وقتی که شعر در شریان تو میدود
انگار یک نفــــر به جهان تو میدود
سلامی به داغی یک استکان چای قند پهلو، به سرخی لبوی داغ چرخی، به شیرینی برف و شیره، به گرمی لبخند آدم برفی بر درختان بلور آجین. اوه، دو تای آخری را باید خط بزنم، پیشبینی هواشناسی دربارهی تهران درست نبود، آسمان تهران یکذره هم تر نشد، بنابراین برفی نداریم تا با شیرهی خرما بخوریم یا باهاش آدم برفی بسازیم.
پارمیس جان! نگران نباش، زمستان تازه شروع شده است، پس تا بارش برف پاکیزه خرمالوی خوشمزه میخوریم.
Summer Solstice 2016 (Southern Hemisphere)
خب، بعد از اعلام وضعیت آسمان تهران میرویم سراغ مرور سریع رویدادهای هفتهای که گذشت. هفتهی پرترافیکی را پشت سر گذاشتیم، جریان خبرهای خوب و بد به طور پیوسته ادامه داشت: از اخبار خوب این هفته میتوان به: رونمایی از منشور حقوق شهروندی، آزاد سازی کامل حلب (؟)، شب یلدا، آغاز زمستان در نیمکرهی شمالی و آغاز تابستان در نیم کرهی جنوبی اشاره کرد.
و از اخبار ناخوشایند میشود : حادثهی تروریستی در آلمان، ترور سفیر روسیه در آنکارا، حذف استقلال از جام حذفی و اظهارات آقای ترامپ دربارهی مسلمانان را برشمرد.
انگار یک نفر همــــــهی روح خویش را
در مشت خود گرفته به جان تو میدود
دوباره رئیسجمهور روحانی برای ما ( مردم شریف ایران) پیامک فرستاد تا ما را با حقوقمان آشنا کند. بله، دوشنبه بیست و نهم آذر، منشور حقوق شهروندی به امضای رئیسجمهور رسید و متنش در اختیار عموم مردم قرار گرفت.
دروغ چرا، فرصت نکردم منشور را به طور دقیق مطالعه کنم، همین چند دقیقه قبل دانلودش کردم و با یک نگاه اجمالی متوجه شدم، در صد و بیست ماده تدوین شده است. آگاهی مردم از حقوقشون حقیقتاً عالیه، خودم مصصم هستم تمام صد و بیست ماده را حفظ کنم تا بتوانم از حقوقم به نحو شایستهای دفاع کنم؛ به هر حال، گروهی بر این باورند که انتشار منشور در موقعیت کنونی یک تبلیغ انتخاباتی محسوب میشود، نظرت تو چیه؟
یک اتــــــــفاق از تن تو شعله میکشد
هی شعله شعله توی دهان تو میدود
مراسم شب یلدا همچون سالهای گذشته با شکوه هرچه تمامتر برگزار شد. البته امیدوارم، امیدوارم :( صدا و سیما که سنگ تمام نگذاشت، راستی چرا؟ و بسیاری از دوستان گلم هم که به جای دیدار از بزرگترها و فامیل و آشنا در کنار گوشیهای همراهشون شب چله را سپری کردند و به تبریک مجازی اکتفا کردند. دم همهشون گرم!
هی قطره قطره از رگ تو چکه میکند
هـــی چکه چکه روی زبان تو میدود
قیمتها هم قیمتهای شب چله بود و گلهای نیست دیگر به این وضع عادت کردیم. با توجه به این که بازار میوه از مرکبات شمال و جنوب و فراتر از مرزها، اشباع بود بنابراین کمبودی احساس نمیشد.
تنها دغدغهی من پرپر کردن پرتقال شب یلدا، نگرانی شب عید بود، چون شایع شده است به دلیل برداشت زودهنگام مرکبات شمال (به علت سرمازدگی) احتمالاً شب عید به مشکل برمیخوریم، احتمالاً؛ مطمئناً مقامات مسئول از الآن به فکر چاره هستند.
تلفیــــق خون و آتش میریزد از لبت
از بی زمان خدا به زمان تو میدود
عصر سهشنبه مسابقهی استقلال و نفت در ورزشگاه تختی برگزار شد. مسابقه هنوز شروع نشده بود که نفت به یک گل رسید، کاری نداریم که پنالتی مشکوک بود یا نه، فقط داریم بازی را مرور میکنیم ، بله، بازی به تساوی رسید و بعد هم به وقت اضافه کشیده شد تا با گل نفتیها استقلال از جام حذفی خداحافظی کند.
