This blog is about books, eBooks , my memories .

Monday, December 14, 2015

فقط به دنبال نشانی درست بگردید


« ندانستن عیب نیست، نپرسیدن عیب است»
جمله ی محبوب مامانم در سالهای نه چندان دور. شما چطور، اهل پرسش و خواهش هستید یا مثل اکثر مردم با درخواست میانه ای ندارید ؟ پرسش یکی از رموز موفقیت در هر زمینه ای است، در صورتی که خواهش نکردن

چنان مانع محکمی بر سر راه موفقیت است که امکان پیشرفت را از انسان سلب می کند.

 جمعه شب، مختصری در مورد اورپرس نوشته بودم، ولی ننوشته بودم که مخترع اورپرس سرمایه ی لازم برای تولید محصولش را چه جوری فراهم کرد، ثروتمند بود؟ نه، لیز یک کارمند ساده بود. وام گرفت؟ نه، نیازی نبود او می دانست چطوری قوانین خشک و سخت اداری را دور بزند. لیز به خانواده، دوستان و آشنایانش فکر کرد، همه ی آنها موبایل داشتند ، و یک کیف هوشمند زندگیشان را آسان تر می کرد، پس ایده اش را به آنها نشان داد. فکرش درست بود، دوستان کیف هوشمند را پسندیدند و دست به جیب شدند. وقتی پول کافی جمع شد، شرکت پا گرفت، بله، لیز با پیش فروش محصولش سرمایه لازم را به دست آورد.

لیز جسور بود، درخواست کرد و از پاسخ نه نترسید. ما درخواست نمی کنیم به چند دلیل : نگرانیم که محتاج و نیازمند به نظر برسیم. می ترسیم دیگران به ایده ی ما بخندند و ما را نادان و ساده لوح تصور کنند، اما اغلب به این خاطر چیزی نمی خواهیم که می ترسیم رد شویم، پاسخ نه را با شکست برابر می دانیم. در صورتی که انسان های موفق نه ها را نشنیده می گیرند و با اصل « بعدی» به قله می رسند.
 
نه ها را نشنو، برو سراغ نفر بعدی ، بعدی و بعدی... تا نشانی درست را پیدا کنی


 از پاسخ نه  می ترسید؟ این داستان برای شماست( همچنین برای من). آقای دکتری که پیش از افتتاح مطب زنگ دوازده هزار و پانصد خانه را زد و کلی جواب نه شنید. برای من جالب تر از داستان تلاش، نظرسنجی پزشک از مراجعین آینده اش بود. تا حالا این پرسش ها را نشنیده بودم؟ این دکتر طوری به آسایش مراجعینش اهمیت می دهد، که هر کسی دوست دارد حداقل یکبار به مطبش سر بزند.
« کجا را برای دفتر کارم انتخاب کنم؟»
«در کدام روزنامه آگهی دهم که به دست همسایگان شما برسد؟»
«آیا باید برای کسانی که از ۹صبح تا ۵ عصر سر کار می روند، صبح ها زودتر دفتر کارم را باز کنم یا عصرها بیشتر آن جا بمانم؟»
«اسم درمانگاه را ماساژ درمانی غرب بگذارم یا درمانگاه پیاژه؟»
« وقتی آنجا را باز کردم، دوست دارید دعوتنامه دریافت کنید؟»


او زنگ ۱۲۵۰۰خانه را زد

وقتی دکتر ایگناتیوس پیاژه تازه فارغ التحصیل شده بود، کار ماساژ و جابجا کردن ستون فقرات را شروع کرد و تصمیم گرفت دفتری در خلیج مونتری در کالیفرنیا راه اندازی کند. وقتی برای دریافت کمک و همکاری به مؤسسه ی محلی ماساژ درمانی مراجعه کرد، به او گفتند محل کارش را به جای دیگری ببرد. آن ها گفتند که او نمی تواند در این منطقه موفق شود چون افراد زیاد دیگری در این زمینه در آنجا مشغول کار هستند. او شجاعانه از « اصل بعدی» استفاده کرد. ماه ها هر روز صبح زود تا غروب درِ خانه ها را می زد . بعد از معرفی خود به عنوان دکتر جوان جدید شهر چند سئوال می کرد:

« کجا را برای دفتر کارم انتخاب کنم؟»
«در کدام روزنامه آگهی بدهم که به دست همسایگان شما برسد؟»
«آیا باید برای کسانی که از ۹صبح تا ۵ عصر سر کار می روند، صبح ها زودتر دفتر کارم را باز کنم یا عصرها بیشتر آن جا بمانم؟»
«اسم درمانگاه را ماساژ درمانی غرب بگذارم یا درمانگاه پیاژه؟»

و بالاخره پرسید:« وقتی آنجا را باز کردم، دوست دارید دعوتنامه دریافت کنید؟» اگر می گفتند بله، او نام و نشانی آنها را می نوشت و ادامه می داد. روزها و ماه ها پشت سر هم سپری می شد و او به کارش ادامه می داد تا زمانی که،

 تا زمانی که متوجه شد درِ دوازده هزار  و پانصد خانه را زده و با شش هزار و پانصد نفر صحبت کرده است. یک عالمه نه شنیده بود و بی شمار:« کسی خانه نیست.»، حتی یک روز در ایوان یکی از منازل به دام افتاد- پایش در یک گودال گیر کرد - و تمام بعد ازظهر آنجا ماند ، اما بله های زیادی هم گرفته بود، او در طی اولین ماه کارش دویست و سی و سه بیمار را معاینه کرد و درآمدش در ماه اول به ۷۲۰۰۰ دلار رسید در منطقه ای که می گفتند « به پزشک دیگری نیاز ندارد!»

یادتان باشد برای این که به آنچه می خواهید برسید باید درخواست کنید، درخواست کنید، درخواست کنید و بگویید، بعدی ، بعدی ، بعدی تا بالاخره به بله هایی که دنبالش هستید برسید! درخواست کردن همیشه بازی اعداد بوده ، هست و خواهد بود. آن را شخصی در نظر نگیرید چون شخصی نیست تا زمانی که هست ،فقط یک مسابقه نیست .

مبانی موفقیت : جک کنفیلد



همه ما برای تحقق رویاهایمان به هم فکری، راهنمایی ، حمایت، سرمایه ، اطلاعات و ... نیاز داریم، پس لازم است که خجالت را کنار بگذاریم و درخواست کنیم، درخواست نکردن ما را عقب نگه می دارد. یادمان باشد که بخواهیم تا مرداب نشویم










M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com