فرزندم ، از«قریحه ی دروغین » بپرهیز. بیشتر زندگی های به هدر رفته و دوران تلخ پیری، علّتی جز فریفتگی به این قریحه ندارد. تو را می بینم که به سنّ نوجوانی رسیده ای . شانزده، هفده سالگی، سنّ شدیدترین آشفتگی های ذهنی. سنّ آگاهی به خود و توهّم درباره ی نیروی خود. در این سن شاید دلت به صدای بلند سخن بگوید و تو نتوانی جوشش آن را مهار کنی
آرزو دارم که از خودت بر حذر باشی. مواظب باش که درباره ی خودت به اشتباه نیفتی و فریب ظواهر را نخوری
سخنم را گوش کن. در ده یا دوازده سالگی گمان می کردی که قریحه ی دریانوردی و اکتشاف سرزمین های ناشناخته را داری؛ زیرا داستان های پر حادثه را می خواندی. اکنون به آن تصورات کودکانه لبخند می زنی . بسیارخوب، در شانزده و هفده سالگی نیز اشتباهات مشابهی در کمین توست. هشیار باش و به تمایلاتت اعتماد نکن. گمان نبر که هنرمند یا مرد عمل یا قربانی عشق بزرگی شده ای؛ فقط به صرف این که در کتاب ها یا در زندگی، شاعران کارگردانان بزرگ و عاشقان را تحسین کرده ای. صبورانه جست و جو کن تا به کنه حقیقت پی ببری. بکوش تا اندک اندک شخصیت واقعی خود را بیابی. این کار آسان نیست، بسیاری از مردم دیر به این مرحله می رسند و بسیاری هرگز نمی رسند. صبور باش؛ عجله ای در کار نیست. باید مدت ها جست و جو کنی تا بدانی که کیستی ولی چون حس کردی که خودت را یافته ای ، آن وقت همه ی جامه های عاریت را به دور بیفکن
پارمیس عزیزم ! آنچه خواندی نامه ی پدری نگران به فرزند نوجوانش ( خانواده ی تیبو، روژه مارتن دوگار) است . نامه ی زیبا و تأثیر گذاری است. صبورانه جست و جو کن تا به حقیقت پی ببری. گاهی قریحه ی دروغین چنان حقیقی جلوه می کند که تو را به اشتباه می اندازد، اما اگر بیشتر کاوش کنی و فریب ظواهر را نخوری ، حقیقت را خواهی یافت پس به جست و جو ( ) ادامه بده
1،2،3،یک تحریم دوباره
پس از کنگره ی آمریکا این بار نوبت به سنای آمریکا رسید تا ترانه تشدید تحریم را بار دیگر از نو بسراید. هروقت می پنداریم که این اقیانوس پر تلاطم اندکی آرام گرفته است، موجی نو از راه می رسد که آرامشمان را بر هم می زند
اگر چه این بار هم رئیس جمهور اوباما با درایت اجرای این طرح را به تعویق انداخته است، اما به نظر می رسد تا هنگام روشن نشدن تکلیف پرونده ی هسته ای ایران این داستان باز هم تکرار خواهد شد. پس بهتر است از خدا بخواهیم که این مذاکرات هر چه زودتر برنده / برنده به سرانجام برسد
مثل این که قضیه ی استاپ واچینگ هم خیال ندارد ، دست از سر ما بردارد
این بار دامنه ی اعتراضات علاوه بر قاره ی سبز به آسیا و چین هم رسیده است. البته اتحادیه اروپا و صدراعظم آلمان حق دارند که عصبانی باشند ، اما همان طور که قبلاً گفته بودم امروزه جاسوسی کشورها از یکدیگر متأسفانه امری عادی است و چه قدر دردناک است که بدانی گفتگوهای تلفنیت را نفر سومی گوش می دهد، براستی که حریم خصوصی این روزها معنایی ندارد و پیشرفت لحظه به لحظه فن آوری و ابداع ابزارهای نوین برای جاسوسی و کاوش در زندگی خصوصی دیگران ، حفظ حریم شخصی و احترام به حریم شخصی دیگران را به افسانه ای دلپذیر و آرزویی دست نیافتنی مبدل ساخته است
آخرین نکته ی جالب این هفته مقاله ی بهار و واکنش های شدیدی است که در پی داشته است. مقاله و بازخوردهایی را که دریافت کرده بود ، همه را مرور کردم. هر دو جالب بودند هم مقاله و هم بازخوردها. اما مثل همیشه افراط و زیاده روی در گلایه ها و انتقادات. با خود اندیشیدم اگر حضرت علی (ع) این مقاله را می خواندند چه واکنشی از خود نشان می دادند،نمی دانم اما مطمئناً نویسنده را تنیبه و یا توبیخ نمی کردند، شاید با هم مناظره می کردند
زاویه دید افراد متفاوت است و برداشت آنها از کلام خدا و دیگران نیز متفاوت است. گاهی کلامی محبت آمیز، تحقیر و کوچک شمردن تعبیر می شود و برعکس
دکتر دایر در یکی از کتابهایش تعریف کرده است که در دوران دانشجویی استادم به توضیح و تفسیری که من درباره ی شعری نوشته بودم ، انتقاد کرد و گفت : آن چه تو نوشته ای ، چیزی نیست که شاعر در نظر داشته است. اما دکتر دایرکه تصور می کرد برداشتش از شعر درست است ، شعر را به همراه توضیح و تفسیر خودش برای شاعر ارسال کرد و نظر او را جویا شد. شاعر در پاسخ نوشت: معنای شعر من همین است که شما نوشته اید ، نظر شما کاملاً درست است
تصور می کنی روزی فرا خواهد رسید که ظرفیت پذیرش عقاید گوناگون و احترام به آنان را داشته باشیم؟ امیدوارم
سخن هفته
موفقیت به کسانی لبخند می زند که جرأت مبارزه با شکست و ناکامی را دارند و قادرند در تاریکترین لحظات لبخندی بر لب داشته باشندمهرداد مهرین
بازخوردها ، این هفته بازخوردهای جالبی از 404 دریافت کردم ، فکر می کنی ظرفیت من خیلی بالاست که با وجود این همه وبازخورد منفی بازهم می نویسم یا نه زیادی پررو هستم ؟؟؟؟
--
0 comments:
Post a Comment