سلام، صبح بخیر
« چگونه شمشیری زهر آگین
پیشانی بلند تو - این کتاب خداوند را - از هم می گشاید
چگونه می توان به شمشیری دریایی را شکافت!
سید علی موسوی گرمارودی »
_______________________________________
Life is monotonous enough at best; you have to eat and sleep about so often. But imagine how DEADLY monotonous it would be if nothing unexpected could happen between meals. Mercy! Daddy, there's a blot, but I'm on the third page and I can't begin a new sheet.
I'm going on with biology again this year-- very interesting subject; we're studying the alimentary system at present. You should see how sweet a cross-section of the duodenum of a cat in under the microscope.
Also we've arrived at philosophy-interesting but evanescent. I prefer biology where you can pin the subject under discussion to a board. There's another! And another! This pen is weeping copiously. Please excuse its tears.
Do you believe in free will? I do--unreservedly. I don't agree at all with the philosophers who think that every action is the absolutely inevitable and automatic resultant of an aggregation of remote causes. That's the most immoral doctrine I ever heard-- nobody would be to blame for anything. If a man believed in fatalism, he would naturally just sit down and say 'The Lord's will be done' and continue to sit until he fell over head.
I believe absolutely in my own free will and my own power to accomplish-- and that is the belief that moves mountains. You watch me become a great author! I have four chapters of my new book finished and five more drafted.
This is a very abstruse letter-- does your had ache, Daddy? I think we'll stop now and make some fudge. I'm sorry I can't send you a piece; it will be unusually good, for we're going to make it with real cream and three butter balls.
Yours affectionately, Judy
PS. We're having fancy dancing gymnasium class. You can see by the accompanying picture how mush we look like a real ballet. The one at the end accomplishing a graceful pirouette is me--I mean I.
I'm going on with biology again this year-- very interesting subject; we're studying the alimentary system at present. You should see how sweet a cross-section of the duodenum of a cat in under the microscope.
Also we've arrived at philosophy-interesting but evanescent. I prefer biology where you can pin the subject under discussion to a board. There's another! And another! This pen is weeping copiously. Please excuse its tears.
Do you believe in free will? I do--unreservedly. I don't agree at all with the philosophers who think that every action is the absolutely inevitable and automatic resultant of an aggregation of remote causes. That's the most immoral doctrine I ever heard-- nobody would be to blame for anything. If a man believed in fatalism, he would naturally just sit down and say 'The Lord's will be done' and continue to sit until he fell over head.
I believe absolutely in my own free will and my own power to accomplish-- and that is the belief that moves mountains. You watch me become a great author! I have four chapters of my new book finished and five more drafted.
This is a very abstruse letter-- does your had ache, Daddy? I think we'll stop now and make some fudge. I'm sorry I can't send you a piece; it will be unusually good, for we're going to make it with real cream and three butter balls.
Yours affectionately, Judy
PS. We're having fancy dancing gymnasium class. You can see by the accompanying picture how mush we look like a real ballet. The one at the end accomplishing a graceful pirouette is me--I mean I.
اسم
blot لکه
unreserved بی محابا گویی، بی پرده گویی، رک گویی
resultant بردار، حاصل
aggregation تجمع، اجتماع، گردهمایی
doctrine گفته، اصل، حکمت
fatalism اعتقاد به سرنوشت