درسته که استقلالیها هنوز شوکه هستند، اما مبارکشون باشد، خیلی از ما سرتر بودند، میتوانستند دست کم پنج شش تا گل دیگر به ما بزنند. امیدواریم تیم خوب همشهریمون از سد سپاهان بگذرند و به مرحلهی بعد صعود کند.
از روح خود به روح قلم میدمد، قلمـ
لب تیز میکند به کمــــــان تو میدود
خب، از اینجا به بعد لحن نامهام یک کم جدیتر میشود، چرا که قصد دارم دربارهی پارهای موضوعات شفافتر صحبت کنم.
شلیک میشود به خودت تا غزل شوی
یک وزن تازه در ضـربان تو می دود
در آستانهی سال نو میلادی، سفیر روسیه ترور شد، یک کامیون مسیحیان بیگناه را کشت تا ابر نگرانی و وحشت بر اروپا سایه افکند ، ترامپ واکنش ضد اسلامی نشان داد. نشست روسیه، ایران و ترکیه هم بدون آمریکا برگزار شد.
با این همه مصائب، شکی نیست بسیاری از دوستان خوبم، صلحطلبهای سراسر دنیا، دربارهی آینده نگرانیهای زیادی داشته باشند. حق هم دارند، دنیا به طرز باورنکردنی به سمت بینظمی پیش میرود، اما دوستان خوبم لطفاً دست از نگرانی بردارید.
پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا احتمال میدادیم که با انتخاب ایشان اقیانوس نسبتاً آرام دنیا متلاطم شود، نگرانیها زیادی داشتیم، و کاملاً نسبت به آینده بدبین و نگران بودیم.
هنگامی که نتایج انتخابات مشخص شد و دانستیم که آقای ترامپ سکاندار هدایت ایالات متحدهی آمریکا است، احساس کردیم دیگر کاری از ما برنمیآید و باید خودمان را برای حوادث ناگوار آینده آماده نماییم.
موضعگیریهای صریح ایشان به شک و شبهها دامن زد تا جایی که امید کاملاً از اردوی صلحطلبها رخت بربست: مسلمانان، آفریقایی-آمریکاییها، زنان، آسیاییها، اروپاییها همه نگران بودند.
نگرانی چرا؟ ببینید، هیچ ملتی نمیتوانست بگوید موضعگیریهای رئیسجمهور آمریکا یک مسئلهی داخلی است، به ما ربطی ندارد که رئیسجمهور آمریکا چه نقشهای تو سرش دارد، کلاه خودت را سفت بچسب که بادت نبرد و کاری به کار دیگران نداشته باش.
خدمت سروران گرامی عرض میکنم که ما همگی تو یک کشتی نشستهایم؛ زمانی که یک طرف دنیا توازن بر هم بخورد، کل کشتی غرق میشود. همانطور که دربارهی «برگزیت» گفتم که خروج بریتانیا از اتحادیهی اروپا بر کل اروپا اثر نامطلوبی خواهد گذاشت.
صادقانه بسیار نگران بودم، اما تصمیم گرفتم قوی باشم، آری نور امید را در انتهای تونل نومیدی دیدم :دانشمندان، فیلسوفان، اشخاص فرهیخته و آگاهی در سراسر دنیا وجود دارند که میتوان به آنها امیدوار بود. انسانهایی که با عشق برای صلح، دوستی، برابری و آزادی به طور نامحسوس مبارزه میکنند. آنهایی که دیگران نمیشناسندشان اما هستند تا زمین ما را مصون از اندیشههای تندرو و افراطی نگه دارند. دست از نگرانی بردارید، بیاید قوی باشیم.
رئیسجمهور آمریکا هرکه باشد ما از او حمایت خواهیم کرد، همان طور که از سیاستهای رئیسجمهور اوباما حمایت کردیم، از آقای ترامپ نیز حمایت خواهیم کرد.
بابت سخنان تند و افراطی ایشان فعلاً نگرانی نداریم، آقای ترامپ هنوز به طور رسمی وارد کار نشده است و تازه کار است، به ایشان فرصت میدهیم تا نسبت به حوادث آینده سنجیدهتر و معقولانهتر واکنش نشان دهند.
