This blog is about books, eBooks , my memories .

Thursday, February 27, 2014

خانه تکانی شب عید ، ترفند هایی برای پاکیزگی



"این قرار ماست گاهی غیب و غمگین می شوی
از بلای آســـــــــــــــــمان بــــالا و پایین می شوی

راه بـالا رفتن از تنگاب تــــــــــــــاریکی یکی است
وقتی آن بالا رسیدی صاحب دیــــــــن می شوی"


 شروع نامه با خبری خوش ! پرونده ی المپیک زمستانی 2014 هم با قهرمانی روسیه بسته شد، شاد باش



"وقتی بـــــــــــهار می رسد از راه ، آه ! آه
جایت چه خالی است در این کوچه باغ ها"

یک بار خواهرم گفت : « به جای پاک کردن اشکات ، کسی رو که چشماتو تر کرده ، پاک کن !» و من گفتم :« چه جمله ی زیبایی ! کاش من یک پاک کن جادویی برای پاک کردن و محو کردن بعضی آدمک ها داشتم ! » خیلی زود دانستم که این نه فقط رویای  من ، بلکه رویای بسیاری دیگر هم هست، خیلی ها همانند من  به یک پاک کن جادویی برای پاک کردن خاطرات ، صورتک ها  ، خنده ها ، گریه ها ، دروغ ها ، کینه ها ، پری ها و دیوها دارند، شاید به همین خاطر خواندن کتاب" پاک کن جادویی" اثر زیبای "شل سیلور استاین " برای  لحظاتی که لبریز از حس غم و اندوه هستید انتخاب مناسبی است


"دیشب مثل همیشه
زیپ پوستم را باز کردم
پیچ سرم را شل کردم و رفتم تو رختخواب
شب که خواب بودم یک احمقی آمد تو
پوستم را تنش کرد
سرم را روی سرش پیچ کرد

حالا با پاهای من تو خیابان ها می دود
کارهایی می کند که من نمی کنم
حرفهایی می زند که من نمی زنم

بچه ها را قلقلک می دهد
به مردها لگد می زند
دست خانم ها را می کشد

حالا اگر اشک به چشمان خوشگل شما بیاورد
یا سرتان را درد آورد
بدانید من نیستم

همان دیوانه ی است
که پوست مرا تنش کرده
"


ترفندهایی برای پاکیزگی


من ساحل و تو موج ، ببین سرنوشت را
حتی کنــــــــار آمدنت ، رفتن آفـــــــــرید

فصل ، فصل خانه تکانی ، شستن و روبیدن ، هرس کردن ، زدودن گرد و غبار و ویران کردن خانه ی کارتونک هاست :( .  خلاصه فصل پاکیزگی و شفاف شدن است . با این که من پاک کن جادویی ندارم ، اما پاک کننده های جادویی زیادی را می شناسم . شما هم می توانید  با کمک این پاک کننده های ساده و در دسترس ، جادوگری کنید و کمی در هزینه های شب عید صرفه جویی کنید.فقط کافیست این محلول های شگفت انگیز را بسازید و سپس عصای جادوگریتان را در هوا تکان دهید و از اعجاز پاکیزگی لذت ببرید


تمیز کردن سینک ظرفشویی

برای از بین بردن رسوبات از سطح ظرفشویی استیل ، روزنامه ای را به سرکه ی سفید آغشته کنید و سطح ظرف شویی را با آن بسایید
می توانید از پنبه ای آغشته به الکل برای براق شدن سینک ظرفشویی آشپزخانه استفاده کنید
 

ساده ترین شیوه برای تمیز کردن اجاق گاز

تمیز کردن دیواره های داخلی فر

یک قاشق چای خوری مایع ظرف شویی + یک قاشق چای خوری آب لیمو ترش + 1/5 قاشق چای خوری مایع سفید کننده را در 1 لیوان آب گرم حل کنید ، سپس اسفنجی را به این محلول آغشته کنید و آن را به دیواره های داخلی فر بمالید ، 45 دقیقه تأمل کنید ، سپس با دستمالی مرطوب سطوح داخلی فر را تمیز کنید

