This blog is about books, eBooks , my memories .

Thursday, November 6, 2014

عزای عمومی ؛ ای مهربان چتری برایم بیاور


" وقتی نفس را می کشم حتمن هوایم هسـت
نقّاش هستی هستم و هستم که جایم هست
قلبــــــــــــم اگر، روحــــــــم اگر آتش گرفت امّا
در فرصتی خاکســـتری ، ســــلول هایم هست


پارمیس جان سلام ، چطوری ؟
جام این هفته لبریز بود از غصه و ماتم ، بارون و ابرهای درهم ، تعطیلی و پرچم
و رنگ هفته مشکی ، قرمز و آبی

برای همین می خوام یک نامه ی پرشورتر برات بنویسم،بذار با پرچم و تعطیلی شروع کنیم ، بامزه ترین خبر هفته : امسال روز دانش آموز نداشتیم ، یعنی روز دانش آموز افتاد تو تعطیلی و من با خودم فکر کردم چه جالب امسال خیمه ها رو آتش می زنیم به جای ستاره ها



پایینِ آن جا که شــــــــما هستید جایی نیست
بالای این جایی که من هستم خــــدایم هست

جنجالی ترین خبر این هفته


جنجالی ترین خبر این هفته سخنرانی سید حسن آقامیری در واکنش به اسید پاشی های هفته های اخیر بود : « اگر جای روحانی بودم عزای عمومی اعلام می کردم .»، نطق آتشین ایشان به سرعت در شبکه های اجتماعی پخش شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت.





تا مدعی باشید تا افســــــــــــــرده من باشم
عمـــــری دعـــــــا کردید امّا ادّعــــایم هست
جالب ترین خبر هفته
جالب ترین خبر هفته از نگاه من ، انتخابات میان دوره ای کنگره ی آمریکا در روز 13 آبان بود، فیس بوک و گوگل در این روز سنگ تمام گذاشتند و شرکت در انتخابات را به مردم یادآوری کردند. سخنگوی فیس بوک در مصاحبه ای با تایم گفت:« تجربه ی چند سال گذشته به ما نشان داده که وقتی انتخابات در صفحه ی فیس بوک به مردم گوشزد می شود و آگاه می شوند که دوستانشان هم قصد شرکت در انتخابات را دارند ، بیشتر از انتخابات استقبال می کنند.»

 این انتخابات خاطره ی سیزدهم آبان دو سال قبل را برام تداعی کرد ، همان سالی که با نگرانی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را دنبال می کردم و در نهایت از پیروزی دموکرات ها مسرور شدم .
 همان سالی که قلبم پر از پروانه های صورتی شد و نامه ی سامانتا را یادآوری کردم . اگرچه این انتخابات به سود جمهوریخواه ها رقم خورد ، اما می دونم یک سیب وقتی از درخت می افته هزارتا چرخ می خوره تا به زمین برسه ، در دنیای ناآرام و متلاطم و لحظه ای امروز ، دو سال زمان زیادی است  برای اظهار نظر راجع به آینده ، هر لحظه ممکنه ورق برگرده ، این رسم روزگاره
اما این پیروزی را به جمهوری خواهها تبریک می گویم

دیر آمـــــــــدید و زود می خواهــــــید برگردید
ای آشــــــــنایان ، دشمنِ دیر آشنایم هست

چتری برای باران اسیدی

دوست نداشتم درباره ی این موضوع  اصلاً حرف بزنم ، اسید پاشی در ایران غصه ی درازی دارد ، متأسفانه هر سال اتفاق می افتد و هیچ کسی هم کاری نمی کند، فکر می کنم اگر این مسأله در چین اتفاق افتاده بود ، یکبار برای همیشه پرونده اش را می بستند ، می دونی که چینی ها اصلاً با کسی شوخی ندارند ، برای یک ذره مواد مخدر قاچاقچی رو اعدام می کنند

اما تو ایران سالهاست که اسیدپاشی داره اتفاق می افته ، زیبایی ، جوانی ، سلامت و ثروت و روحیه ی یک خانواده از بین می ره ، گاهی حتی به فروپاشی خانواده ها منجر می شه ، مردم  وحشت زده ، متأثر و ناراحت می شوند ، اما مسئولان ، جامعه شناسان و رسانه ها کار مطلوب و تأثیر گذاری تا حالا انجام ندادند.
چند سال پیش سریالی دیدم که زیباترین و شاید تنها اثری باشد که در این زمینه ساخته شده است، داستان دختری که خواستگار اسیدپاشش را قصاص نکرد ، بلکه با او ازدواج کرد، مردی که مدعی بود عاشق دختر است ، بعد از ازدواج همیشه از او فرار می کرد، پس از چند سال زندگی دختر گفت: برو ، این انتقام من از تو بود، می گفتی که عاشقم هستی ، آنقدر که نمی توانی مرا با مرد دیگری ببینی ، به همین خاطر زیباییم را ، چهره ام را از من گرفتی ، می دانستم که تو عاشقم نیستی ، تو فقط عاشق چهره ی زیبایم بودی ، برای همین خواستم چند سال در کنار زنی که چهره ی نازیبایی دارد زندگی کنی و زجر بکشی




یادِ حســـــــینِ منزوی بی وقـــــفه می گوید
فـــــــریاد را تمرین کنم وقتی صدایم هست ."

