صبح ها که از خواب پا می شیم، نقاب به صورت می زنیم"
قطار سریع السیر زندگی با شتاب دیوانه واری پیش می رود و ما با تمام قدرت از پی اش می دویم، مبادا از قطاری جا بمانیم که هر 18 ماه یکبار حجم اطلاعاتش دو برابر می شود؛ حتی فرصتی نیست که بایستیم و نگاهی به آیینه بیاندازیم و از خود بپرسیم این دیدگان دلواپس و بی قرار از آن کیست؟
راستی می توانیم با غرور به آینه لبخند بزنیم و بگوییم : این خودِ اصیلم است، بی دروغ بی نقاب؛ نه یک رونوشت از دیگری ؛ یک قوی زیبا، نه یک جوجه اردک زشت
لطفاً خودت نباش
خود بودن آسان نیست، در دنیایی که از کودکی بیگانگی به خویشتن را به ما می آموزند؛ ما با تولد قدم به دنیایی می گذاریم که تولیدگر محصولات مشابه و قالبی است و از همان دوران برای خشنودی نزدیکان و تحسین اطرافیان تسلیم قوانینِ خشک و قالبی دنیا می شویم، بلکه ناممان در فهرست خوبها بدرخشد.
ولی متأسفانه، همچنانکه جام وجودمان از تأیید ، افتخار، احترام، قدرت و ستایش پر می شود، خودِ شهودیمان از تهی سرشار، ذره ذره آب می شود و از بین می رود.
اعضای یک پیکر
" بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند" پروردگار انسانها را از یک نقش آفرید، آنها از یک گوهر و یک پیکرند ، ولی مثل هم نیستند، اصلاً قرار نیست که مثل هم باشند، هر تابلویی یگانه است؛ اثر انگشت و امضای منحصر به فردی پای خود دارد.
رو سایه ات پا نگذار
وقتی روی خودت پا می گذاری، چه فرق می کند که چقدر موفق هستی؟ از حس قربانی بودن رنج می بری، شجاعانه این حس را انکار می کنی ، اما در نهایت افسرده و پریشان می شوی. چاره چیست؟
" هر کسی هستی یکدفـه قد بکش از پشت نقاب
از رو نوشــــته حرف نزن ، رها شو از حیله ی خواب "
رادیوی دلت را روشن کن! در نگاه اول کمی ترسناک به نظر می رسد، اما تا کلید را نزنیم ، اتاق روشن نمی شود. برای خود بودن باید از خود خواهی گذشت و نیاز به تأیید و تحسین را رها کرد و فقط و فقط به شهود و الهامات تکیه کرد.
وحشتناک است! زندگیم از هم می پاشد ، دوستانم مرا رها می کنند، کارم را از دست می دهم. همه مرا به خاطر کسی که الان هستم دوست دارند و نه به خاطر خود واقعی و اصیلم.
همین طور است، اما این تنها راه حل است، برای خودبودن لازم است به ندای درونمان گوش فرا دهیم و با ضرباهنگ قلبمان هماهنگ شویم. مثلاً وقتی خسته ایم و حوصله ی یک مهمانی شلوغ را نداریم ، چرا به احساس نیاز به تنهایی احترام نمی گذاریم ، فقط به این سبب که می خواهیم دوستان را نرنجانیم؟
بهتر است از شک دست برداریم و تسلیم الهامات و کل هستی شویم، حتی اگر دیگران قیدمان را بزنند؛ تغییر آسان نیست ، نه برای ما و نه برای دیگران.
اوایل می بینیم زندگیمان رو به ویرانی می رود، دوستان و عزیزانمان پراکنده می شوند، اما اگر ثابت قدم ماندیم تا کائنات ببیند که چه دل و جرئتی داریم و خیال عقب نشینی هم نداریم ، چنان از جسارت و گستاخیمان به وجد می آید که دروازه های سعادت و خوشبختی را به رویمان می گشاید؛ به ناگاه همه چیز سر جای خودش قرار می گیرد و اوضاع رو به راه می شود، دوستان و خانواده ، سلامتی ، کار ، فراوانی و نعمت به سویمان می شتابند.
چکیده ی بحث
برای خود بودن لازم است اعتماد به شهود را فرا بگیریم، کار عقل بیان و تحلیل شهود و الهامات ماست و نه سرکوب و انکار آنها.
تشخیص ندای درون در ابتدا کار آسانی نیست، ممکن است آن را با ندای وجدان ، ندای برنامه ریزی، باورها و نظرات دیگران، ترس ها ، شک ها و عقل و منطق اشتباه کنیم؛ باید جسور بود و احتمال خطا را پذیرفت. شنیدن صدای شهود نیازمند تمرین، پشتکار، توجه و استمرار و پذیرفتن احتمال خطاست ( اشتباه کردن این صدا با سایر آواهای درونی) .
سرزندگی و انرژی بیشتر معمولاً نشانه ی تشخیص درست، و احساس درماندگی ، پریشانی ، افسردگی ، به بن بست رسیدن از آثار تشخیص نادرست الهامات است.
سرزندگی و انرژی بیشتر معمولاً نشانه ی تشخیص درست، و احساس درماندگی ، پریشانی ، افسردگی ، به بن بست رسیدن از آثار تشخیص نادرست الهامات است.
احساس درد یکی دیگر از اثرات سرکوب احساسات درونی و مسدود سازی انرژی شهود
است.
است.
منظور از ندای شهود، تنها صداهای درونی نیست، شهود می توانند یک حس، انرژی ، خواب و رویا، یک تصویر و ... باشند.
هنرمندان، نوازندگان، موسیقیدانان ، نویسندگان ، مخترعان و ... از شهود والایی برخوردارند، اما بیشتر مواقع شهود والای آنها یک بعدی است یعنی در محدوده ی هنرشان . به همین سبب اغلب آنها در زمینه مسائل مالی و خانوادگی دچار مشکل هستند.
با تسلیم شدن و اعتماد به غریزه و الهامات و جاری شدن در جریان هستی نه تنها از یگانگی ، هماهنگی با کائنات لذت می بریم ، بلکه از احساس خلاقیت، امنیت، انرژی و قدرت بیشتر هم بهره مند می شویم.
زندگی در روشنایی : شاکتی گاوین
اشعار از سیاوش قمیشی و سعدی
0 comments:
Post a Comment