پارمیس جان سلام
من با خودم عهد بستم که دیگر حتی الامکان خبر بیماری سخت و لاعلاج هیچ کس را منتشر نکنم ، همین که پنج شنبه ی قبل داغ ترین خبر رسانه ها را شایعه ی درگذشت مرتضی پاشایی اعلام کردم و متأسفانه فردا صبحش
پرنده از قفس پرید
" دزدیدی از مردمانت چشمان خیس و ترت را
وقتی که محکوم دیدی ، اندیشه ها ، باورت را "
برام کافیه.
نمی دونی چقدر حالم گرفته شد از شنیدنش ، پاک کفری شدم چرا این مطلب رو نوشتم. به هر حال غم انگیزترین و مهم ترین رخداد هفته درگذشت مرتضی پاشایی خواننده ی دوست داشتنی بود .
فیس بوک پر بود از پست های غمگین و پیغام های تسلیت. بسیاری از گروه های فیس بوکی این هفته به احترام درگذشت این خواننده ی مردمی ، رخت عزا به تن کردند و هیچ نوشتار شادی منتشر نکردند. واقعاً آفرین به غیرت این جوانان متعصب و پرشور
" من از دلم می شنیدم یک داسـتان غم انگیز
با چاه هم بیش از آن که گفتی غم دیگرت را "
هفته ی پیش خواندم که گوگل نسخه ی 64 بیتی مرورگر کروم را برای سیستم های 64 بیتی عرضه کرده است، و سه شنبه ی همین هفته مرورگر کروم 64 بیتی مختص پلت فرم OS X (کامپیوتر های اپل) هم به بازار آمد.
این مقاله را که خواندم خیلی شگفت زده شدم که اپل اولین مک بوک 64 بیتی خودش را در سپتامبر سال 2006 تولید کرده است ، وای ! راستی راستی که اپل پیشتاز است .
" دیدم نگاه تو دریاست ، با موج هایش شکستم
تا بی صــــــــــدا ترک کردم شب آخرین بندرت را "
تولدت مبارک
دیروز تولد داداش کوچیکم بود، و همچون هفته ی پیش این خبر بهترین رویداد هفته بود از نگاه من .
" یک روز در برف و بوران دست تو را بسته دیدم
فــــــــــــردای آن روز برفی بر دار دیدم سرت را "
داستانهای دراز من
کارهای دیگری که این هفته انجام دادم نوشتن یک داستان و خواندن یکی از کتابهای دارن شان بود. از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم و تصمیم دارم کتاب بعدی را همین امروز فردا شروع کنم.
اما در مورد نگارش، خب اون داستان را خیلی سریع نوشتم حتی آخرهاش رو ادیت هم نکردم ، یک چندتایی اشتباه توش هست، شرمنده که خدا بخواد بعدها درستشون می کنم ، می خواستم بقیه اش رو فردا بنویسم ، نشد ، خواستم پس فردا بنویسم نشد، این طوری رسیدم به امروز و مثل بچه تنبل ها که قبل از مدرسه تازه مشقاشون یادشون می افته شروع کردم به نوشتن .
اما در مورد نگارش، خب اون داستان را خیلی سریع نوشتم حتی آخرهاش رو ادیت هم نکردم ، یک چندتایی اشتباه توش هست، شرمنده که خدا بخواد بعدها درستشون می کنم ، می خواستم بقیه اش رو فردا بنویسم ، نشد ، خواستم پس فردا بنویسم نشد، این طوری رسیدم به امروز و مثل بچه تنبل ها که قبل از مدرسه تازه مشقاشون یادشون می افته شروع کردم به نوشتن .
خیلی ها فکر می کنند این داستان ها به خاطر این که به انگلیسی نوشته می شود ، این قدر آروم آروم پیش می ره ، خودم هم اول همین فکر را می کردم ، اما اخیراً متوجه شدم ، تا داستان به فارسی به دلم نشیند ، انگلیسیش رو نمی نویسم ، من اول داستان را به فارسی در ذهنم می سازم و بعد به انگلیسی می نویسم .
در هر صورت این سلانه سلانه جلو رفتن ها به خاطر تنبلی نویسنده است ، مابقی همش بهانه های الکی است ، به همین خاطر از تمامی دوستان طلب مغفرت دارم ؛این بنده ی رو سیاه را ببخشید.
از این رو ،با خود عهد بستم که برای هر روز فقط و فقط دو سه تا کار خیلی مهم و با الویت بگذارم و تا آنها را تمام نکرده ام به کار دیگری نپردازم . وقتی تمرکزم فقط روی چند تا کار باشه احتمالاً دیگه با خیال راحت به کارهام می رسم و دلواپس زمان هم نیستم . خب ، تا هفته ی بعد
در هر صورت این سلانه سلانه جلو رفتن ها به خاطر تنبلی نویسنده است ، مابقی همش بهانه های الکی است ، به همین خاطر از تمامی دوستان طلب مغفرت دارم ؛این بنده ی رو سیاه را ببخشید.
از این رو ،با خود عهد بستم که برای هر روز فقط و فقط دو سه تا کار خیلی مهم و با الویت بگذارم و تا آنها را تمام نکرده ام به کار دیگری نپردازم . وقتی تمرکزم فقط روی چند تا کار باشه احتمالاً دیگه با خیال راحت به کارهام می رسم و دلواپس زمان هم نیستم . خب ، تا هفته ی بعد
" رفتی و با خویش بردی راز دو سال انزوا را
ده سال باید بســوزم تا خنده ی آخرت را ... "
ده سال باید بســوزم تا خنده ی آخرت را ... "
تعطیلات خوشی داشته باشید
راه نیل به کامیابی این است که انسان دلواپس حصولش باشد نه استحقاق آن .
ویلیام فرلیت
0 comments:
Post a Comment