تمیز کردن شیشه ی اجاق گاز

با ترکیب کردن یک قاشق جوش شیرین و چند قطره آب خمیری درست کنید ، سپس این خمیر را با اسفنج بر روی شیشه ی فر بمالید ، 10 دقیقه صبر کنید ، سپس شیشه را با یک دستمال نمدار تمیز کنید

برق انداختن استیل اجاق گاز

برای براق شدن استیل اجاق گاز پنبه ای را که به الکل آغشته اید بر روی سطح استیل بکشید (: حواستان باشد شعله ای روشن نباشد



جلا دادن ظروف آلومینیومی

برای از بین بردن لکه های این ظروف ، به ازای هر لیتر آب دو قاشق سرکه به آن بیفزایید ، سپس 10 دقیقه ظروف آلومینیومیتان را در آن بجوشانید تا لکه ها محو شوند. در پایان ظرف ها را با آب بشویید و خشک کنید

جلا دادن ظروف و لوازم برنجی

مقداری سرکه ی خالص را روی سطح ظرف بریزید ، کمی نمک روی آن بپاشید ، سپس با پارچه ای ظروفتان را بسایید ، ظرفها را با آب گرم بشویید و با پارچه ای تمیز خشک کنید تا ظرف های برنجی تان براق و درخشان شوند

روش دیگر : جوش شیرین را روی سطح ظرف بمالید ، 5 دقیقه صبر کنید ، ظرف را با آب گرم بشویید و با دستمال تمیز خشک کنید

جلا دادن ظروف مسی

اگر چه برق انداختن ظروف مسی کار چندان آسانی به نظر نمی رسد ، اما با روش زیر می توانید آنها را مثل روز اول براق و پر تلألو کنید

ظرف آبی را بر روی اجاق گاز قرار دهید ، ا قاشق غذا خوری نمک و یک فنجان سرکه ی سفید به آن بیفزایید . سپس ظرف مسی را در این محلول قرار دهید و برای چند ساعت آن را بجوشانید . سپس آن را از محلول بیرون آورده ، با صابون و آب داغ بشویید ، در نهایت آن را آب بکشید و خشک کنید


براق شدن کریستال و بلور

به سه فنجان آب گرم ، یک فنجان سرکه ی سفید اضافه کنید و ظرف ها را برای یک ساعت در این محلول قرار دهید ، سپس آنها را از محلول بیرون بیاورید و اجازه دهید تا خودشان خشک شوند



تمیز کردن مبلمان

یک فنجان مایع ظرفشویی ( یا لباسشویی ) را با یک فنجان آب گرم مخلوط کنید و خوب به هم بزنید تا کاملاً کف کند ، با برسی نرم به آرامی کف را بر روی قسمتی از مبل امتحان کنید ، اگر رنگ آن قسمت عوض نشد و در عین حال تمیزتر به نظر می رسید ، با مقدار کافی از این محلول تمام مبلمان را تمیز کنید. در پایان روی سطوح مبلمان دستمالی خشک بکشید
 


درحسرتی شکسته تر از بغض آسمان
باران شبیه پنــــــجره حالت گرفته بود

شیشه پاک کن


یک چهارم فنجان آمونیاک + یک چهارم فنجان سرکه ی سفید + مقداری آب نیم گرم را با هم ترکیب کنید . می توانید کمی الکل هم به آن اضافه کنید . محلول حاصل را درون یک افشانه بریزید و بر روی سطح شیشه اسپری کنید ، سپس با دستمال یا کاغذ روزنامه شیشه را پاک کنید



