سلام، صبح بخیر
« هیچ کس به صرف چند سال زندگی کردن پیر نمی شود. مردم فقط با رها کردن ایده آل های خود پیر می شوند. گذر ایام بر صورت چروک می اندازد ولی دست شستن از نشاط و اشتیاق بر جان چروک می اندازد. واترسن لووی »
_______________________________________
Later
I address you, Daddy, from a bed of pain. For two days I've been laid up with swollen tonsils; I can just swallow hot milk, and that is all. 'What were your parents thinking of not to have those tonsils out when you were a baby?' the doctor wished to know. I'm sure I haven't an idea, but I doubt if they were thinking much about me.
Yours, J. A.
Next morning
I just read this over before sealing it. I don't know WHY I cast such a misty atmosphere over life. I hasten to assure you that I am young and happy and exuberant; and I trust you are the same. Youth has nothing to do with birthdays, only with ALIVENESS of spirit, so even if your hair is gray, Daddy, you can still be a boy.
Affectionately, Judy.
I address you, Daddy, from a bed of pain. For two days I've been laid up with swollen tonsils; I can just swallow hot milk, and that is all. 'What were your parents thinking of not to have those tonsils out when you were a baby?' the doctor wished to know. I'm sure I haven't an idea, but I doubt if they were thinking much about me.
Yours, J. A.
Next morning
I just read this over before sealing it. I don't know WHY I cast such a misty atmosphere over life. I hasten to assure you that I am young and happy and exuberant; and I trust you are the same. Youth has nothing to do with birthdays, only with ALIVENESS of spirit, so even if your hair is gray, Daddy, you can still be a boy.
Affectionately, Judy.
اسم
صفت
فعل
assure اطمینان دادن، مجاب کردنhasten عجله کردن، شتافتن
مدتی بعد
من این جمله را از بستر بیماری برای شما می نویسم. بابا دو روز است که لوزه هایم ورم و چرک کرده اند و بستری هستم. فقط باید شیرگرم بخورم . دکتر با تعجب می پرسد:« پدر و مادر تو چه فکری کردند که در بچگی لوزه های ترا بیرون نیاوردند؟» بابا جان راستش این است که خودم هم نمی دانم چرا! مسئله اینجاست که آیا پدر و مادر من در مورد من فکر کرده اند یا نه؟
ارادتمند
ج. آ
صبح روز بعد
من این نامه را پیش از این که در پاکت بگذارم ، خواندم . نمی دانم چرا چنین پرده ی تیره ای روی زندگی خودم کشیده ام؟
می خواهم بگویم که حالا من سرحال و خوش هستم. امیدوارم شما هم خوب و خوش و سلامت باشید . چون جوانی به سال و ماه مربوط نیست به دل مربوط است و دل باید زنده باشد
بابا ممکن است موهای شما سفید شده باشد اما مثل نوجوان ها فکر کنید
با تقدیم احترام
جودی
من این جمله را از بستر بیماری برای شما می نویسم. بابا دو روز است که لوزه هایم ورم و چرک کرده اند و بستری هستم. فقط باید شیرگرم بخورم . دکتر با تعجب می پرسد:« پدر و مادر تو چه فکری کردند که در بچگی لوزه های ترا بیرون نیاوردند؟» بابا جان راستش این است که خودم هم نمی دانم چرا! مسئله اینجاست که آیا پدر و مادر من در مورد من فکر کرده اند یا نه؟
ارادتمند
ج. آ
صبح روز بعد
من این نامه را پیش از این که در پاکت بگذارم ، خواندم . نمی دانم چرا چنین پرده ی تیره ای روی زندگی خودم کشیده ام؟
می خواهم بگویم که حالا من سرحال و خوش هستم. امیدوارم شما هم خوب و خوش و سلامت باشید . چون جوانی به سال و ماه مربوط نیست به دل مربوط است و دل باید زنده باشد
بابا ممکن است موهای شما سفید شده باشد اما مثل نوجوان ها فکر کنید
با تقدیم احترام
جودی
0 comments:
Post a Comment