گوته می گوید : « با انسان همان گونه که هست رفتار کنید تا همان گونه که هست باقی بماند. با او به گونه ای که می تواند و باید باشد رفتار کنید تا بدان گونه شود ، که می تواند و باید باشد
حتماً برای شما هم این موضوع اتفاق افتاده است ، زمان هایی بوده که در زمینه ی خاصی توانایی خودتان را باور نداشته اید، اما شخص دیگری توانایی شما را باور کرده است و به شما قوت قلب و انگیزه ی حرکت داده است سپس شما با جسارت آن مسئولیت را پذیرفته اید و در آن کار موفق شده اید کار این فرد چه میزان در موفقیت شما مؤثر بوده است؟ آیا دوست دارید شما هم همین نقش را در زندگی دیگران ایفا کنید؟ پس سعی کنید که فیلم نامه نویس مثبت باشید. تشویق و تأیید خودتان را به دیگران هدیه دهید . ، الهام بخش زندگی دیگران باشید و دیگران را به سمت عامل بودن و مسئولیت پذیر بودن سوق دهید
چند ماه قبل دوستی جمله ی خوبی به من هدیه داد: « صفحه ی خودت را بساز.» وقتی به این جمله خوب اندیشیدم ، دریافتم که جمله ی بسیار عمیقی است، درست مثل جمله ی خودت برنامه نویس باش یا فیلم نامه ی زندگیت را خودت بنویس. آری ، سازنده ی تک تک صفحات زندگیم کسی نیست جز خودم، اندیشه هایم، انتخابها و رفتارهایم. پس می توانم با انتخاب اندیشه های خوب و تشخیص مسیر درست و حرکت در آن مسیر زیباترین صفحات را بسازم . شما هم همین طور عامل باشید ومشوق دیگران برای مسئول بودن باشید
اما برای این که بتوانیم الهام بخش دیگران باشیم ، نخست باید خودمان دارای « ذهنیت فراوانی » باشیم، یعنی بانک عاطفی امان آنقدر غنی باشد ، که بتوانیم بیشتر به دیگران گوش دهیم ، با آنها همدلی کنیم ، استعدادها و تواناییهای نامرئی و پنهان آنها را ببینیم و هر بار با ذهنی تازه و بدون پیش فرض با آنها روبرو شویم ( این گونه دیگر به دیگران بر چسب نمی زنیم و براساس رفتار گذشته اشان درباره ی آنان قضاوت نمی کنیم) و آنها را همان گونه که می توانند و باید باشند می بینیم
ثمرات ذهنیت فراوانی
با ذهنیت فراوانی درک می کنیم ، زمانی که واکنش مثبت مان را به دیگران نشان می دهیم هیچ چیز از ما کم نمی شود ، برعکس به ارزشهایمان افزوده می شود. باور داریم که در دنیا برای همه به اندازه ی کافی وجود دارد، بنابراین دیگر در دل خود آرزوی ناکامی و بداقبالی دیگران را نمی کاریم و همیشه از صمیم قلب خواستار موفقیت و خوشبختی دیگران هستیم. چون به تواناییهایمان ایمان داریم و خود را با دیگران نمی سنجیم و ارزشمند بودن خود را از آنها نمی جوییم . مهم تر از همه حس آرامش و امنیتی است که در وجودمان احساس می کنیم . اریش فروم در کتاب « جامعه سالم» درباره ی سرانجام انسانهایی که احساس ارزشمند بودن خود را از دیگران می ستانند چنین می گوید
«امروزه با فردی مواجه می شویم که مثل آدمهای ماشینی رفتار می کند- کسی که خود را نمی شناسد و نمی فهمد - تنها کسی که می شناسد شخصی است که تصور می کند باید باشد، گپ زدنهای بی معنی جای گفتاری از دل برآمده را گرفته، لبخند تصنعی اش جای قهقهه خنده را، یأس ملال انگیزش جای درد راستین را. درباره ی این فرد دو چیز می توان گفت: یکی اینکه از فقدان خود انگیختگی و فردیتی رنج می کشد که شاید علاج ناپذیر بنماید. دیگر این که اساساً با میلیونها نفری که در این سیاره به سر می بریم تفاوتی ندارد.»
مرسی از وقتی که برای خواندن این پست صرف کردید
وای ، یکی از مزایای این کتاب این است که جملات زیادی از گوته در آن وجود دارد. من از نوجوانی به گوته علاقه ی زیادی داشتم ، یک خاطره ی خیلی جالب هم در این مورد دارم بعداً حتماً می نویسم
--
0 comments:
Post a Comment