امر به معروف و نهی از منکر
راست است که این اسیدپاشی ها برای امر به معروف و نهی از منکر است؟ اگر این طور است کجای قرآن نوشته شما حق دارید به بهانه ی امر به معروف و نهی از منکر دیگران را بکشید ، این هم یک قتل است مگر نه ؟
تا جایی که من می دانم در قرآن نوشته ، قتل یک انسان قتل یک ملت است. کسی که به دستاویز امر به معروف و نهی از منکر یک نفر را می کشد ، در واقع ملتی را کشته است. می دانید مشکل اصلی جامعه ی ما چیست ؟ مشکل اصلی این است که ما اصلاً اسلام را نمی شناسیم و ادعا می کنیم که مسلمانیم ، ما چقدر اسلام را می شناسیم ؟ به گمانم هیچ .
حداقل اسلام واقعی از اسلامی که ما می شناسیم فرسنگ ها فاصله دارد ، به عنوان مثال درباره ی ازدواج ، در کودکی و نوجوانی از دهان مردم می شنیدم اگر مردی توانایی تأمین دو خانواده را داشته باشد می تواند دوباره ازدواج کند ، این موضوع به نظرم ناعادلانه بود ،یکی از دبیرانم گفت:« این قانون برای شرایط آن دوران وضع شده ، عرب ها مدام با یکدیگر می جنگیدند ، زنها بی شوهر می ماندند و بچه ها یتیم و بی خرجی ، مردها با زنهای بیوه ازدواج می کردند تا زندگی آنها و کودکانشان را تأمین کنند.»
حرف معلمم قانع کننده بود ، اما من برای تحقیق بیشتر به خود قرآن مراجعه کردم و دیدم اصلاً بحث این حرفها نیست ، خدا به نظام تک همسری معتقد است . در آیات قرآن آمده است که مردها می توانند چند همسر اختیار کنند اما به یک شرط در صورتیکه بتوانند مساوات را بین همسرانشان رعایت کنند و البته خود خدا صراحتاً گفته " البته شما نمی توانید." خب ، کاملاً روشن است که نمی توانید ، این جمله را نشنیدی « اگه اولی را دوست داشتی سراغ دومی نمی رفتی .»
یکبار این مطلب را به آقایی گفتم ، او هم با تمسخر گفت :« پس چرا حضرت محمد (ص) خودش چند تا زن داشت ؟» من گفتم من دقیقاً نمی دانم چرا ، ولی تا جایی که من در تاریخ خوانده ام، این موضوع در گذشته کاملاً عادی بوده که رئیس قبیله برای دوستی با قبایل مهاجم، دختری از سرزمینشان را به همسری بگیرد، وضعیت حضرت محمد (ص) مثل رئیس قبیله بود

امر به معروف و نهی از منکر به خودی خود زیباست ، مشکل اینجاست که در جامعه ی ما برای اهداف سیاسی ، فرهنگی ، خانوادگی ، سلیقه ای و ... از نام خدا و قرآن سوء استفاده می کنند و سر مردم را شیره می مالند
کجای قرآن نوشته شده ، که بی حجاب باید مجازات بشه ، کجا قرآن گفته اگر شما یک مرد و زن را با هم در مکان عمومی : خیابان ، پارک ، کوچه و ... دیدید حق دارید بپرسید : شما با هم چه نسبتی دارید؟ قرآن می گوید که بی اجازه وارد خانه ی پیامبر نشوید ، آن وقت 1400 سال بعد ، تو خونه ات نشستی بی هوا یک لشکر رو سرت هوار می شن ، گاهی می روند بالای پشت بام ماهواره ات را می برند ، اگر رفتارهایی که در جامعه ما به اسم خدا ، پیامبر و قرآن صورت می گیرد با قرآن مقایسه کنیم ، به صدها مورد از قانونهای ضدقرآنی برمی خوریم
تحقیق را به خودتان واگذار می کنم ، فقط بی زحمت برای توجیه ی رفتارهایتان پای خدا و پیامبر و قرآن را وسط نکشید. داستان پایانی هم تقدیم می شود به همه ی دوستانی که با دستانشان قانون را اجرا می کنند و ادعای خدایی دارند ( و بدحجابان را کیفر می دهند)




" یک روز عصر، صومعه ی سکتا شاهد و ناظر پرخاش یک راهب به راهب دیگری بود. ارشد صومعه یعنی سیسوئیس از راهبی که مورد خشم و پرخاش قرار گرفته بود خواست تا راهب پرخاشگر را ببخشد.
راهب پاسخ داد:
- به هیچ وجه، او به خاطر کاری که کرده است باید مجازات شود.
در همان لحظه ، سیسوئیس عابد، دستهایش را به سمت آسمان بلند کرد و شروع به خواندن دعاهای ذیل نمود:

- مولای من دیگر نیازی به تو نداریم . ما دیگر قادر به انجام این کار هستیم که تجاوزگران و پرخاشجوها به خاطر اعمالشان مجازات شوند. ما دیگر می توانیم با دست خودمان ، انتقاممان را گرفته و از خوبی در مقابل بدی محافظت کنیم ، سرور من می توانی بدون هیچ مشکلی از ما دور شوی.
در اینجا راهب مزبور شرمنده و خجل  و فوراً برادرش را عفو نمود.
                                                                            مکتوب ، پائولو کوئلیو"

​​
​اگر تنها به آنچه هست توجه داشته باشید،
ممکن است هرگز به آنچه می تواند باشد فکر نکنید
                                         سوزان جفرز                                                                         ​

مریم جعفری آذرمانی
​اشعار از ​

​یادته هفته ی پیش درباره ی inbox  نوشتم ، امروز گوگل یک ساعت طلایی را برای دعوتنامه در نظر گرفته بود، البته فکر می کنم الان دیگه زمانش گذشته پس درباره اش نمی نویسم .​


​آخر هفته ی خوش داشته باشید
M.T​


http://www.cnet.com/news/facebook-google-remind-you-to-get-out-and-vote/

Apple and Google engineers are trying to make emoji more diverse


LG partners with Google in 10-year patent deal




M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com