یا بـــــــودی و صدام نکردی ، یا گـــــــریه ی مرا نشنودی "
سلام ، بوی باران را حس می کنی ؟ انگار سطر سطر این نامه را با عطر یاس ، آواز پرندگان ، میو میو ی پیشی ها ، صدای رهگذران خیابان ، صدای ویراژ ماشین ها و خش خش کاغذ کتابها نوشته ام
_______________________________________
" لطف خداوندی هوا را کرده ســـرشـار
لطفی که گویی می دمد شـــادابی جان ."
بیست و سوم اردیبهشت : میلاد حضرت علی ( ع) ، روز پدر و روز مرد
اگر چه اتحادیه ی جوراب فروشان پیش بینی هفته ی پر رونقی را برای اعضای صنف خود کرده بود ، اما در برابر خواست خدا جز صبر و شکیبایی چه می توان کرد؟ با نهایت تأسف مطلع شدیم که به دلیل کسری بودجه ی بسیاری از خانوارهای ایرانی ، امسال پدران دوست داشتنی چاره ای نداشتند جز این که یک وصله ی کوچولوی جدید به جوراب روز پدر سال قبل بزنند و یکسال دیگر با جورابهای وصله دار امیدوار به روز پدر سال بعد در پی کسب حلال بدوند
چه کسی می داند ؟ نه تو ، نه من ! شاید بارانی در راه باشد ! این بار البته باران طلا
____________________________________
آسوده باشی و بخندی
برخیز و با هرکس که می خواهی بخند و شادمان باش!
اما اگر از بغض می گیرد گلویت
تنها برو ، در گوشه ای بنشین ، نهانی
گریه کن و آزرده جان باش!"
بیست و سوم اردیبهشت : یک خبر واقعاً غم انگیز
مرحوم سید علی سمنانی ، تهیه کننده ی " ساعت خوش" در قطعه ی هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. بی شک ساعت خوش جزء یکی از بهترین مجموعه های طنز دهه های اخیرتلویزیون بوده است . من که هرگز نمی توانم موج شادی که ساعت خوش بین جوانان راه انداخته بود را از یاد ببرم . خدا کسانی را که دل دیگران را شاد می کنند ، خیلی دوست دارد ، حتماً مرحوم سمنانی نیز الان دارد از بهشت به ما لبخند می زند. روحش شاد و یادش گرامی
________________________________________
کار چشمت فقط که دیدن نیست ."
بیست و چهارم اردیبهشت : شروع خوش مذاکرات وین
مرحله ی نهایی مذاکرات گروه 1+5 با هیئت ایرانی آغاز شد . می گویند که مذاکرات تاکنون خوب و دوستانه پیش رفته است و هنوز جای امیدواری وجود دارد . امیدوارم همین طور باشد که می گویند . یعنی می شود ؟ یعنی می شود، قبل از این که دیده از دنیا فرو بندم و رهسپار سرای باقی شوم ، با چشمانم ببینم ، با گوش هایم بشنوم ، با قلبم احساس کنم و لبخندزنان روی دکمه ی افزودن کارت کلیک کنم و بگویم : " آه ، این پرونده هم مختومه شد ،نه شاکی وجود دارد و نه متهمی . کشتی تحریم سالهاست که به طرز شگفت آوری، بی هیچ نشانی در اقیانوس آرام غرق شده است و کارشناسان ناباورانه می گویند که محال است بتوانند اثری از این کشتی مفقوده پیدا کنند!!!"
________________________________________
با دلِ آبــــــــــــــی آسمانهاست؟"
آبی ، آبی ، استقلال
بیست و چهارم اردیبهشت : باشگاه آبی ها صاحب هیئت مدیره شد (: اما هنوز معلوم نیست چه کسی مدیر عامل استقلال شود
پایان خبرها
__________________________________________________
نشستنی و فصلی از کتاب خواندنی ."
