آن چه گذشت
" یک
بستی ، بدون دست ، پدر ، ساک ، ســـــاکت و
ساک تو ، بست ، زیپ دهان ، بی صدا ، که تو
این شوق و شور را ، گره ای تازه ، کور کرد
این هفته بی چتر در زیر باران واژه های نه چندان قدیمی قدم می زنم ، در زیر باران گلوله و خمپاره ، نارنجک و تانک ، ساک و پلاک ، یا حسین و پوتین ، موشک و قلک ، سرباز و مرز، دشمن و مین ، سردشت و نفس بَست مردم مَشت ،کشور و سنگر ، خاک و پاک ، تفنگ و جنگ ، پدر و برادر ، نه به چتر نیازی نیست ، من با این واژه ها بزرگ شده ام
سوم خرداد ، روز مقاومت ، ایثار و پیروزی ، روز آزاد سازی خرمشهر بود
خرمشهر همیشه آزاد شهر ، ایران شهر، زیبا شهر بمان
________________________
" دو
در جبهه هم ، که جبهه گرفتند ، سمت تو
چهارم خرداد ، روز دزفول : روز مقاومت و پایداری بود
____________________________________________
" سه
خنثی ست ، خشمِ خاطره ی ، پاک سازی ات
منهای مین ، که بود ، همیشه ، خوراک تو.. "
در قلب خود بنویسید امروز بهترین روز سال است
بخوان به نام پرودگارت
" ای رسول گرامی ! برخیز و قرآن را به نام پروردگارت که آفریننده ی عالم است ، بر خلق قرائت کن "
ششم خرداد ، مبعث حضرت رسول اکرم ( ص) بود (:
.
.
.
________________________________
.
.
" چهار
خُم
پاره ای رسید
دستی خاک را ریز ریز می کند
و بر سرمان می ریزد
تو پیش می روی
تنت اسیر می شود
جز دست هایت
که در بهشت منتظرند
تا تو را در آغوش بگیرند ...."
هر کاری که تصمیم آن را بگیرید
نصفش را انجام داده اید
نصفش را انجام داده اید
و خبرهای این هفته : با یک خبر خوب شروع می کنیم . باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا ( به نقل از بی بی سی فارسی ) گفت : " چرا تحریم و خشونت ؟؟؟ دوستی که بهتر است ( البته دقیقاً این جمله را نگفت ، اما به نظر من منظورش همین بود ، این تصویر باراک اوباما cc (: است )
________________________________
" پنج
مفقود نیستی ، همه ی شهر ، خاک توست
خاکی که پاک ، پر شده از ، ردّ پاک تو
خاکی که پاک ، پر شده از ردّپا ، که تو
( مصراع دوم را هر طور دوست داری بخوان ) "
" حق فراموش شدن " چند هفته ای است که بر سر زبانها افتاده است ، اظهار نظر درباره ی این موضوع کمی برایم مشکل است ، برای همین هفته ی قبل درباره اش ننوشتم ، اما مثل این که این روزها همه به دنبال خسارت هستند
سوم راهنمایی بودم که نیمکت بامزه ترین همکلاسیم برای همیشه خالی ماند ، دوستانش مهر سکوت بر لب زده بودند و هیچ نمی گفتند . کنجکاویم گل کرد و ماجرا را پرسیدم ، گفتند : که ازدواج کرده است . خیلی ناراحت شدم طفلک سیزده سال بیشتر نداشت ، گفتم : به نظرم قصد ازدواج نداشت !! دست آخر فهمیدم که نامه نگاری او را به پای سفر عقد نشانده است . دختر بیچاره مدتی قبل برای پسر همسایه شان نامه های عاشقانه نوشته بود ، پسر این نامه ها را به عنوان مدرک جرم نگه داشته بود و او را تهدید کرده بود : یا زنم می شوی یا نامه ها را همه جا پخش می کنم و آبرویت را می برم . دختر بیچاره هم به ناچار بله را گفته بود و با مردی که از مردانگی بویی نبرده بود ازدواج کرد
دبیرستان بودم که یکی از همکلاسانم از دبیر دینی پرسید :" دو سه سال قبل من در تمام مجالس عروسی می رقصیدم ، حالا پشیمانم ، اما فیلم من دست فامیل است ، نمی توانم بگویم تصویر مرا از فیلم عروسیتان پاک کنید. "
دبیرمان گفت : " گذشته ، گذشته است ، اگر نمی توانی فیلم ها را از بین ببری ، فراموشش کن . سعی کن رفتار خوبی داشته باشی ، آن وقت دیگران متوجه می شوند که تو عوض شده ای و آدم سابق نیستی ."
