی که دسته گلی به آب داده اید و باید عذر خواهی کنید ، یا نه از دست همسایه تان که زباله هایش را جلوی در خانه تان می ریزد ، کلافه شده اید از دعوا و جنگ و جدل هم بیزارید ."
نویسنده ی کتاب می گوید : " شاید این کتاب نتواند بر جسارت شما بیفزاید ، اما به طور قطع به شما دریافتن واژگان مناسب کمک می کند." نامه های کتاب زیبا، جالب ، ساده و بی تکلف هستند ، مسلماً شما هم مثل من از خواندن این نامه ها لذت خواهید برد و می دانید که در موقعیت های دشوار چگونه لب به سخن بگشایید و بی رو دربایستی حرفتان را بزنید .بیایید چند تا از نامه های کتاب را بخوانیم
نامه ی معذرت خواهی برای دست گلی که به آب داده اید
مونا جان ،دیدی چه کار احمقانه ای کردم ! شکستن گلدان به آن قشنگی بس نبود ، آمدم خاک گلدان را هم ریختم روی فرشت. حالا باید به عنوان احمق ترین آدم سال به من جایزه بدهند و مجسمه ی طلای تو را هم به عنوان دلسوزترین و مهربانترین آدم دنیا باید بسازند و بگذارند وسط میدان شهر ؛ چرا که خیطی که من بالا آوردم ، با ظرافت و آداب دانی لاپوشانی کردی ، به خاطر خسارتی که به بار آورده ام خیلی دلم گرفته است ، باید دست می جنباندم ، دست کم جاروبرقی را می آوردم و خاک ها را از روی فرش تمیزت جمع می کردم ! باز هم از تو می خواهم که لطف کنی و معذرت خواهی مرا که از روی صداقت و شرمندگی است بپذیری
دوست شرمنده ات
چگونه بیماری خود را بگوییم ، بی آن که ترحم کسی را برانگیزیم
از این که نگران من هستی ، متشکرم .البته شیمی درمانی سخته اما لازمه . امیدوارم نتیجه ای هم داشته باشد. بعضی وقت ها فکر می کنم تحمل ابراز تأسف دیگران سخت تر از تحمل خود بیماری است. مردم یا می ترسند که اصلاً در این باره چیزی بپرسند ، یا با ترحم با من برخورد می کنند . اما از این همه دلسوزی بدم می آید ، من مصمم هستم که با تمام قوا به جنگ این بیماری بروم
می خواهید در جایی استخدام شوید ، اما سابقه ی کاری چندانی ندارید ، اگر راستش را بگویید ممکن است ، فرصت شغلی را از دست بدهید ! پس چگونه کارفرمایتان را متقاعد کنید که برای شغل مورد نظر شخص مناسبی هستید . لازم نیست دروغ ببافید ، از آن جایی که همه ی صاحبان مشاغل در جستجوی اشخاص ماهر ، مسئولیت پذیر ، مبتکر و خلاق هستند و این ویژگی ها در همه ی ما وجود دارند، پس بدون دروغ می توانید به خواسته تان برسید ؛ اگر مثل کاندیداهای انتخاباتی رفتار کنید ، یعنی کمی غلو کنید
حتی اگر خانه دارید یا تازه فارغ التحصیل شده اید ، حتماً مهارت هایی دارید که در بازار کار خریدار دارد ، پس تمام سوابق کاری و تجربیات گذشته تان را بنویسید ، پیاز داغش را زیاد کنید و چهره ی مطلوبی از خودتان به نمایش بگذارید ، کافی است به خودتان اعتماد کنید ، این نامه ی جالب درخواست شغل را بخوانید
نامه ی نامتداول درخواست اشتغال ( بدون ذکر سوابق شغلی )مدیر یا مسؤول محترم ،
می دانید چرا از میان همه ی کسانی که برای به دست آوردن شغل پیشنهادی شما سر و دست می شکنند من از همه مناسب تر هستم ؟ به چند دلیل
همین که این قدر جسارت به خرج داده ام و برای این کار درخواست داده ام خودش نشان می دهد که از کسی نمی ترسم و پیش هیچ کس کم نمی آورم
اگر این قدر خلاقیت دارم که بنشینم و چنین نامه ای بنویسم حتماً می توانم همین خلاقیت را در کار هم از خودم نشان بدهم
چون هیچ وقت قبلاً "من" این نوع کار را انجام نداده ام ، شما می توانید آن طور که خواسته ی " شماست " نحوه ی انجام کار را به من آموزش دهید . ( یعنی دیگر مجبور نخواهید بود اول مرا از شیوه های انجام کار که نزد کارفرمای قبلی یاد گرفته بودم و احتمالاً مغایر با روشهای شماست خالی کنید ، آن گاه کار را به من یاد بدهید
از آن جا که به تازگی فارغ التحصیل شده ام ، هنوز جوان ، پر انرژی ، بلند همت و نیازمند به یک شغل هستم ، بنابراین به سختی برای شما کار خواهم کرد
من از دانشگاه ..... با مدرک .... ( یا در صورت نرفتن به دانشگاه ) از دبیرستان ... فارغ التحصیل شده ام. تجربه های کاری گذشته ام شامل موارد زیر می شود
( در این جا فهرستی از کارهایی که در تابستان ، بعد از کلاس درس یا هر چیزی که منطقی می بینید از آن سخن بگویید، را ذکر کنید )
به نظر شما من شایسته ترین فرد برای تصاحب شغل شما نیستم ؟ البته تا وقتی که با من مصاحبه نکنید ، باورتان نخواهد شد . می توانید با شماره تلفن 777777 با من تماس بگیرید
از توجه و دقت شما سپاسگزارم
ارادتمند شما
سینتیا مک گرگور ، نویسنده ی پرکاری است که در کارنامه هنریش بیش از چهل اثر ثبت شده است . آشپزی و سرودن هایکو به انگلیسی سرگرمی های این نویسنده ، نمایش نامه نویس ، ناشر و منتقد آمریکایی هستند. از آثار مشهورش می توان به نمایشنامه ی " ماجراهای شاه تئو و بچه کانگورو " اشاره کرد ، که در اوایل دهه ی 90 در شهر نیویورک بر روی صحنه رفت
وقتی که کلمه ها جیم می شوند : سینتیا مک گرگور . مترجم : رضا بهار، نشر قطره
--
0 comments:
Post a Comment