گفتم در این زمانه ی کج فهم ، کند ذهن
مجنون چشم تیز تو باشم خدا نخواست

چشمان فیس بوک مدتهاست که متون پر محتوا را رصد می کند ، بنابراین اشتراک گذاری متن ها ی با کیفیت و با ارزش در فیس بوک ، همانند گوگل حرف اول را می زند ، مسلماً هر چه قدر رقابت در فیس بوک  نفس گیرتر می شود ، سخت گیری فیس بوک هم بیشتر می شود ، اما نگران نباشید ، شما هم می توانید در فیس بوک موفق شوید به شرط آن که متن ها ی با کیفیت ، خواندنی و جذاب را به اشتراک بگذارید . پست هایی با موضوعات متنوع برای مخاطبانتان بنویسید ، سپس واکنش آن ها را آنالیز کنید و ذائقه آن ها را بسنجید ؛ببینید  آن ها علاقه مند به چه محتوایی هستند ، چه پست هایی را بیشتر  به اشتراک می گذارند  و  برای چه مطالبی دیدگاهشان را بیان می کنند. به این ترتیب  پس از مدتی می توانید پست هایی مطابق سلیقه ی مخاطبتان تهیه کنید . ساعت اشتراک گذاری مطالبتان هم باید متغیر باشد ،همچنین بهتر است برای اشتراک گذاری موضوعات مختلف ساعات متفاوتی را در نظر بگیرید ؛ بهتر است خبرها را صبح ها و محصولات تبلیغاتی را شب ها به اشتراک بگذارید ، همیشه پست هایتان را تکرار کنید ، گاهی پست شما به اندازه کافی جالب است ، اما ساعت خوبی به اشتراک گذاشته نشده است ، با دوباره پست کردن یک مطلب احتمال دیده شدن و مورد پسند واقع شدن آن را افزایش می دهید


گلـدان شدم ، به پای تو ماندم ولی دریغ
ای غنچه ! در سرشت تو نشکفتن آفرید

گوگل هم در هفته ی اخیر یک ویژگی جدید به  + Google اضافه کرد، اگر شما از Google Analytics  برای وب سایتتان استفاده می کنید و صفحه گوگل پلاستان را به وب سایتتان لینک کرده اید، اکنون در داشبورد گوگل پلاستان یک ستون جدید می بینید ، ستونی که تعداد بازدید کنندگان جدید ، بازدید کنندگان منحصر به فرد  و بازدید کنندگان سایت شما را در یک دوره ی سی روزه  نشان می دهد 

دورها قبر کوچکی دارم ، بی اتاق و حیاط خـلوت نیست
گاه گاهی سری بزن نگذار  با تو از این غریبـــه تر بشوم
 



               آخر هفته ی خوبی داشته باشید
                                                                                             M.T



آیا می دانستید لئوناردو داوینچی قیچی را اختراع کرد؟


تمام تلاشم این است که مشکلات را در برابر خودم به زانو درآورم نه اینکه خودم تسلیم ناملایمات شوم
                                                                        ( هوراس)


M.T

Wednesday, February 26, 2014

یک تمرین فوق العاده مؤثر برای برقراری روابط شادابی بخش



این آخرین پست ما درباره ی هنر برقراری روابط شادابی بخش است . اینک می دانیم که یکی از مواهب زندگی لذت برقراری ارتباط با دیگران است و برای دستیابی به این هدف لازم است سه مهارت ارتباطی را بیاموزیم ؛ این سه مهارت عبارتند از
 
            دست کشیدن از تأسف ها و رنجش ها
توجه به روابط کلیدی
برنامه ریزی برای روابط قلبی

در پست های پیشین درباره ی هر یک از این مباحث به طور جداگانه صحبت کردیم . اینک وقت آن است که دست به کار شویم ؛ گرد و غبار را از روی روابط قدیمی مان بزداییم ، آن ها را با حوصله و با دقت پاکیزه کنیم ، تا همانند روز اول آشناییمان درخشان و پر تلألو شوند ، برای دستیابی هر چه سریعتر به هدف مطلوبمان یعنی برقراری روابط مناسب و مؤثر با افراد کلیدی زندگیمان یک تمرین دو دقیقه ای را در برنامه ی روزانه مان می گنجانیم ، بیایید این تمرین کوچولو  اما بی نهایت تأثیر گذار را فرابگیریم


