This blog is about books, eBooks , my memories .

Monday, October 7, 2013

برای هر یک از نقش هایتان هدفی معین کنید




تصور کنید که به مراسم خاکسپاری عزیزی دعوت شده اید. سوار ماشین می شوید و به مراسم ختم می رسید. به درون مجلس ترحیم وارد می شوید، از کنار میهمانان که دوستان ، آشنایان و خانواده تان هستند می گذرید، در چهره ی یکایک  آنان خوب  آثار غم و اندوه موج می زند. جلوتر می روید تا تصویر عزیز از دست رفته تان  را ببینید، باورش سخت است با چهره ی خودتان روبرو می شوید، بله متأسفانه  این مراسم خاکسپاری شماست ، که درست سه سال بعد از این تاریخ برگزار خواهد شد و همه اعضای خانواده ، دوستان و آشنایان در این مراسم برای احترام به شما و همدردی با خانواده ی داغدارتان حضور یافته اند

قرار است چهار نفر از حاضرین درباره ی شما سخنرانی کند: یکی از اعضای خانواده تان، یکی از دوستانتان ، سومین سخنران هم از همکارانتان است و چهارمین سخنران می تواند همسایه تان یا یکی از اعضای گروهی که به آن خدمت می کنید باشد. دوست دارید آنان چگونه شما را به یاد بیاورند؟ شما را چگونه فردی توصیف کنند، چه تأثیری بر زندگیشان داشته اید؟ چه تغییری در زندگی آنها ایجاد کرده اید ؟ دوست دارید چه تغییراتی در زندگی آنها به وجود آورید ، چون هنوز سه سال فرصت دارید


برای پاسخ دادن به سوالات بالا در مکانی ساکت و آرام بنشینید و سعی کنید احساسات واقعی تان را  در آن لحظه حس کنید ، سپس کاغذی بردارید و تمام احساساتتان را بر روی کاغذ بیاورید ، سپس نقش هایی را که بر عهده دارید ( مثل مادر، خواهر، دوست، همکار و ... ) بنویسید و  تغییراتی که مایلید در زندگی هر یک از وابستگانتان ایجاد کنید را بنویسید ، برای هر ی نقش  هدفی معین کنید و بر روی کاغذ این هدف را بنویسید



                                                           موفق باشید   
                                                                                                                                                                                             M.T



یاد سریال 49 روز افتادم یعنی امشب راحت می خوابید
تصور مراسم خاکسپاری یک کمی سخت است ، من تصور می کنم همه در مراسم خاکسپاری چهره ی غمگینی به خود می گیرند و از تو تعریف می کنند و می گویند : دوست خوب، همکار فوق العاده و انسان بی نظیری بوده ای ، چون می گویند نباید از مرده بد گفت. ولی شاید اگر روح باشیم ، آنوقت بتوانیم احساسات واقعی مردم را تشخیص دهیم .این ایده ، ایده ی جالبی است، امیدوارم عمری طولانی و با قابلیت تولید فراوان داشته باشید. هدفم برای سه سال بعد به عنوان یک وبلاگ نویس ارتقای کیفیت این وبلاگ است

--

Related Posts:

  • بر امید پافشاری کنید نگویید سخت است   گاهی زندگی انسان را به مبارزه می‌طلبد با شرایط دشواری که پیش رویش می‌گذارد. در چنین مواقعی، او ناچار است برای رسیدن به موفقیت، تصمیمی بسیار سخت بگیرد. قهرمان داستان ما نیز در چنین موقعیتی قرا… Read More
  • ترانه‌ی غم‌انگیز پناهندگان پارمیس جان، سلام روز دلپذیری است، آسمان پر از تکرار طراوته؛ یکریز دارد می‌بارد. این روزها که دل زمین کباب شده، آسمان هم دلش آتیش گرفته. آسمان با‌معرفته، آسمان، همدردی را خوب بلد است، دارد با رشته‌های نازک بارانش خود… Read More
  • نوئل پرچالش ۰ زمستان بود. پشت شیشه برف نمی‌بارید. پس چرا ساعت ده صبح رفتم کنار پنجره، دست زدم زیر چانه و نیم ساعت الکی زل زدم به خیابان؟ خب راستش، تعطیلات نوئل مثل کیک سی سانتی شکلاتی وسوسه انگیز، چند روز پیش از راه رسید. سه برش ا… Read More
  • امام آمد! http://www.askdin.com چهره‌ی شیرین اسلام روزی فهیمه، دختر امام، با همسر و دختر کوچکش به جماران آمدند. امام به دامادش گفت: «شنیده‌ام دخترتان را برای نماز صبح از خواب بیدار می‌کنید. با این کار، چهره‌ی شی… Read More
  • شکست ردپایی برای پیروزی است Bessie Coleman didn’t just chase her dreams – she soared after them ترس فرصت‌های طلایی را خاکستر می‌کند  داستان امروز راجع به نخستین خلبان سیاهپوست دنیا است. راجع به بانویی که با رویایش اوج گرفت و تسلیم … Read More

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © 2025 iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com