برای همین است که ایرانی ها خیلی راجع به حریم شخصی ، فیلم ، نامه ، عکس و حتی نامشان حساس هستند ، من مراقب هستم موقع نوشتن اسم های ایرانی بیشتر از نام خانوادگی یا عنوان هایشان استفاده کنم ، تا ناراحت نشوند ، البته همه هم این طور نیستند ولی بهرحال حتی در اعلامیه های ترحیم هم متأسفانه عکس خیلی از خانم ها را چاپ نمی کنند ، یعنی ما باید تا بعد از مرگ هم حریم خصوصیمان را حفظ کنیم . من نسبت به حریم خصوصیم حساسم اما تعصبی نیستم، عکس های زیادی با همکلاسانم گرفته ام که اصلاً به دست خودم هم نرسیده است، در مورد این مسائل آن قدر حساس نیستم. اما در مورد بعضی مسائل چرا ، مثلاً دوست ندارم نامه هایم یا نوشته های شخصیم را کسی بخواند
امروزه با وجود اینترنت حریم خصوصی تقریباً بی معنا شده است ،حتی اگر از کامپیوتر استفاده نکرده باشی و عضو هیچ شبکه ی اجتماعی و غیر اجتماعی مجازی هم که نباشی ، چون تمام روزنامه ها ، آژانس های خبری ، همه ی سازمانها و نهادهای دولتی و غیر دولتی اینترنتی هستند ، در واقع نامت و مشخصاتت در اینترنت است ، کافی است آگهی فروش خانه ات را در روزنامه چاپ کرده باشی ، آن وقت همه ی دنیا ( اگر خیلی فضول باشند ) ، متوجه می شوند که تو خانه ات را برای فروش گذاشته ای
شانزده سال پیش این اتفاق برای آقای ماریو گونزالس اسپانیایی افتاد ، به دلیل ورشکستگی خانه اش در روزنامه به حراج گذاشته شد ، از نظر روزنامه ها ماجرا تمام شد چون روزنامه ی دیروز کاغذ باطله ی امروز است ، مردم خبرها را می خوانند و روزنامه ها را دور می ریزند ،اما در اینترنت اوضاع کاملاً متفاوت است ، هر خبری همیشه در دسترس است ، بنابراین نسخه ی اینترنتی روزنامه و آگهی حراج خانه هنوز که هنوز است در اینترنت است . آقای گنزالس به دادگاه عالی اسپانیا شکایت کرد ، او گفت : " قضیه ورشکستگی او سالهای سال است که تمام شده است ، و وجود نامش در اینترنت تعدی به حریم شخصیش است ." دادگاه عالی اسپانیا و دادگاه عالی لوکزامبورگ با آقای گونزالس موافقند . خانم رودریگز آرژانتینی یکی دیگر از شاکیان گوگل و یاهوست ، او که سالها بازی در فیلم های نامناسب را کنار گذاشته است ، می گوید حذف نشدن نامش از فهرست نتایج جستجوی گوگل و یاهو مشکلات زیادی برایش به وجود آورده است ، موتورهای جستجو می گویند ما سازنده و ناظر محتوای اینترنت نیستیم ، ما فقط موتور جستجو هستیم
پس از شکایت آقای گونزالس دادگاه عالی لوکزامبورگ نه تنها حق را به آقای گونزالس داد بلکه به همه ی شهروندان اروپایی " حق فراموش شدن " داد ، و به گوگل و سایر موتورهای جستجو گفت که آنها موظفند در صورت درخواست شهروندان اروپایی برای حذف نام و سابقه شان اقدامات لازم را به عمل آورند ، و به حریم خصوصی شهروندان اروپایی احترام بگذارند . قانون واقعاً زیبایی است این طور نیست ؟ حالا شهروندان اروپایی خوشحالند ، گوگل ناامید است و من متحیر
