This blog is about books, eBooks , my memories .

Friday, December 11, 2015

آلبوم های اشتراک گذاری شده


« گفته بودم سر فرصــت بنویسم که هوا دلگیر است
شهر بی چهره همان اسـت ولی ثانیه ها دلـگیر است»
آسمان ابری است؛ باد می پیچد در دل کوچه ای که از خاطره ی برگ های رنگارنگ تهی است؛ یک دسته کلاغ قار قارکنان از کنارم می گذرند و بر شاخه های کاج بلند آرام می گیرند ،با چشمانی که به تک برگ زرد طلایی درخت افرا خیره مانده است؛ برگ کوچک درست بسان محکومی بر چوبه ی دار می لرزد و در گوشم ترانه ی وداع با فصل برگ ریزان را می سراید. هوا سربی است، در دوردست کوه ها سفید پوشند و از تغییر فصل حکایت می کنند، زمستان در راه است.
پارمیس جان سلام،
آن چه خواندی دقیقاً توصیف کوچه های شهر در روزهای آخر پاییز است، هوای سربی،درختان بی برگ، قار قار کلاغ ها و کوه های سفید پوش؛ چند روز قبل برف بارید و همه را حسابی غافلگیر کرد، الآن خبری از باران و برف نیست، اما آسمان گرفته و ابری است. خدا کند که امسال زنبیل تهران با گلوله های برفی پر شود تا پارک های شهر سرشار شود از آدم برفی. ( به جای زنبیل باید می نوشتم تقویم).
 

« گفته بودم بنویسم که شب از پنجـــــــــره ها می بارد
خانه از حس تو خالی است، تن ســــرد هوا دلگیر است
دیروز 28 صفر بود و مقارن بود با رحلت پیامبر ما حضرت محمد (ص) و حضرت امام حسن مجتبی (ع)، فردا نیز مصادف است با شهادت امام رضا (ع)، سه روز تعطیلی فرصت خوبی است برای مسافرت؛ از همین روست که خیابان های تهران سرشار از سکوت است و خالی از هیاهو .
از دیگر مناسبت های این هفته روز دانشجو بود، دوشنبه. دیگر ؟ ... خوب، موضوع نامه ی رهبر انقلاب به جوانان غربی هنوز از تب و تاب نیفتاده است. بیمارستان خمینی شهر و انتخابات مجلس ایران و ریاست جمهوری آمریکا نیز از دیگر اخبار این ایام هستند.


«صبح ها آینه و آب، نفـــــــــــس های تو را می خواهند
عصرها نیستی و خـانه ی من - خانه ی ما - دلگیر است»
همین چند دقیقه پیش حاج سعید ترقی جانباز 70 درصد پرکشید و رفت تا برای همیشه در ذهن وطن دوستان باقی بماند، روحش قرین رحمت الهی .

شما را که نمی دانم، اما خودم همیشه با شارژ گوشیم مشکل دارم، با این که مثل بقیه از صبح تا شب گوشی دستم نیست و در بیست و چهار ساعت فقط چند بار چکش می کنم، ولی هر بار که می بینمش با پیغام هشدار باتری کم است، رو به رو می شوم.

همیشه با خودم فکر می کردم چی می شد گوشی ها بدون شارژ، شارژ می شدند؟ یکی از برادرهایم یک شارژ جیبی خریده است، هر جا می رود شارژ را با خودش می برد، ایده ی خوبی است ولی حتی آن هم چندان فرقی با یک شارژ معمولی ندارد، اگر فراموشش کنی چه اتفاقی می افتد؟