خداحافظ تأسف ها ، سلام شادابی

در جایی راحت و آسوده بنشینید و بدنتان را در حالت آرامی قرار دهید

در حالی که هوا را از ریه هایتان به بیرون می دمید ، دست هایتان را مشت کنید ، در این حال موضوعاتی را که بابتشان شرمنده و متأسف هستید را به یاد بیاورید ؛ زمان هایی که دیگران را آزردید ، پشت سرشان غیبت کردید ، یا به آن دروغ گفتید . بگذارید که حالت تأسف در ذهنتان جولان دهد ، وقتی که از فکر تأسف بیرون آمدید ، مشت هایتان را باز کنید ، دست ها، شانه ها و بدنتان را در حالت آرامش قرار دهید و سپس ریه هایتان را از هوای خوش و تازه پر کنید ، اجازه دهید که حالت تأسف کاملاً از ذهنتان خارج شود ، آرام باشید و به هیچ چیز فکر نکنید

هنگامی که زمان عمل بازدم فرا رسید ، عمل قبلی را تکرار کنید ، دوباره با مشتهای گره کرده ، به تأسفی جدید و یا همان تأسف قبلی فکر کنید ، این موضوع ( تأسف ) را در ذهنتان زنده نگه دارید ، تا هنگام دم بعدی فرا برسد ، سپس همزمان با وارد کردن هوای سرشار از اکسیژن به ریه هایتان، اندیشه ی تأسف را از ذهنتان دور کنید

این اعمال  را یک تا دو دقیقه تکرار کنید . در یک جلسه می توانید تنها از یک تأسف و یا چندین تأسف مختلف استفاده کنید

کمی استراحت کنید

 
آماده اید ، می خواهیم به سراغ رنجش ها برویم



خداحافظ رنجش ها ، سلام شادابی

راحت و آرام در جایتان بنشینید

این بار هنگامی که در بازدم مشت هایتان را گره می کنید به موضوعی که اسباب رنجش خاطر شما را فراهم کرده است بیندیشید . به زمان هایی که دیگران شما را آزرده اند فکر کنید ؛ دروغی که به شما گفته شده ، تهمت ناروایی که به شما زده شده، ناسزا یا حرف زشت و نا شایستی که از دیگران شنیده اید ، خیانت ها و نیرنگ ها . اگر رنجش خاصی به ذهنتان نمی رسد ، تنها به کلمه ی رنجش و احساس بدی که این کلمه در قلبتان به وجود می آورد بیندیشید

وقتی که هوا را به درون ریه های خود می دمید ، اندیشه ی رنجش را ذهنتان خارج کنید و در حالت آرمیدگی قرار بگیرید

در بازدم بعدی بار دیگر با مشت های گره کرده  بنشینید و اجازه دهید تا فضای ذهنتان از هجوم افکار آزار دهنده و رنجش های قدیمی لبریز شود . به هوای تازه نیاز دارید؟ بگذارید ریه هایتان سرشار از هوای خوش و تازه شود و ذهنتان آرام و آسوده و فارغ از هر رنجش و آزردگی

دو دقیقه به این تمرین بپردازید و سپس اندکی استراحت کنید




نوبت پرسش و پاسخ است

از خودتان بپرسید

لازم است با کسی رابطه ی کلیدی برقرار کنم ؟ اگر جوابتان بله است ، نام شخص را در دفترتان یادداشت کنید

امروز برای نزدیکتر شدن به عزیزانم و برقراری رابطه قلبی با آنان چه باید انجام دهم ؟ پاسخ را در دفترتان یادداشت کنید ، تا پس از پایان تمرین اقدامات لازم را انجام دهید



خب ، تمرین تمام شد، اما باغبانان عزیز کار شما تازه شروع شده است ، فصل رویش است ، پس دانه های محبت و دوستی را در باغچه قلبتان بکارید و بدانید که ایجاد روابط خوب مثل رسیدگی به گلهای باغچه است ، اگر همه روزه دقایق کوتاهی را برای رسیدگی به گیاهان باغچه تان صرف کنید ، آنها و شما همیشه شاداب و سرزنده خواهید ماند




عادت های جدید من برای برقراری روابط شادابی بخش

خداحافظی با رنجش ها و تأسف های دیروز
ابراز روابط کلیدی ( بیان حقایق و احساسات ) به دیگران
برقراری رابطه قلبی با نزدیکان

                        کتاب : احساس شادابی : دکتر گی هندریکس
                                                     M.T    



M.T

Monday, February 24, 2014

Body Detox Herbs Can Do Wonder In Your Lives ( Free eBook)


Why is the body unable to rid itself of the toxins we take in?