همه عاشق نمایشگاه کتابیم
همه نمایشگاه کتاب را دوست دارند ، حتی گنجشک هایی که در نمایشگاه ،خرده نانهای ساندویچ کتاب دوستان را می خورند ، اما من نه آن قدر زیاد
معمولاً موقع خرید دوست دارم با آرامش و سرحوصله کتابها را ورق بزنم ، آنها را سریع مرور کنم (((: ، ساعتی در کتاب فروشی بگردم، تا کتاب دلخواهم را پیدا کنم ، به همین دلیل با این که خاطرات شیرینی از نمایشگاه های شلوغ و پر ازدحام دارم ، ترجیح می دهم بی خیال تخفیف ها شوم. برعکس من برادرم هر سال به نمایشگاه می رود و البته ما را هم از سبد خریدش بی بهره نمی گذارد، برادرم بهترین برادر دنیاست (:
خوشبختانه چون نمایشگاه کتاب اردیبهشتی است درست مثل من ، هر سال روز تولدم چند تا کتاب خوب هدیه می گیرم . امسال " هنر اندیشیدن " و " زندگی در اینجا و اکنون " را به کتابخانه ی نه چندان کوچکم اضافه کردم . حالا چند روزیست که مشغول مطالعه ی " هنر اندیشیدن " هستم ، سعی می کنم درس های کتاب " دانستن توانستن است" را برای بهره برداری هر چه بهتر از این کتاب ارزشمند فراموش نکنم , یعنی می خواهم حداقل 4 بار این کتاب را بخوانم ، الان به قسمت تفکر متمرکز رسیده ام
تا حالا شده که حس کنی در یک کار اصلاً استعداد نداری و آن را کنار بگذاری ؟ خب ، من الان دلیلش را می دانم ، چون تو روی کارت متمرکز نبوده ای . اسکات پِک - نویسنده ی کتاب " راهی که کمتر کسی می رود"- احساس می کرد که در کارهای فنی هیچ استعدادی ندارد . روزی همسایه اش را در حال تعمیر ماشین چمن زنی دید و به او گفت : " خوش به حالت ! من که اصلاً نمی توانم هیچی رو تعمیر کنم. "
همسایه اش گفت : " چون با حوصله کار نمی کنی ."
اسکات پک مدتی به این موضوع فکر کرد و دفعه ی بعد که وسیله ای به تعمیر نیاز داشت ، خوب روی آن وقت گذاشت ، حسابی حواسش رو جمع کرد تا این که بالاخره موفق شد. حق با همسایه اش بود
" توانایی تمرکز طولانی مدت ، برای رسیدن به موفقیت های دشوار ضروری است."
برتراند راسل
اوه ، نزدیک بود یادم بره ، فری ایبوک برای عاشقان کتاب یک مسابقه گذاشته است . فری ایبوک را به دوستانتان معرفی کنید یک کتابخوان کیندل جایزه بگیرید . البته این جایزه ی نفر دوم است ، نفر اول برنده ی 1000 دلار می شود ، سی نفر بعدی هم برنده ی یک سال عضویت پیشرفته ی فری ایبوک می شوند
________________________________________________
نشسته در غلافی تنگ "
جاسازی
درباره ی مواد مخدر صحبت نمی کنیم ، صحبت از جاسازی پست هاست . یکی از راههای افزایش بازدیدکنندگان وبلاگتان جاسازی پستهای شبکه های اجتماعی در آنهاست. من قبلاً چند ویدیوی " یوتیوب " را در پست هایم جاسازی کرده ام ، اما پست های گوگل پلاس و فیس بوک را هنوز نه
جاسازی پست های گوگل پلاس
کافی است روی نشان منوی بازشو کلیک کنید و گزینه ی جاسازی پست را انتخاب کنید ،هنگامی که پنجره ی حاوی کد بازشد ، آن را کپی کرده و درکدهای وبلاگتان بچسبانید ( پیست کنید)
________________________________________
فراموشـــــم مکن ، نام تو با من ."