آقای ترامپ! نباید با یک چوب همه را زد، اگر مسلمانی در این گوشهی دنیا رفتارهای جاهلانه و احمقانه از خود بروز میدهد، گناه دیگر مسلمانان چیست؟ گناه مسلمانان آمریکا چیست؟ آیا این حرف شما عادلانه است؟ فرض کنید در یک کلاس درس یک دانشآموز نمرهی پایینی کسب کند، آیا معلم حق دارد تمام دانشآموزان را جریمه کند. ما در قرن بیست و یک به سر میبریم دوران تبعیض نژادی و مذهبی گذشته است، مسیح عشق را به دنیای سرد نامهربان عرضه کرد، چرا یک مسیحی نسبت به دیگر انسانها اینقدر نامهربان است؟
ما چهرهی مهربان آقای ترامپ را هم خواهیم دید، از جامعهی نخبه و فرهیختهی آمریکا چنین انتظاری داریم.
مفــــــــعول فاعلات مفاعیل فاعلن
در پشت برق مردمکان تو میدود
کمی هم از ایران این روزها بگوییم، با خبرهای خوش شروع کنیم آقای عارف از پایان حصر آقایان موسوی و کروبی و لغو ممنوعالتصویری سران اصلاحطلب وعده داده است، امیدوارم دلخوشکنک نباشد و چنین روزهایی را ببینیم.
اما چند مسئله است که مایلم دربارهی آنها با صراحت صحبت کنم یکی مسألهی حقوقهای نجومی است و دیگری مسألهی قراردادهای خارجی است.
لبریز میشوی و چنان چکه چکه چک...
از چشــــــمهای قطرهنشان تو میدود
تابستان امسال که موضوع فیشهای حقوقی نجومی مطرح شد، سکوت کردم کاملاً عمدی، راستش می دانستم که تا انتخابات کمتر از یک سال باقی مانده است، و رو شدن این فیشها در این برههی زمانی تنها و تنها یک معنا دارد، تخریب دولت. پس خودم را کنار کشیدم و وارد این بازیهای سیاسی نشدم.
اما این روزها که موضوع رسیدگی به حقوقهای نجومی به صحن مجلس رسیده، و در دستور کار مقامات قضایی قرار گرفته است، بهتر دیدم یک مطلب را برای همهی آقازادگان محترم روشن کنم. شنیدهام که عدهای گفتهاند این حقوقها حق ماست و شما حسود هستید. نمیدانم اگر خودتان جای یک کارگر ساده بودید و از صبح تا شب کار میکردید و دست آخر هشتتان گرو نهتان بود همچین حرفی میزدید یا نه؟
مردم نگفتهاند شما کار نکردهاید صد البته شما کار کردهاید، موضوع این است که خدا را خوش میآید که شما در ناز و نعمت به سر ببرید و مردم سختی بکشند.
یادم است چند سال قبل در سیزده آبان دوران تحریم، داستان نخودیها و خودیها را نوشتم و گفتم ظاهراً ما نخودی هستیم و فقط برای روزهای راهپیمایی، شرکت در انتخابات و خدای نکرده جنگ به درد میخوریم اما خودیها همانهایی که از برندهای آمریکایی استفاده میکنند و علیه آمریکا شعار میدهند، همانهایی که خوشنشینند و مواقع جنگ و خطر در عمارتهای آن ور آبشان به سر میبرند، همانهایی که محرم هستند و پول نفت و بیتالمال را حساب شخصیشان میدانند. همانها، برای نخودیها نسخه میپیچند و میگویند حسودها، ما برای این انقلاب خوندل خوردهایم.
نمیدانم خودیها هم وقتی دبستان میرفتند همان کتاب تاریخی را میخواندند که ما میخواندیم، اگر این طور است شاید هنوز یادشان باشد که آخر هر درس که علل سرنگونی هر حکومت برشمرده میشد اولین علت فاصلهی طبقاتی، نارضایتی مردم و بیتوجهی به خواستههای آنان بود. شاید این علل فقط شامل سلسله ماد، اشکانی و هخامنشی و ساسانی، قاجار و پهلوی میشده است و جمهوری اسلامی از این آفت مصون است، خدا کند که این طور باشد.
و اشتباه برداشت نشود، منظور دولت اکنونی نیست، من از دوران بعد از انقلاب صحبت میکنم، همان روزگاری که قرار بود ساده زیستی اولویت اصلی مسئولان کشور باشد، اولویتی که دیگر اولویت نیست.
فکر میکنم تعویض کتابهای درسی اقدام خردمندانهای بود؛ دیگر لازم نیست به بچههای انقلاب بگوییم شاه رفت چون حریص بود، پول مردم را بالا میکشید، در قصر زندگی میکرد در حالی که مردم پابرهنه بودند، زیرا کودک چشم دارد و میبیند فلان مسئول سوار خودرو آخرین مدل میشود.