It is a well known fact that the atmosphere and the food we eat and drink are crammed with harmful chemicals that enter the body and add to the build up of toxins that hamper the proper functioning of the body. Add to this the pesticides and fumes we breathe in unknowingly adding to the build up of toxins. Before long the body will begin to reel under the effects of these harmful toxins and will need to be cleansed. This cleansing process is called detoxification.
 

Many people ask, " Why is the body unable to rid itself of the toxins we take in?" The answer is simple. The human body is capable of cleaning the system to a limited extent. In time the levels of pollution has risen to uncontrollable limits and the body is incapable of handing these levels of toxins. This is why we need to eat wisely and detoxify our system regularly.

Keeping Your Body In Shape Through Proper Eating


Detoxification is a systematic plan of reducing is not completely removing harmful toxins form the system. There are many plan of reducing that one may resort to it they need to cleanse the system of harmful toxins. The best plans are the natural plans and consist of detox diets that last form 5 to 10 days. There also detox exercise plans along with the diet that assist the body to get back shape. You may have detox massages, medication and yoga but the best laid plans the cannot go wrong is the detox diet plan.

A detox diet consists of mainly organic food . This food is mainly green leafy vegetables and fruit. Without the harmful ingredients such as preservatives and additives the food is naturally accepted without the body having to go all out to eliminate the harmful chemicals that go into processing meats and processed foods. Natural food is rich in antioxidants, vitamins and minerals these are much needed for the development of a healthy mind and body. Then there are the natural fibers these foods provide the body. These fibers are very necessary for the  body to repair tissue.




 
The Benefits of detox herbs is not unknown to the medical fraternity as a potent way to detoxify the system. These are the best and the most natural way to detoxify the system and instill a feeling of well being.

Some of the detoxifying herbs used to cleanse the system are:


  • Psyllium seeds. These herbs induce bowel movements and clean the bowls of toxins very effectively. The herb itself acts like a sponge absorbing the toxins and passing out with the excreta.
  • Cascara Sagrada is another very effective laxative that is used to flush out the toxins form the system and is used along with the psyllium seeds.
  • Milk Thistle simulates the protein synthesis in the liver the cleansing organ of the blood.
  • Nettles are used in combination with other detox herbs for cleaning the urinary system of toxins.
  • Burdock roots are used when the need to cleans he system is very urgent. This herb  reduces the build up of metals causing problems within the system.
  • Dandelion roots are herbs with the strongest detoxifying properties. Theses herbs are used to clean the gall bladder of waste as also the kidneys. The Dandelion root is used in conjunction with other detox herbs as other organs need to be cleansed simultaneously.
​​


M.T


ایستادن یعنی مرگ رویاها



قدم زدن بر روی پل زیبا و تماشایی بروکلین ، رویای هر تازه واردی در بدو ورود به نیویورک است . این پل با شکوه که بروکلین و منهتن را به هم پیوند می دهد ، از قدیمی ترین پل های معلق آمریکا و نخستین پل معلق جهان با کابل های فولادیست - پل معلق ، پلی است که پایه ندارد و عرشه آن به کابل های معلق آویزان است - طراح این اثر هنرمندانه و چشم نواز جان روبلینگ است

هنگامی که روبلینگ طرحی را که در ذهن داشت  به کارشناسان ارائه داد ، همه گفتند :" این کار شدنی نیست، فراموشش کن!" اما روبلینگ رویایش را فراموش نکرد و به همراه پسرش واشینگتن که او نیز مهندس برجسته ای بود ، موانع و مشکلات موجود را بررسی کردند و سرانجام راهی برای اجرایی کردن ایده شان یافتند

