قراردادها
در نگرش برنده / برنده توافق طرفین با بانک عاطفی آنها رابطه ی مستقیم دارد. بهره مندی از یک بانک عاطفی معتبر و سطح اعتماد بالا توافق طرفین را که مشارکت و یا نحوه ی اجرای کار است به ارمغان می آورد و به دیدگاه برنده / برنده معنای حقیقی می بخشد
پنج رکن اساسی توافقات را بار دیگر مرور می کنیم
آ<<<
نتایج مطلوب: توجه به هدف مطلوب به جای توجه بر روش ها و شیوه هاب<<<
راهنماها
: مشخص کردن حدود و خط قرمزها و تعیین خط مشی هاپ<<<
منابع
: منابع مالی ، انسانی و فنی در دسترس برای پشتیبانی و حمایته<
معیار سنجش
: تعیین معیارهایی برای سنجش نحوه ی انجام کار و مشخص کردن زمان ارزیابیی<<<
عواقب
: مشخص کردن پاداش رسیدن به نتیجه ی مطلوب و یا تنبیه در صورت نرسیدن به نتیجه ی مورد نظرخوب است مسأله ی توافق و تفویض مسئولیت را با ذکر نمونه ای روشن کنیم
چند سال پیش یک جلسه ی خانوادگی تشکیل دادیم و شعار رسالت خانوادگی مان را به دیوار آویختیم. هدفها و برنامه هایمان را مشخص کردیم و قرار شد هر یک از اعضای خانواده مسئولیتی متناسب با تواناییهایش برعهده بگیرد. پسر هفت ساله ام دواطلب مراقبت و رسیدگی از حیاط منزلمان شد
لازم بود قبل از برعهده گرفتن مسئولیت ، وظایفش را به او آموزش می دادم تا تصویر روشنی از مسئولیت جدیدش در ذهن داشته باشد
نتایج مطلوب
پسرم را به حیاط همسایه کنار یمان بردم و گفتم :« پسرم، نگاه کن . حیاط همسایه مان سبز و پاکیزه است . به حیاط ما نگاه کن ، کاملاً سبز نیست و درهم و برهم است. آن چه می خواهیم سبز و پاکیزه است . پاکیزه یعنی هیچ کاغذ، نخ ، استخوان ، چسب و یا هرچیز دیگری بر روی زمین نباشد
دخالت نکردن در شیوه ها و روش ها
چطور می خواهی حیاطمان را سبز و پاکیزه کنی ؟ به خودت مربوط است
راهنماها
خط قرمز: به هر شیوه که خواستی آن را سبز نگه دار ، جز این که آن را رنگ بزنی
من اگر جای تو باشم از آبپاش استفاده می کنم ، ولی تو می توانی از سطل یا شلنگ و یا هر وسیله ای که می خواهی استفاده کنی
منابع
پسرم ، تو مسئول این کار هستی . چه کسی رئیس توست؟ خودت . من یاور تو هستم. می توانی هر وقت که در خانه هستم از من کمک بگیری
معیار سنجش
چه کسی داور توست؟ خودت. هفته ای دوبار دور حیاط راه می رویم تا وضعیت حیاط را نشانم دهی . چطور داوری می کنی ؟
او گفت : « سبز و پاکیزه »
ما دو کیسه زباله برداشتیم و نیمی از حیاط را تمیز و پاکیزه کردیم ، تا او با مفهوم پاکیزه آشنا شود . نیم دیگر حیاط پاکیزه نبود یعنی مقداری کاغذ و چیزهای دیگر در آن به چشم می خورد
به مدت دو هفته ، هر روز این جملات را با یکدیگر تکرار می کردیم ، در حیاط قدم می زدیم، مفهوم سبز و پاکیزه را به او نشان می دادم و او نیز به سؤالاتم پاسخ می گفت. می خواستم او با مسئولیت جدیدش کاملاً آشنا شود. ما درباره ی پاداش صحبت نکردیم ، اما مطمئن بودم که یک حیاط سبز و پاکیزه شایسته ی حقوقی مناسب است
پس از دو هفته آموزش ، از او پرسیدم :« آیا معامله ی ما به سرانجام رسید؟ » پاسخش آری بود. او وظایفش را به خوبی تشریح کرد و من پنداشتم که پس از دو هفته آموزش او از پس انجام وظیفه ی جدیدش به خوبی برخواهد آمد
چگونه قرارداد قلبی امضا کنیم؟
آن روز شنبه بود، او هیچ کاری انجام نداد. یک شنبه، دوشنبه و سه شنبه هم گذشتند اما پسرم هیچ کاری انجام نداد. حیاط ما پژمرده و مملو از آشغال بود . من عصبانی بودم . نزدیک بود به حالت آمرانه بازگردم و به او بگویم:« همین حالا برو و آشغالها را جمع کن و گرنه ....» . با این شیوه به نتیجه ی دلخواهم ( تخم های طلا) می رسیدم اما غاز تخم طلا را از دست می دادم و نمی توانستم از او انسانی متعهد و مسئول بسازم
بنابراین با لبخندی ساختگی نزدش رفتم و از وضعیت حیاط پرسیدم. او گفت :« خوب است» خب، من عهدم را شکسته بودم. معیار سنجش ما چیز دیگری بود . بنابراین طبیعی بود که او نیز عهد شکنی کند و بگوید :« خوب است.» من دیگری چیزی نگفتم
بعد از شام ، ما دو نفری در حیاط قدم زدیم ، تا او وضعیت حیاط را به من نشان دهد. ناگهان بغضش ترکید و چشمهایش پر از اشک شد و زار زار گریست . سپس گفت : « بابا ، خیلی سخت است.» می دانستم چه چیزی آن قدر سخت بود ، مدیریت خویشتن و نظارت بر خویشتن . پس از او پرسیدم :« می توانم ، کمکت کنم؟» او اشک هایش را پاک کرد و باقیمانده های کباب دیروز را نشانم داد و گفت : « حالم از آنها به هم می خورد، آنها را جمع می کنی ؟» آنها را جمع کردم و طبق قرارمان به او کمک کردم . هر آنچه می گفت به خوبی انجام می دادم
قرارداد ما در قلب او امضا شد .حالا دیگر مطمئن بود ، حیاط ، حیاط خودش است و او رئیس خودش است
از آن روز به بعد پسرم فقط 2 یا 3 بار دیگر از من کمک گرفت . به لطف مراقبت های او حیاط ما سبزتر و پاکیزه تر از همیشه شده بود
هفت عادت مردمان مؤثر / دکتر استفان کاوی
--
0 comments:
Post a Comment