آره، خوب شد کتابها را عوض کردیم، وگرنه مجبور میشدیم یک سری دلایل دیگر برای ظهور انقلابمان برشماریم مثلاً آزادی بیان. شاه سرنگون شد، چون هیچکس حق حرف زدن و گلایه از اوضاع مملکت را نداشت. خدا کند این بچهها آنقدر با گوشی موبایل و بازی کلش سرگرم باشند که ندانند چقدر زندانی سیاسی داریم. نه، به نظرم بهتر است بیشتر بیندیشیم شاید برای انقلابمان بتوانیم دلایل بیشتری گردآوری کنیم، یا از شرکت سوپرسل بخواهیم بازیهای سرگرم کنندهتری را تولید کند شاید حواس بچهها از مسائل روز ایران پرت شود.
راستی این جملهی «حکومت با فساد پابرجا میماند اما با ظلم نه» از کدام پیشوا بود، از پیشوای شیعیان حضرت امام علی(ع)؟ نمیدانم، فکر نکنم، باید بیشتر فکر کنم.
و اما دربارهی قراردادها: در دوران پسابرجام هستیم دورانی که قراردادهایی با دیگر کشورها منعقد میشود. دوستانی هستند که به یک سری قراردادها خرده میگیرند، دولت هم دلخور میشود و رو ترش میکند. چرا؟ نظر دادن خوب است، آزادی بیان حق همه است، پس همه میتوانند دربارهی قراردادها نظر دهند، این امر کاملاً به نفع ملت است.
پس از بررسی نظرات موافقان و مخالفان قراردادها متوجه شدم که هر دو گروه برحق هستند. دولت میخواهد پولهای بلوکه شده را زنده کند، پس حق دارد. همان طور که شرکتهای داخلی حق دارند؛ آنها نگران از دست دادن حمایتهای گذشته هستند.
در دوران تحریم خسارت زیادی به صنعت ما وارد شد، بر کسی پوشیده نیست چقدر از تکنولوژی روز دنیا عقب افتادیم و چقدر آسیب دیدیم.
با توجه به اینکه آینده مبهم است، به کشورهای دیگر صددرصد اعتماد نداریم و نمیدانیم دنیای فردا چه تصمیمی را در قبال ایران اتخاذ خواهد کرد، بهتر است انتقال تکنولوژی اولویت اصلی دولت باشد.
پس قرارداد ببندیم، قراردادهایی که هم فناوریهای نو را به ایران وارد کند و هم پولها را زنده کند. اما چهارچشمی مواظب فرصتطلبهای داخلی باشیم، آنهایی که از آب گلآلود ماهی میگیرند و میکوشند صنایعی را به کشورمان وارد کنند که نیازی به آنها نداریم.
چون حرف آب وسط آمد خوب است که از قرارداد کشتی با کره صحبت کنم. مگر قرار نیست صادراتمان را توسعه و تولید نفتمان را افزایش دهیم، پس به کشتیهای مدرن کرهای نیاز داریم، اما کشتیهای نفتکش و باری. به هواپیماهای باری هم نیاز داریم، چند تا از هواپیماهایی که خریدیم باری هستند، ما به شما اعتماد داریم.
«به سوی دری که هرگز باز نکردیم»
دربارهی تولید داخلی، یادمان نرود در دورانی که همه درها به رویمان بسته بود این دانشمندان و پژوهشگران داخلی بودند که مملکت را روپا نگه داشتند، انصاف نیست حالا که دیگران به ما روی خوش نشان دادند آنها را از خودمان برانیم به بهانهی اینکه تولیداتشان بیکیفیته یا در حد استانداردهای جهانی نیست.
اتفاقاً الآن وقتشه که از زحماتشان قدردانی کنیم، زیر بال و پرشان را بگیریم، و اجازه بدهیم تولیداتشان فراتر از استاندارهای جهانی برود. تو سر صنایع داخلی نزنیم، به آنها فرصت رشد و شکوفایی دهیم و باتدبیرتر از گذشته عمل کنیم، از مسئولان باتدبیر انتظار تدبیر داریم. امیدوارم دوستان از حرفام کینه به دل نگرفته باشند، خواستم شفاف باشم، در دورانی که عدم شفافیت بلای جان همه شده است.
باران گرفت قصه به آ...
نه،
کسی هنوز
در شعرهای من نگران تو
میدود.»
در آستانهی میلاد حضرت مسیح هستیم، تولد پیامبر عشق، صلح و دوستی را به مسیحیان سراسر دنیا و تمام عاشقانش تبریک میگویم. راستی، گوگل متشکرم، دو هفته است که دارم بابانوئل را دنبال میکنم.
0 comments:
Post a Comment