هنر تدبیر
اگر میخواهیم در کار و زندگی موفق باشیم، لازم است تدبیر و کاردانی را در خود تقویت کنیم. کلمهی تدبیر و کاردانی همردیف خلاقیت است؛ یعنی، توانایی خلق چیزهایی که قبلاً وجود نداشتهاند؛ یا مهارت رویارویی با هر موقعیت.
وقتی شخصیت افرادی که کار مورد علاقهاشان را انجام میدهند، بررسی میکنیم میبینیم آنها معمولاً باتدبیر هستند؛ مبتکرانی که جرأت انجام دادن کارهای جدید را دارند، حتی وقتی اطرافیانشان از آنها حمایت نمیکنند، یا مسئولیت سایر افراد خانواده را به عهده دارند.
ریشهی تدبیر و کاردانی در اعتماد به نفس بالاست؛ احساسی که سبب میشود فرد به تواناییهای خود اعتماد کند، حتی وقتی کسی نیست کمکش کند.
تدبیر به این معناست که بتوانید با هر موقعیتی کنار بیایید و مشکلاتتان را حل کنید. افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارند و احساس قدرت و شایستگی میکنند، میتوانند با استفاده از نیروی فکرشان مشکلات پیچیده و دشوار زندگی خود را حل کنند. آنها اکثراً دنبال مشکلات میدوند زیرا از این طریق میتوانند خود را امتحان کنند که تا چه اندازه میتوانند موقعیتهای دشوار را تحمل کنند.
بنابراین ریشهی تدبیر در تجربیاتی است که شخص در جهت حل مشکلاتش میاندوزد. در واقع تدبیر، وسیلهای برای حل مشکلات و رشد است. سه قانون تدبیر با هم سازگار و مرتبطند:
- قانون اول این است که فرد باید به توانایی خود در حل مشکلات ایمان داشته باشد. در واقع هر فردی باید بیاموزد که برای حل مشکلات خود، به تواناییهای فکریاش اعتماد کند.
- قانون دوم تدبیر این است که فرد باید مستقل فکر کند و تصمیم بگیرد و اگر نتوانست مشکلش را حل کند، باید خطرات ناشی از تصمیمش را بپذیرد.
- قانون سوم نیز این است که فرد باید خودش تصمیم بگیرد و پاسخ سؤالات پیچیدهای را که با آنها روبهروست بیابد.
وین این کارآفرین خودساخته
وین پیمانکار، عکاس، همسر، پدر، پدربزرگ هفتاد ساله و خودساخته در مورد این سه قانون حرفهای بسیاری برای ما دارد. او در سال ۱۹۱۱، در آمریکای مرکزی متولد شده است و در شش سالگی برای کمک به حل مشکلات مالی خانوادهاش در جنگل تلهگذاری میکرد. در نه سالگی، بعد از نزاع و سوءتفاهمی که میان او و پدرش پیش آمد خانه را ترک کرد. ما و بهخصوص آن دسته از اشخاصی که فکر میکنند برای آن که موفق شوند، باید تمام امکانات برایشان مهیا باشد، میتوانیم چیزهای بسیاری از او بیاموزیم.
در هفده سالگی مبتلا به افسردگی شد و در حالی که نشسته بود و به شعلهی چراغ نفتی قدیمی نگاه میکرد مسیر زندگیاش را تعیین کرد.
وین: «نگاهی به خود انداختم، دیدم مدرسه نرفتهام، درست تربیت نشدهام و افراد زیادی نمیشناسم. به جوانان اطرافم نگاه کردم که به شهر میرفتند و خوشگذرانی میکردند، تصمیم گرفتم کار متفاوتی انجام دهم و با آنها تفاوت داشته باشم، بهرغم گذشتهای که داشتم و صرفنظر از این واقعیت که چیزی نداشتم و در این دنیا تنها بودم، تصمیم گرفتم زندگیام را بسازم و همین کار را کردم.»
وین بهرغم افسردگی شدیدش، سخت تلاش میکرد. او معتقد بود که
هیچکس نباید نگران باشد نکند شغل مورد نظرش را پیدا نکند یا پول به دست
نیاورد.
وین: «من هرگز کاری را که دوست نداشتهام، انجام ندادهام. همیشه به خواستههای مشتریهایم به دقت توجه میکنم، چون باید رضایت آنان را جلب کنم. همواره به خاطر خودم زندگی کردهام. در دوران افسردگیام با بیست انسان بیاحساس کار کردم. اما رضایت آنها را به دست آوردم و متقاعدشان کردم
میتوانم خدمات خوبی به آنان ارائه دهم، آنها هم به من پول و غذا میدادند. یکبار مردی را
دیدم که میخواست خودش را بکشد زیرا نمیتوانست خانوادهاش را اداره کند . میدانم که در وضعیت سختی بود اما این کارش بیفایده بود. شما باید کاری را که
میخواهید انجام دهید. من با آن که از افسردگی رنج میبردم روزانه ۱۰۰ دلار
دستمزد میگرفتم، چون باید به تنهایی زندگیام را میساختم.»
عزم و ارادهی پولادین وین از اعتماد به نفس بالایش سرچشمه میگرفت. او تدبیر و تواناییهایش را در ده سال نخست زندگی تقویت کرده بود. در حقیقت، تنهایی و بیپناهی او را ساخت.
وین: «سالها قبل همسرم برای هدیه کریسمس یک ماهی گرمسیری ده دلاری برایم خرید. سال بعد علاوه بر درآمد کار خودم توانستم با پرورش ماهی ماهانه ۷۰۰ دلار درآمد کسب کنم. بعدها یکی از آن ماهیها را به مردی فروختم که در شرکت هواپیمایی کار میکرد اما سکته کرده بود و دیگر نمیتوانست کار کند من دقیقاً به او گفتم که چه باید بکند و از فردای آن روز آن مرد بزرگترین دلال فروش ماهی گرمسیری در آن منطقه شد.»
- «اخیرا با مردی آشنا شدم که فلج شده بود و برای راه رفتن به کمک نیاز داشت فکر میکرد دیگر نمی تواند کار کند. به او گفتم که میتواند سرگرمی جدیدی برای خود ایجاد کند . پیشنهاد دادم در کار پرورش ماهی گرمسیری به من کمک کند. یا میتوانستم به او کمک کنم تا اسباب بازیهای چوبی درست کند میتوانست این کار را درخانه انجام دهد و پول زیادی به دست آورد. تنها کاری که باید انجام دهید این است که ببینید چه طور میتوانید به دیگران خدمت کنید یا چیزی تولید کنید و بعد برای انجام دادن آن کار، هرچه سریع تر دست به کار شوید. اما ابتدا باید از تأسف خوردن به حال خود دست بردارید و از مغزتان کمک بگیرید.»
- «من خیلی ناراحت بودم که نتوانستم به مدرسه بروم . وقتی بچهها به مدرسه میروند چه اتفاقی برایشان رخ میدهد؟ در تمام سالهای مدرسه توجهی به مسیر زندگیشان نمیکنند. اما من توانستم مسیر زندگیام را بیابم من هویت مستقلی برای خودم ساختم هویتی بینظیر و منحصر به فرد. افراد بسیاری شبیه من هستد، اما هیچکس مثل من نیست.»
کاری را که دوست دارید، انجام دهید پول میآید: مارشا سینتار
«موفقیت یعنی در دنیای واقعی آسان و شاد زندگی کنید؛ چه پول داشته باشید چه نداشته باشید.
جری گیلیس»
0 comments:
Post a Comment