من واقعاً نمی دانم باید جشن بگیریم یا عزا ؟ دعوا کنیم یا سکوت ؟ من درباره ی حریم خصوصی اشخاص در اینترنت بارها نوشته ام و نقض آن را مجاز نمی دانم ، اما آیا این قانون مفهوم واقعی اینترنت را زیر سوال نمی برد.؟ در باور ما اینترنت یک پایگاه اطلاعات است ، یک دایرة المعارف : با جستجوی یک واژه می توانی اطلاعات مورد نیازت را به دست آوری ، با اینترنت همه به اطلاعات دسترسی دارند و اطلاعات مخصوص یک طبقه و قشر خاص ، مخصوص مأموران پلیس و روزنامه نگاران و افراد با نفوذ نیست ، همه با هم برابریم . اما با این قانون همه می توانند درخواست کنند که اطلاعاتشان از نتایج جستجو حذف شود ، آن وقت ... احساس می کنم به عقب برگشته ایم ، درست مثل قرن ها قبل که پادشاهان دستور می دادند تاریخ مطابق میل آنها نوشته شود ، به همین خاطر است که چند کتاب تاریخ را می خوانیم آخر سر نمی دانیم چه کسی حقیقت را گفته و چه کسی دروغ بافته است، چون تاریخ نویسان فقط آن چه را می نوشتند که پادشاه دوست داشت
خوب است از حریم خصوصیمان دفاع کنیم ، اما چه کسی گفته که پاک کردن تمام سیاهی ها به معنای حفظ حریم خصوصی است ، مگر نه این است که ما انسان هستیم و لاجرم گناهکار . گوته می گوید: " کسی که گناه را دوست ندارد ، انسان را دوست ندارد ." همه ی ما خاکستری هستیم ، بعضی تیره تر ، بعضی روشن تر ، هیچ کس کاملاً سفید ، یا کاملاً سیاه نیست . چه اشکالی دارد دیگران بدانند ما در گذشته اشتباه کرده ایم ، اما آنقدر جسارت داریم که اشتباهاتمان را قبول کنیم و یک زندگی خوب و درست بسازیم
خوب است از حریم خصوصیمان دفاع کنیم ، اما چه کسی گفته که پاک کردن تمام سیاهی ها به معنای حفظ حریم خصوصی است ، مگر نه این است که ما انسان هستیم و لاجرم گناهکار . گوته می گوید: " کسی که گناه را دوست ندارد ، انسان را دوست ندارد ." همه ی ما خاکستری هستیم ، بعضی تیره تر ، بعضی روشن تر ، هیچ کس کاملاً سفید ، یا کاملاً سیاه نیست . چه اشکالی دارد دیگران بدانند ما در گذشته اشتباه کرده ایم ، اما آنقدر جسارت داریم که اشتباهاتمان را قبول کنیم و یک زندگی خوب و درست بسازیم
من برای نوشتن داستانهای موفقیتم معمولاً به دنبال کسانی هستم که از صفر به میلیون رسیده اند ، ما همیشه انسانهای خودساخته را تحسین می کنیم . کسانی را که شکست می خورند ، اما به پا می خیزند و زندگیشان را از نو می سازند می ستاییم ، بنابراین چرا همه اصرار داریم که تمام خطاها را پاک کنیم شاید چون هنوز متکامل نشده ایم ، با خطاهای دیگران درست برخورد نمی کنیم ، خدا خطاهای ما را می بیند و ما را می بخشد ، او از خطاهایی که دیگران خبر ندارند آگاه است ، اما هیچ وقت به رویمان نمی