در سوم ژانویه ی 1870 ساخت پل بروکلین در نیویورک  با شور و شوق فراوان روبلینگ ها و همشهریهایش   آغاز شد. هنوز چند ماهی از شروع کار نگذشته بود که حادثه ای وحشتناک در محل کار رخ داد ، حادثه ای که سبب مرگ جان روبلینگ و ضربه ی مغزی واشینگتن شد، بدین ترتیب ساخت پل بروکلین متوقف شد . همه گفتند : " دیگر همه چیز تمام شد ، پل بروکلین را فراموش کنید
 "
واشینگتن که قدرت تکلم و حرکت خود را از دست داده بود ، روی تخت بیمارستان نومیدانه نقشه ی پدر را مرور می کرد، حالا او بود و طرح پلی که در ذهنش بود  ، تنها یک انگشت که حرکت می کرد و البته همسری مهربان که با عشقی وصف نشدنی در کنارش نشسته بود. برای پدرش هم که شده بود ، نباید تسلیم می شد. ناگهان فکری از ذهنش گذشت ، دست همسرش را با انگشتش لمس کرد وبا ضربات انگشتش رمزی را به او گفت ، همسرش لبخند زد و از جا برخاست تا  پیام واشینگتن را به مهندسان برساند. بدین ترتیب ساخت پل بروکلین دوباره از سر گرفته شد
  

واشینگتن سیزده سال به همین شیوه و تنها با یک انگشت طریقه ی ساخت پل بروکلین را در اختیار مهندسان می گذاشت ، تا سرانجام در 24 می سال 1883  ساخت طولانی ترین پل معلق دنیا ( تا سال 1903) به پایان رسید، پل مجذوب کننده و تماشایی بروکلین  که سبب غرور نیویورک است ساخته شد  ، زیرا روبلینگ ها هرگز نخواستند که از حرکت بازایستند و یا تسلیم شوند

 کتاب :هیچ گاه، هیچ وقت هرگز تسلیم نشوید  ری آریا
                                                                                           M.T





بسیاری از شکست خوردگان زندگی ، مردمانی هستند که در لحظه ی بازایستادن نفهمیدند ، چقدر به موفقیت نزدیک بودند
توماس ا. ادیسون                                          
                  

آیا می دانستید که پل معلق زیبا و افســــــــــــون کننده ی  گلدن گیت سانفرانسیسکو وسوسه کننده ترین مکان دنیا برای خودکشی است؟ و بیشترین پرش برای خودکشی در پل گلدن گیت صورت می گیرد؟   

Images : Wikipedia, pixabay

--

M.T

Saturday, February 22, 2014

I wish I were an Ice Cream Man ( Sochi Olympic Games)


February 7

Wow! Great! Look, Parmis! Everything out of the window is white; the trees, the roof of the houses, even the mail box. It snowed a lot last night, and you're in luck, because your school is cancelled today. What do you want to do now?



I decided to call Armis. Armis told me:" did you see the new Google doodle today?"

No, I hadn't seen it, so I opened my homepage, yes, what she said was true; a new Google doodle smiled at me there, A rainbow of athletes in pretty colors, I liked it .


There was also an excerpt from the Olympic Charter that said:

"The practice of sport is a human right. Every individual must have the possibility of practicing sport, without discrimination of any kind and in the Olympic spirit, which requires mutual understanding with a spirit of friendship, solidarity and fair play."
I didn't know what it means, and my mom told me: "you should like all people like your family"
Oh, how pretty! Uncle GD is so friendly, I like him. My friends came here around 10, then we had a snowball fight in the yard, we took a break for having lunch. In the afternoon we made a beautiful snow fort, my mom helped us, and Tina took a lot of photos of us. Now I'm a little tired, and it's still snowing out of the window.



February 8
Let's go to Sochi


Today my school is closed again. My mom is in bed, because she has a terrible cold, my lovely grandma has come here to take care of her. This morning I wanted to go sledding with my friends, that uncle Sergey came online. He was so excited with red cheeks; I was astonished to see his cheery face.