سال قبل که به این موضوع فکر می کردم در نشریه ی کلیک خواندم که  یک خانم آمریکایی این مشکل را حل کرده است و یک کیف هوشمند ساخته که موبایل را شارژ می کند.
خانم لیز سالسدو از موبایلش زیاد استفاده می کرد و اغلب پیش از ساعات کاری متوجه می شد که باتری موبایلش خالی شده است، او با خودش فکر کرد، چی می شد اگر کیف دستیم می توانست موبایلم را شارژ کند. ایشان راجع به ایده اش با همسرش صحبت کرد، آنها متوجه شدند که سیستم شارژ بی سیم القایی قبلاً اختراع شده است. خانم سالسدو با استفاده از این سیستم یک پد شارژ موبایل برای خودش ساخت. او فکر می کرد ما معمولاً وسایلمون را یک جای مخصوص می گذاریم مثلاً روی میز، روی مبل یا ... بنابراین اگر یک پد درست همان جایی گذاشته بشود که موبایلمان را همیشه می گذاریم، موبایلمان خود به خود شارژ می شود. با این اختراع موبایل لیز سالسدو همیشه شارژ بود. دوستانش ایده ی کیف هوشمند را پسندیدند و از او خواستند برای آنها هم یکی بسازد. این طوری شد که اورپرس Everpurse  به دنیا معرفی شد.
چند ساعت پیش، تو خبرها آمده بود اپل هم یک قاب مجهز به باتری یدکی برای آیفون 6s معرفی کرده است. این قاب از سیلیکون ساخته شده است و می تواند عمر باتری را 18 تا 25 ساعت افزایش دهد. نام این محصول iPhone 6s smart Battery case است و به زودی در دو رنگ مشکی و سفید و با قیمت 99 دلار به بازار خواهد آمد.


«عکس های سفر آخرمان لای کتاب حـــافظ،
فال امروز هم از غربت تقدیر خدا دلگیر است»

یک دفعه سر کلاس نشسته بودیم که چند تا عکس از لای کتاب یکی همکلاسی افتاد زمین، در یک پلک به هم زدن، قبل از این که دخترک تکانی به خودش دهد، یکی از رفقا تمام عکس ها را از زمین جارو کرد، بعد نشست با دقت عکس ها را تماشا کرد و از صاحب عکس ها پرسید: این خانم کیه؟ این داداشته؟ این مادر عروسه؟
و در پاسخ ما که هاج و واج تماشایش می کردیم، گفت: دست خودم نیست، عاشق آلبوم عکس عروس هستم.
این حکایت روزهای قدیم بود، که فقط یک عکاس بود و یک مجلس عروسی و یک آلبوم آن هم تنها در خانه ی عروس. الآن بزنم به تخته همه یک پا برای خودشان عکاس هستند، یک عروسی هست و دویست، سیصد و بلکه بیشتر عکاس حرفه ای و آلبوم هایی که در شبکه های اجتماعی یا شبکه های غیر اجتماعی دست به دست می گردند.
و خوب که فکر می کنی می بینی زیاد هم بد نیست، ممکن است سوژه های نابی که از چشمان تیزبین یک عکاس دور مانده است، به وسیله ی عکاس دیگری شکار شود. حالا اگر همه ی این عکس ها را کنار هم بگذاریم چه می شود؟ یک آلبوم.
این همان ویژگی جدیدی است که گوگل فوتو معرفی کرده است، یک آلبوم اشتراکی خصوصی. با حال است نه؟ من که خوشم آمد، یک آلبوم بساز، از خانواده ات یا دوستانت بخواه تصاویرشان را به آلبوم اضافه کنند.
این آلبوم های اشتراکی فعلاً خصوصی است؛ یعنی، فاقد دکمه ی پسندیدم و نظرات است، البته ممکن است در آینده این ویژگی به آلبوم های اشتراک گذاری شده Shared Albums افزوده شود.