آورد و از ما رو برنمی گرداند ، حضرت مسیح ، حضرت محمد و سایر پیامبران و مردان و زنان بزرگ با خطاکاران و گناهاکاران مثل انسانهای عادی برخورد می کردند ، اما ما عادت داریم ، دیگران را به خاطر خطاهای گذشته شان تحقیر کنیم ، برای همین است که مردم می خواهند حقیقت را پنهان کنند ، بهتر است چشم هایمان را بشوییم ، دنیا را جور دیگر ببینیم ، به دیگران فرصت بدهیم ، تا خود راستینشان را نشان بدهند ، آن وقت کسی مجبور نیست گذشته اش را پنهان کند ، چون می داند دیگران براساس شخصیت امروزش راجع به او قضاوت می کنند
به هر حال من هنوز هم نمی دانم واقعاً حق با چه کسی است ؟ موتورهای جستجو یا شهروندان ؟ هنوز هم می خواهم اطلاعاتی که اصرار داریم محرمانه بماند ، محرمانه بماند ، اما در مورد اخبار و اطلاعات عمومی نمی دانم حق با چه کسی است ؟ می دانم می شود اطلاعات را از گوگل پاک کرد ، اما اصلاً نمی شود گذشته را پاک کرد ، فقط می شود آن را تغییر داد ، نه با پاک کردن ، با خوبی درستی ، انجام کارهای نیک و مثبت و گذاشتن یک ردّ پای زیبا. جای پای نیکی خیلی عمیق تر از جاپای بدی است ، شک نکن
" شش
گردن گرفته است ، نبود تو را ، پدر
رویای قالیچه ی پرنده ، کم کم دارد به حقیقت تبدیل می شود ، دیروز سرگئی برین (برایان ) گفت که گوگل قصد تولید خودروهای خودکار را دارد ، اتومبیل هایی که برای راندن نیازی به راننده ندارند ، کافی است به آنها مقصد را بگویی خودشان به راه می افتند و ترا صحیح و سالم به مقصد می رسانند. فکر می کنم ایران خیلی به این خودروها نیاز دارد، موافقید ؟
بیشتر تصادفات رانندگی در ایران به خاطر سهل انگاری راننده ، خواب آلودگی یا حواس پرتی است ، با این خودرو ها دیگر خیالمان راحت است که سالم به مقصد می رسیم و ته دره سقوط نمی کنیم. با این وجود تصور نکنم که امکان استفاده از این خودروها در ایران وجود داشته باشد ، مگر این که باراک اوباما تحریم ها را حذف کند ، بهتر نیست دادگاه عالی لوگزامبورگ یک حق فراموش شدن هم برای سران ایران و آمریکا تصویب کند ، آن وقت آنها اختلافات گذشته را فراموش می کنند ، و مردم به راحتی زندگی می کنند ، کاش یک دادگاه هم برای ما این حق را تصویب می کرد ، فقط من در حیرتم که بعد از ماجرای تد از لری پیج خبری نخواندم (:
راستی گفتم قالیچه ی پرنده ، از نظر علمی ساخت قالیچه ی پرنده امکان پذیر است ، دانشگاه هاروارد سالهاست روی این موضوع تحقیق می کند ، فقط ساختنش کمی مشکل است
__________________________
و این هم کتاب هفته
_________________________________
سرفراز و موفق باشید
در عالم دو چیز است که از همه زیباتر است
آسمان پر ستاره و وجدان آسوده
کانت
شاعر : امیر حسین حنایی
Image : pixabay, wikimedia, All-free-download, zcool
0 comments:
Post a Comment