He said to me: "have you heard about the Winter Olympic Games? For the first time, the Winter Olympics are held in Russia. It is so amazing. Isn't it? I love this winter. We're going to Sochi tomorrow. "


Then he invited us to go to Sochi.

A few hours later that Uncle Larry and I had a chat, he said: "Sergey likes to take a trip to Sochi; I have a lot of work. I don't understand him at all, but he's my best friend, and I don't want to see his tears, so we will fly to Sochi. Be on time, Parmis!!"



Uncle Larry was a little furious with Uncle Sergey, but I was happy and sad at the same time, I was glad to see the Olympic Games, but it is tragic that my mom can't be with us, she has to rest in bed for a few days. That's too bad.



February 9
On the airplane


  A surprise! Uncle Sergey looked a little nervous, why??? I don't know. Lovely Mino went to sleep like a kitten, Tina watched a video eagerly, and we, Armis and I, listened to Uncle Larry, he explained about the Winter Olympics history; I understood that the first Winter Olympic Games were held in 1924, and these competitions are held every four years. The Winter Olympic Games consist of 15 sports, such as skiing, skating, ice hockey and so on. I like all of them, but more than others I like to see ice dancing. I have watched it on television earlier. It's very beautiful. I'm a fan of ice dancing.

Finally we arrived in Sochi, at first we went to Fisht Olympic Stadium, it located in Sochi Olympic Park. Wow! A dreamy stadium, its designing attracts every one. It's like a palace of glass, Armis and Mino told that they liked to live in a palace like this, Tina was making a video about this stadium, and I felt Uncle Sergey is a little worried. At night we went a great hotel in Sochi.


February 10
Say Hello to Moscow

This morning we were excited. I wanted to take a lot of beautiful pictures of stadium, but Uncle Sergey said something surprising: "Would you to know my family; they are so friendly, let's go to Moscow. "What? Moscow? Is he kidding? No, he seemed really serious. All we were in shock and Uncle Larry got pretty angry, so did I. I bet that Uncle Sergey had come here to visit his family, not for Sochi Olympic Games. But we didn't like to break Sergey's heart, so we accepted to fly to Moscow. Bye Sochi. May we see each other again?



Moscow is a Beautiful city, but terribly cold. Thank God! My mom isn't here (she doesn't like cold weather), Uncle Sergey was so eager to see her home. He had left Moscow, when he was just 6 years old. He didn't like to leave his mother country, but he was obliged. Remembering that day was so tragic for him. He got a little depressed. Oh!



We had lunch at a goodly restaurant, Uncle Larry said to Uncle Sergey: "A friend of mine lives around Moscow, I want to visit him. Take after the children; I come back to the Hotel in the afternoon." Then he left us.

 Uncle Sergey asked us: "who likes to have ice cream, now?" We agreed cheerfully, and then he took us to a small Ice cream shop near the restaurant. There was a warm, clean and neat place. Uncle ordered four ice creams for us, and he said:"I'm late, I have to meet someone, can you stay here for a few minutes? I come back soon, very soon."I said:" sure." Tina said:" Don't worry, Uncle! I take care of them!" and Uncle Sergey happily went away.



After one hour we were still in the shop, and really worried. Armis told: "Uncle didn't return, I'm afraid, we know nowhere." Yes, she's right, we are afraid, too. I called Uncle Larry, as soon as he heard about us, he arrived at the shop, then he called Sergey some times, but he didn't answer, at that time Uncle Larry was so concerned about his friend, and told us:" we have to find him, I'm certain; he's near here." He was right, we found tearful Sergey next to a fountain. He said:" I missed her again, Larry!" Larry put his hand on Sergey's back to sympathize him and told:" You're crazy.... forget her guy!"



Story of Uncle Sergey

A pretty girl is licking her ice cream happily that little Sergey sees her.



He thinks:"She is really lovely, I want to marry her when my beard starts to grow."


He comes toward the girl and says to her:"can I sit beside you?"
That girl doesn't say anything, but Sergey sits there, and looks at the girl friendly.
Sergey:"I'm Sergey, do you like ice cream?"


