This blog is about books, eBooks , my memories .

Friday, November 28, 2014

I passed my re-examination

سلام

یک هفته ی پر از هیجان ، شور و شوق و کارهای تکمیل شده


آرزوی این هفته ی من :)

-----------------------------


The Letters of
Miss Jerusha Abbott
to
Mr. Daddy-Long-Legs Smith
215 Ferguson HALL    24th September

Dear Kind-Trustee-Who-Sends-Orphans-to-College,

Here I am! I traveled yesterday for four hours in a train. It's a funny sensation, isn't it? I never rode in one before.

College is the biggest, most bewildering place--I get lost whenever I leave my room. I will write you a description later when I'm feeling less muddled; also I will tell you about my lessons. Classes don't begin until Monday morning, and this is Saturday night. But I wanted to write a letter ّFirst just to get acquainted.

It seems queer to be writing letters to somebody you don't know. It seems queer for me to be writing letters at all--I've never written more than three or four in my life, so please overlook it if these are not a model kind.

اسم

sensation احساس، حس ، شور
  muddle گیجی
overlookچشم انداز
------------------
صفت
queerعجیب ، غریب ، غیر عادی
-----------------------------------------
فعل
to muddle ، درهم و برهم کردن ، گرفتار کردن، گیج کردن
acquaint آشنا کردن، آگاه کردن ، مطلع کردن
to bewilder گیج کردن ، سردرگم کردن ، گم کردن
to overlook نادیده گرفتن

215 تالار فرگوسن
24 سپتامبر
آفای مهربانی که یتیم ها را به دانشکده می فرستید

حالا من اینجا هستم . دیروز با قطار چهار ساعت سفر کردم . گرفتار احساسات خنده آمیزی بودم . چون تاکنون سوار قطار نشده بودم.

دانشکده محیط بزرگی است و سخت باعث حیرت من شده آنطور که هر زمان از اتاقم بیرون می آیم . فکر می کنم گم شده ام و فوری به اتاقم باز می گردم.

هنگامی که تا حدودی از این حیرت و گیجی آسوده شوم ، از اوضاع و شرایط اینجا بطور مفصل برایتان خواهم نوشت.

حالا غروب شنبه است و درس صبح دوشنبه شروع می شود . بعد من برایتان در مورد درسهایم خواهم نوشت . حالا می خواهم چند کلمه ای بنویسم تا با شما آشنا شوم.

نامه نوشتن به کسی که تاکنون ندیده ام و او را نمی شناسم ، خنده آور است. به طور کلی مکاتبه برای من حیرت انگیز است ، من تاکنون کسی را نداشته ام تا برایش نامه بنویسم، پس اگر نامه هایم خیلی در سطح بالا و عالی نیست عذر می خواهم.


--------------------------------

بابا لنگ دراز عزیز

این یک نامه فوق العاده است که نیمه ی ماه می نویسم. چون من امشب خیلی احساس تنهایی می کنم. طوفان بد و هولناکی در گرفته است. برف به شدت می بارد و ضربات باران به شیشه ها کوفته می شود. چراغهای بیرون همه خاموشند. من قهوه خورده ام و خوابم نمی برد. برای امشب چند نفر مهمان داشتم . سالی ، جولیا و لئونورا. شام ما هم عبارت بود از ساردین-نان برشته . سالاد و قهوه. جولیا گفت : خیلی خوش گذشت.
اما سالی پیش من ماند نا در شستن بشقاب ها کمکم کند
.
امشب وقت داشتم که چند ساعتی را لاتین بخوانم. اما یک چیز مسلم است و آن اینکه من در درس لاتین شاگرد خوبی نیستم.
خب بماند، آیا شما حاضرید در نقش مادربزرگ من بازی کنید؟ سالی یک مادربزرگ دارد. جولیا و لئونورا هر کدام ، یک مادربزرگ دارند. امشب آنها را با هم مقایسه می کردند.

دیروز که به بازار رفتم بودم یک کلاه تور ظریف دیدم که رویش را با روبان گل ریز نقش تزئین کرده بودند. برای یک مادربزرگ معرکه بود. ( با اجازه) می خواهم آن را برای هشتاد و سومین سال تولدتان به شما هدیه بدهم.

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
این صدای زنگ کلیسا بود که ساعت 12 را اعلام کرد، مثل همیشه حالا خوابم می آید، شب بخیر مادر بزرگ جان

 
آن که عمیقانه دوستتان دارد

جودی

--------------------------------------------

The Ides of March Dear D.-L-L.,

I am studying Latin prose composition. I have been studying it. I shall be studying it. I shall be about to have been studying it. My re-examination comes the 7th hour next Tuesday, and I am going to pass or BUST. So you may expect to hear from me next, whole and happy and free from conditions, or in fragments.

I will write a respectable letter when it's over. Tonight I have a pressing engagement with Ablative Absolute.

Yours--in evident haste
J.A.




26th March
Mr. D.-L.-L. Smith,

SIR: You never answer any questions; you never show the slightest interest in anything I do, You are probably the horridest one of all those horrid Trustees, and the reason you are education me i s, not because you care a bit about me, but from a sense of Duty.

I don't know a single thing about you. I don't even know your name. It is very uninspiring writing to a Thing. I haven't a doubt but that you throw my letters into the waste-basket without reading them. Hereafter I shall write only about work.

My re-examination in Latin an geometry came last week. I passed them both and am now free from conditions.

Yours truly,
Jerusha Abbott




M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com