unreserved بی محابا گویی، بی پرده گویی، رک گویی
resultant بردار، حاصل
aggregation تجمع، اجتماع، گردهمایی
doctrine گفته، اصل، حکمت
fatalism اعتقاد به سرنوشت
صفت
monotonous خسته کننده، یکنواخت
alimentary غذایی
alimentary غذایی
copious فراوان، زیاد
inevitable ناچار، ناگزیر، بدیهی، اجتناب ناپذیر
resultant برایند، نتیجه
remote دور، بعید، جزیی
immoral غیر اخلاقی، ناپارسا
abstruse پیچیده، غامض
به طور کلی زندگی بدون این پیشگویی ها بی مزه است. مدام باید خورد و خوابید . اما امان از آن روزی که آدم همه چیز را بداند و هیچ اتفاق بدی هم پیش نیاید . خدا مرگم بدهد. یک لکه جوهر روی کاغذ افتاد. اما صفحه سوم است و نمی شود دو مرتبه نامه را از اول نوشت
امسال باز هم " زیست شناسی" می خوانیم . جالب است. درس فعلی ما "جهاز هاضمه " است. نمی دانید وقتی روده ی کوچک گربه را افقی ببرند و زیر میکروسکوپ بگذارند چقدر قشنگ است. فلسفه هم می خوانیم و موضوع جالبی است . اما زود یادم می رود. زیست شناسی را بیشتر دوست دارم بحث و فلسفه بافی پایان ناپذیر است. خاک بر سر این قلم بکنند! مدام دارد اشک می ریزد. عذر می خواهم
راستی بابا، شما به آزادی اراده عقیده دارید؟
من عقیده دارم، برو برگرد هم ندارد. من با فلاسفه ای که فکر می کنند هر عملی که آدمی انجام می دهد جبری است و نتیجه ی گرد همایی عوامل غیر ارادی است سخت مخالف هستم. من چنین چیزی را بیهوده ترین عقاید می دانم. بدین قرار هر کس هر کاری بکند کرده است. هیچکس هم نباید او را سرزنش کند
هنگامی که کسی به تقدیر و سرنوشت معتقد بود، پس معلوم است که دست روی دستش می گذارد و می گوید: هر چه پیش آید خوش آید
من به طور اصولی به آزادی اراده و قدرت خواستن فرد معتقد هستم و به نظرم با این عقیده آدم می تواند حتی کوهها را جابجا کند. تحمل کنید. بگذارید من نویسنده ی معروفی شوم. من چهار فصل از کتابم را تمام کرده ام و پنج فصل آن هم طرح ریزی شده است
بابا، این نامه خیلی مخلوط شد . اگر سردرد نگرفته باشید خوب است. بهتر است نامه را همین جا تمام کنم و کمی شکلات درست کنم. با کمال تأسف باید عرض کنم نمی توانم از این شکلاتها برای شما بفرستم . این مرتبه می خواهم با خامه و کره شکلات درست بکنم
با تقدیم احترام
جودی
پیوست نامه) در کلاس ژیمناستیک دارم رقص مدرن و فانتزی یاد می گیرم . با عکسی که خودم کشیده ام و برایتان می فرستم شما ملاحظه خواهید فرمود که ما داریم یک باله خیلی عالی می رقصیم آنکه کنار تصویر است و دارد حرکات نرم و مؤدبانه می کند من هستم
امسال باز هم " زیست شناسی" می خوانیم . جالب است. درس فعلی ما "جهاز هاضمه " است. نمی دانید وقتی روده ی کوچک گربه را افقی ببرند و زیر میکروسکوپ بگذارند چقدر قشنگ است. فلسفه هم می خوانیم و موضوع جالبی است . اما زود یادم می رود. زیست شناسی را بیشتر دوست دارم بحث و فلسفه بافی پایان ناپذیر است. خاک بر سر این قلم بکنند! مدام دارد اشک می ریزد. عذر می خواهم
راستی بابا، شما به آزادی اراده عقیده دارید؟
من عقیده دارم، برو برگرد هم ندارد. من با فلاسفه ای که فکر می کنند هر عملی که آدمی انجام می دهد جبری است و نتیجه ی گرد همایی عوامل غیر ارادی است سخت مخالف هستم. من چنین چیزی را بیهوده ترین عقاید می دانم. بدین قرار هر کس هر کاری بکند کرده است. هیچکس هم نباید او را سرزنش کند
هنگامی که کسی به تقدیر و سرنوشت معتقد بود، پس معلوم است که دست روی دستش می گذارد و می گوید: هر چه پیش آید خوش آید
من به طور اصولی به آزادی اراده و قدرت خواستن فرد معتقد هستم و به نظرم با این عقیده آدم می تواند حتی کوهها را جابجا کند. تحمل کنید. بگذارید من نویسنده ی معروفی شوم. من چهار فصل از کتابم را تمام کرده ام و پنج فصل آن هم طرح ریزی شده است
بابا، این نامه خیلی مخلوط شد . اگر سردرد نگرفته باشید خوب است. بهتر است نامه را همین جا تمام کنم و کمی شکلات درست کنم. با کمال تأسف باید عرض کنم نمی توانم از این شکلاتها برای شما بفرستم . این مرتبه می خواهم با خامه و کره شکلات درست بکنم
با تقدیم احترام
جودی
پیوست نامه) در کلاس ژیمناستیک دارم رقص مدرن و فانتزی یاد می گیرم . با عکسی که خودم کشیده ام و برایتان می فرستم شما ملاحظه خواهید فرمود که ما داریم یک باله خیلی عالی می رقصیم آنکه کنار تصویر است و دارد حرکات نرم و مؤدبانه می کند من هستم
_______________________________________
0 comments:
Post a Comment