The girl:"Yes, I love ice cream, Victor buys ice cream for me whenever I want."
Sergey is curious about Victor, so he asks:"Who is Victor? He is your brother?"
The girl:"No, he is my best friend; I have to leave now, bye."

 
​Sergey understands "Ice cream" is a powerful Keyword (even at that time he thought about Keywords, Larry says, smiling: "he's just kidding.")​


​ All Sergey's pocket money spends for buying ice cream for Goolisha, ​
​But Victor gets ahead of him already, why???​



Sergey researches about his rival. Oh! How sad! our little boy is too bad luck, because Victor's father is an ice cream man, as a result Victor has unlimited ice creams, and Sergey, well, he needs more money. Think Sergey! You find a good way!

Finally, he decides to be an ice cream man, then he finds a job, his wages is five ice creams per day, that's great! Soon he can gain Goolisha's heart!! Unfortunately, his dad doesn't think like him:

"O my God! An ice cream man! That's terrible! Is this my son???? I can't believe it!!!! I have bigger dreams for him! An ice cream man!! No!! I change this story; we have to leave our fatherland immediately !"
 

Tomorrow morning Sergey's family migrates to USA forever, and tearful Sergey leaves Goolisha.

In the United States, Sergey always thinks about Goolisha, kissing her and buying ice cream, he sends a letter to Goolisha everyday, but he never receives any answer. Soon he discovers to calculate is really delightful, so he studies mathematics.

When he becomes seventeen years old, he flies to mother country for visiting his relatives. As soon as he arrives in Moscow, for remembering his sweet memories, he runs towards the fountain cheerfully.

 Suddenly he stops running; his hands are ice and his legs are shuddering. Goolisha is kissing Victor eagerly, Sergey hears the sound of his broken heart, closes his tearful eyes, and leaves them calmly.





AFTER YEARS

Last month, Sergey found out that Goolisha and Victor got divorced, so he wanted to try his chance for the second time. He planned to come home for visiting Goolisha, but about an hour ago, Goolisha's mother told him: "Goolisha remarried Victor this morning!"


What a tragic story! We all stared at Uncle Sergey with eyes full of tears.


Love

Today I discovered falling in Love is bitter and Sweet! If Uncle Sergey hadn't fall in Love, we don't have Google now (I bet Uncle Larry has a same story). In my opinion Love is like an airplane, when you get into it, you fly up and upper, but you should be care, May your airplane is crashed one day. Because I want to be a great inventor, I want to fall in love sooner.




We stayed in Russia for a few days, and did do many things together, such as viewing ice dancing, go sledding, visiting pretty places, making  snow sculptures , eating delicious foods & ice cream , skiing and a lot of thing else.


"Barf Ba Shire (Barf O Shire)"

Russia has a lot of snow, so I made "snow and syrup ("Barf Ba shire")".

 It is an Old Iranian dessert. Its making is very easy: Pure some clean and fresh snow into a bowl, then pure a little syrup into it, mix them with a spoon. Your dessert is ready. Serve  it , and enjoy."Barf Ba Shire" is simple and delicious. Isn't it?



February 22



Last week, we returned home. We didn't go to school because of flu. My mom was terribly angry with our uncles, and thinks they are very bad babysitters. She said:" who eats ice cream in cold weather??"-- Of course, I haven't told her that Uncle Sergey abandoned us for more then one hours yet-- I guess My mom never allows us traveling with my uncles for another time, but I enjoy traveling with them, they are so funny, and allow us doing anything, but moms aren't similar to them, moms never let us do what we like, such eating ice cream in an icy weather, because they love us, and they are so worried about us.


Now I get pretty better, and write an email to Uncle GD.


"The practice of sport is a human right. Every individual must have the possibility of practicing sport, without discrimination of any kind and in the Olympic spirit, which requires mutual understanding with a spirit of friendship, solidarity and fair play."
 
Images by: Pixabay, all-free-download, deshow, Wikipedia, and more
Thank you for reading my story, you can edit it & send to my email , I'm glad to see your opinions.
                                  Best Wishes
                                       M.T


M.T

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com