" هر کودکی با این پیام
به دنیا می آید
که خدا هنوز
از انسان نومید نیست.
رابیندنات تاگور "
نوزادان ستاره کوچولوهایی هستند که در آسمان تاریک زندگی ما چشمک می زنند، سرشار از هستی اند، آسمانی اند ، آمده اند تا چگونه زیستن را به ما بیاموزند و روح گمگشته امان را با روشنایی پیوند بزنند.
پس تولد هر کودک فرصتی است برای شکوفایی، سبز شدن و اتصال به عالم برتر. افسوس! سیاره های بی نور که در سوزاندن فرصت ها خبره اند، به جرم کوچکی آموزگار، وی را ناآگاه و نابلد پنداشته ، نه تنها راهنماییش را نمی پذیرند، بلکه می کوشند مربی او در سرزمین تازه باشند و دانسته هایشان را به او بیاموزند.
چه سرنوشت غم انگیزی! ستاره کوچولو می ماند و هستی اش را بر باد می دهد، پر می شود از آگاهی و تهی از نور ، رنگ و شهود.
به کودکانمان چه بیاموزیم؟
پرسش دولبه ای است، می شود دو جور نگاهش کرد، یکبار به روش منطبق بر فرزندپروری سنتی: به کودکانمان چه بیاموزیم ؟ یعنی ، چه اصولی را به بچه ها یاد بدهیم؟
بار دیگر به شیوه ی استفهام انکاری و متناسب با فرزندپروری مدرن: به کودکانمان چه بیاموزیم!؟ یعنی بچه ها به قدری آگاه و باهوش هستند که والدین از اقرار به کم دانشی خود در قیاس با آنان واهمه ای ندارند.
فرزند پروری سنتی و مدرن
فرزند پروری سنتی
در فرزندپروری مرسوم کودک بسان غنچه ای نورسته است و والدین باغبانند، آنها در برابر کودک مسئولیت تام دارند؛ یعنی ، آموزش، پرورش، رفاه و کامیابی فرزند وظیفه ی وجدانی آنهاست، از همین رو زندگیشان را به پای بچه ها می ریزند تا ثابت کنند که پدر و مادر شایسته ای هستند.
موفقند؟ ظاهراً نه؛ فرزندان همواره طلبکارند و والدین همیشه بدهکار، پدر و مادرها احساس گناه می کنند که برای بچه ها کم گذاشته اند و بچه ها اظهار می کنند که انتظارات حقیقیشان برآورده نشده است. راستی بچه ها از پدر و مادرها چه توقعی دارند؟
انتظارات فرزندان
1- به رسمیت شناختن هویت شان ( بپذیریم کودکان روحی بزرگ دارند ، اجازه بدهیم خودشان باشند ، به شهودشان اعتماد کنند و تماسشان را با هستی حفظ کنند.)
2- الگویی شایسته ( آنها مایلند دنباله رو ما باشند، اما از آنجا که بسیار شهودی و باهوش هستند تضاد را خوب درک می کنند، آنها از اعمال ما تقلید می کنند و نه از حرفهای ما )
فرزند پروری مدرن
« بزرگسالان همیشه از بچه ها می پرسند که وقتی بزرگ شدند می خواهند چکاره شوند، زیرا به دنبال ایده هستند. پاولا پاندستون »
در فرزندپروری نوین والدین کودک را پرورش نمی دهند،بلکه بیشتر از کودکان می آموزند، پابه پای کودک رشد می کنند و خودشهودیشان را گسترش می دهند.
والدین مراقب کودکان هستند،به آنها صمیمانه عشق می ورزند ولی مسئول زندگی بچه ها نیستند ، آنها فقط مسئول زندگی خودشان هستند، مراقب خودشان هستند، خوشحال و سرشار از انرژیند، چرا ؟ زیرا می دانند بچه ها از آنها سرمشق می گیرند.
به این صورت، فرزندان می دانند مسئول سرنوشت و مسئول انتخابهایشان هستند،البته پدر و مادر همواره در کنارشان هستند، اما خودشان با عواقب تصمیماتشان رو به رو می شوند.
والدین مراقب کودکان هستند،به آنها صمیمانه عشق می ورزند ولی مسئول زندگی بچه ها نیستند ، آنها فقط مسئول زندگی خودشان هستند، مراقب خودشان هستند، خوشحال و سرشار از انرژیند، چرا ؟ زیرا می دانند بچه ها از آنها سرمشق می گیرند.
به این صورت، فرزندان می دانند مسئول سرنوشت و مسئول انتخابهایشان هستند،البته پدر و مادر همواره در کنارشان هستند، اما خودشان با عواقب تصمیماتشان رو به رو می شوند.
والدین نیاز به پدر و مادر خوب بودن را رها می کنند؛ یعنی می کوشند خودشان باشند، احساسات واقعیشان را پنهان نکنند از ترس ها، غم ها و مشکلاتشان برای بچه ها بگویند نه برای یاری گرفتن از آنها، فقط به این خاطر آنها را در احساساتشان سهیم کنند و تصویری روشن از زندگی واقعی برایشان ترسیم کنند و برای این که بچه ها یاد بگیرند خودشان را بپذیرند، با خود رو راست باشند، و از بیان خود اصیلشان لذت ببرند.
زندگی در روشنایی: شاکتی گاوین
0 comments:
Post a Comment