« جده ی بزرگ میچل هاسکینز یک برده بود که شیره ی پنکیک بسیار خوشمزه ای درست می کرد، دستور تهیه ی این شیره از نسلی به نسلی منتقل شد تا به میچل رسید و او با همین دستور تهیه تجارت میلیونی اش را به راه انداخت. دستور تهیه ی این شیره یک راز خانوادگی بود که تنها به دختر سوم خانواده تعلق داشت.
از آن جایی که میچل دختر سوم نبود، هرگز راجع به آن چیزی نمی دانست. اما زمانی که سومین دخترش را به دنیا آورد، مادرش این راز را با او هم در میان گذاشت. وقتی میچل در آشپزخانه اش شروع به ترکیب مواد مختلف کرد، یک مادر مطلقه و معلم مدرسه بود و کوچک ترین فکری در مورد سرمایه گذاری نداشت. در جایی که زندگی می کرد، هیچ مشاور سیاهپوستی وجود نداشت که میچل با او مشورت کند. اما میچل در کودکی از والدینش شنیده بود:« به هر چه ساخته ی ذهن باشد، می توان دست یافت.» این گفته به او شهامت بخشید تا با دست خالی و بدون هیچ تجربه ای تجارتی را شروع کند. او اتومبیل و آپارتمان خود را فروخت، بچه هایش را برداشت و به خانه ی مادرش رفت تا با او زندگی کند.
در ابتدا، میچل شیره ی پنکیک را در زیرزمین خانه درست می کرد و به فروشندگان محلی می داد. اگر آنان می توانستند محصولش را به فروش برسانند، میچل پول خود را برمی گرداند. پس از نه سال فرصت بزرگ میچل ظاهر شد؛ و این زمانی بود که او قراردادی سه میلیون دلاری با دنیز بست. اما بستن این قرارداد پس از پشتکار و سماجتی دو ساله اتفاق افتاده بود.
در اوایل دهه ی 90، شرکت دنیز به دلیل اقدامات تبعیض آمیز نژادی تحت تعقیب بود. به مدت دو سال میچل، هر روز سر ساعتی معین به آنان زنگ زد و پیام گذاشت:« من می دانم که شما مشکلاتی دارید، اما باید با من حرف بزنید، من می توانم کمکتان کنم.» سرانجام یکی از تصمیم گیرندگان شرکت به جای ماشین پیامگیر به او جواب داد.
در سال 1994 میچل یکی از نخستین تولیدکنندگان زن و اقلیت شرکت دنیز بود. اکنون پس از بیست سال، شیره ی میچل سالانه درآمدی معادل پنجاه میلیون دلار دارد و او مالک کارخانه ی تولیدی خویش است. از نظر او همه چیز در جهت خلق موفقیت خانوادگی است؛ یک مفهوم برانگیزنده برای جده ای برده.
همان گونه که میچل می گوید:« من می خواهم تجارتی برای دخترانم به ارث بگذارم، نه فقط یک دستور تهیه.»
فکر بزرگ: دانی دویچ
0 comments:
Post a Comment