به نظر می رسد که اپلیکشن Google photos با ویژگی جدیدش محبوبیت بیشتری در بین کاربران کسب کند، هنوز یک سال از ورودش به گوگل پلی نگذشته که بیش از 100 میلیون بار دانلود شده است. چرا که نه؟ویژگی هایی دارد که آن را از رقبایش متمایز کرده است: رایگان است با فضای گسترده و قابلیت پشتیبان گیری از عکس ها و ویدیوها -که به ما اجازه می دهد با خیال راحت عکس ها را ازحافظه ی تلفن همراه مان پاک کنیم، چون مطمئنیم گوگل یک نسخه از آنها را پیش خودش نگه داشته است-



«آن سوی آب همان بود که در خـــــاطره ها می گفتند؟
این حوالی همه وقت و همه ی منـظره ها دلگیر است»
آن ور آب!!! راستش هر وقت قرار است روانشناسان ما (= مردم عادی) را نصیحت کنند، می گویند لج و لجبازی، خشونت، تهدید، تنبیه بدنی و غیره نتیجه ی مطلوبی که در پی ندارد هیچ، اوضاع را وخیم تر می کند. ولی به مقامات مسئول و بالا مرتبه و سران حکومت که می رسند ظاهراً توصیه های متفاوتی می کنند، باور ندارید؟ پس چرا دامنه ی فشارها و محدودیت ها بیشتر و بیشتر می شود؟
هنوز خیالمان از بابت پرونده ی هسته ای راحت نشده است، که کنگره ی آمریکا کشور ایران را در فهرست 4 کشور خطرناک قرار می دهد، در صورتی که اینجا صلح است و گروه های تروریستی هم فعالیتی ندارند.

چند سال قبل به شما نگفتم آمریکا به ایران علاقه ی خاصی دارد؟ خندیدید، بیا این هم مدرک. کلاً باید تو هر قانونی که کنگره تصویب می کند، یک اسمی از ایران بیاید حتی اگر به ایران ربطی نداشته باشد.
این بار نه تنها مردم ایران بلکه آن 38 کشوری هم که شهروندانشان برای ورود به ایران در 5 سال گذشته باید روادید بگیرند، شوکه و تقریباً عصبانی شدند.، بابا، این دیگر چه لایحه ای است؟ شورش را درآورید؟
و درباره ی اداره ی مهاجرت آمریکا، حالا ما هیچ. تکلیف آن مکزیکی هایی که نصف خانواده تو آمریکا هستند نصف خانواده تو مکزیک چیه؟ واقعاً انصاف است؟ کدام وجدان انسانی قبول می کند که بچه تو آمریکا باشد مادر و پدرش تو مکزیک. بابا، در این قانون هاتون یک خرده تجدید نظر کنید، درباره ی انسان ها صحبت می کنیم نه ماشین ها، این قدر رباتی فکر نکنید، الآن به من می گویند کاسه ی داغ تر از آش.


این طرف شهر، پر از ســرب، پر از دود، پر از نــــــــامعلوم
این طرف- خانه سیاه است، سیاه است، و یا دلگیر است»
به آخرین خبر رسیدیم، این آخری را باید اول می نوشتم، کلش بازان خبر دارند دیگر، آپدیت جدید این بازی دیروز رسید. خوشبختانه، این بار خودم در آپدیت بازی مشکلی نداشتم، ولی نسخه ی آپدیت در بازار نبود، نوشته بودند آدرس سرور عوض شده است.

 کسانی هم که آیفون داشتند تا ساعاتی پریشان بودند. برعکس سری های قبل که کلش گوشی های آیفون زودتر از اندرویدی ها آپدیت می شد، این بار بعضی اپلی ها می گفتند دوباره اپل ما را تحریم کرده است، آی پی ایران را قبول نمی کند و ...
واقعاً این شل کن سفت کن ها معضلی شده ها، یک روز آی پی قبول است هیچ می گویند خدمات جدید در راه است، برنامه ریزی می کنی، بانک می روی حساب باز می کنی؛ فردا می گویند آی پی قبول نیست و پول هایت بلوکه است. یکی از آشنایان ما از وقتی آیفون خریده، هرچند وقت یکبار گریه می کند، می گوید دستگاه عالی است ولی خدمات ... این قصه سر دراز دارد.
به پایان نامه ی این هفته ( شاید این ماه ) رسیدیم، این ماه بیشتر هاروکی موراکامی خواندم، تا بعد.

                                                                                     M.T
شعر از علیرضا بهرامی


Join Queen Rania as she explores the rose-red city of Petra


M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com