عذرخواهی
می دونم هیچی بدتر از غلط های تایپی و املایی نیست و می دونم در پست هایم گاهی اشتباهات تایپی وجود دارد( با این که معمولاً دو ، سه بار پیش نویس را می خوانم) . واقعاً شرمنده ام ، من رو به بزرگواری خودتون ببخشید . اما گاهی هم بعضی اشتباهات تایپی نیستند ، اشتباهات تلفظی هستند و البته عمدی ، مثل پست دیروز که نوشته بودم مایکل بروم برگ . خب، از قبل قصد داشتم ( و دارم) یکی از دوشنبه ها در قسمت داستان های موفقیت مختصری از زندگی آقای مایکل بلومبرگ ، میلیاردر سخاوتمند بنویسم . من یکی از علاقمندان شبکه ی بلومبرگ هستم و چند ماه قبل هم چند ویدیو جالب درباره ی گوگلی ها ، بیل گیتس و مارک زاکربرگ از این شبکه در یوتیوب دیدم ، امیدوارم بعداً هم وقت کنم تا فیلم های بیشتری ببینم . اما همان طور که معلم ادبیات فارسیمان می گفت : " بعضی کلمات در فارسی چند تلفظی هستند." من هم در خلاصه نویسی کتابها سعی می کنم حتی الامکان امانت را رعایت کنم و نام اشخاص و مکانها را همانگونه که در کتاب آمده است بنویسم ، چون در کتاب " بروم برگ " نوشته بود ( شاید آن هم اشتباه تایپی بوده ، شاید هم واقعاً تلفظ اصلی نام این مدلی است ، نمی دانم) من هم به همان شکل نوشتم. این مشکل من با بسیاری از نام های خارجی است : لری یا لاری ، زوکربرگ یا زاکر برگ ، باجو ، باجیو یا باگیو . خدا را شکر که اسم اریک اشمیت و سرگئی برین را همه به یک صورت می نویسند ، به هر حال امیدوارم اشتباهات سهوی و عمدی مرا ببخشید. به امید یک وبلاگ خالی از اشتباه
______________________________________________
خودت اضــــــــــــافه ی خــــودت را تا بزنی ."
من کی هستم ؟
خب ، خلاقانه ترین کاری که این هفته انجام دادم ، ایمیل های تشکر روز تولدم بود. موضوع این رایانامه ها " من کی هستم ؟ " بود و گیرنده ی آنها دوستان صمیمیم یعنی خانواده ، دوستان نزدیکم ، موزیلا و گوگل . بعد از فرستادن این ایمیل ها با خودم فکر کردم ، باید حتماً اونها رو به صورت یک کتاب کوچک درآورم . این سریعترین کتابی بود که نوشتم . مرسی از خانواده و دوستانم و البته شما
من کی هستم ؟ من M.T هستم . M.T یعنی خالی ، پوچ ، تهی ، یعنی صفر . من صفرم و می خواهم صفر باقی بمانم ، این یکی از آرزوهای کودکیم بود ، من کتاب را دوست دارم و دانش آموزی را ، می خواهم تا آخر عمر یاد بگیرم
من صفرم ، من رایانه رو دوست دارم و می خواهم در دنیای صفر و یک گام بردارم . من از تهی سرشارم
من صفرم ، من رایانه رو دوست دارم و می خواهم در دنیای صفر و یک گام بردارم . من از تهی سرشارم
_____________________________________________
"ما نمی توانیم مشعلی را برای روشن کردن راه دیگران نگهداریم و راه خود را روشن تر نکنیم."
بن سویتلند
" از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگــاری که در این گنـــــبد دوار بماند."
آخر هفته ی خوشی داشته باشید
What I am?
I have five letters.
If you take the first and last,
I will still be the same.
Even if you take the middle letter,
I will be the same as before._______________________________________
0 comments:
Post a Comment