همه گاهی خشمگین می شویم ، خشم یکی از احساسات طبیعی است، احساسی که یادگرفته ایم انکارش کنیم ، چون عصبانیت و شخص عصبانی مورد پذیرش جامعه نیست ؛از طرفی وحشت داریم که هنگام عصبانیت دست به کار خطرناک و غیر عاقلانه ای بزنیم، پس خشم را سرکوب می کنیم. برخلاف باور عمومی خشم احساس بدی نیست ، بلکه قدرتی است که ما را در رسیدن به اهداف متعالیمان یاری می دهد ، اگر یاد بگیریم آن را در زمان و مکان مناسب ابراز کنیم
رویاروی با مخاطب عصبانی
اما اگر مخاطبمان خشمگین شد و به ما یا نقطه نظرمان حمله کرد ، چه ؟ عصبانی شدن در این وضعیت خوب است یا نه ؟
پاسخ منفی است . به طور معمول ما در برابر اشخاص عصبانی جبهه می گیریم و از خودمان دفاع می کنیم . در صورتی که در تله ی خشم افتادن و رفتن به لاک دفاعی بدترین تاکتیک است ، زیرا هر دفاع ما با پاتک دیگری از سوی حمله کننده پاسخ داده می شود
--- تصیر توست
--- نه ، تقصیر خودته
--- تقصیر من ؟ کاملاً روشنه که تو مقصری
--- نه ، نیستم ، خودت مقصری
مقاومت در برابر شخص عصبانی ، ثمری ندارد . پس چه باید کرد؟ باید تسلیم شد؟ نه ، اصلاً . روانشناسان ان. ال. پی ، تسلیم شدن را توصیه نمی کنند ، بلکه همان روشی را پیشنهاد می دهند که در سراسر این کتاب از آن سخن رفت : هم گام شدن ، هم آوایی
می توان در دو بعد با مخاطب خشمگین همگام شد
موافقت کلامی
--- تقصیر توست
-- شاید ، چرا؟
--- گفته بودی تا جمعه کارت را تحویل می دهی
-- اوه ، حالا فهمیدم چرا عصبانی هستی ، خب سعی می کنم دیگر چنین اتفاقی نیفتد
در این شیوه با مضمون جمله ی مخاطب موافقت می کنیم ؛ جملات " شاید" ، " شاید حق با تو باشد " ،" ممکن است تو راست بگویی" ، اثری جادویی دارند و به مانند آبی هستند که بر روی آتش ریخته می شوند ؛ به آسانی شعله ی عصبانیت را فرو می نشاند
با این جملات هم مخاطب را آرام می کنیم ، هم تسلیم نمی شویم و قدرتمان را حفظ می کنیم : شاید حق با تو باشد یعنی : ممکن است حق با من باشد ، یا ، شاید بتوانیم با نگاهی تازه به مسأله نگاه کنیم ، در ضمن از انرژی حمله کننده برای رسیدن به تفاهم و حل مسأله استفاده می کنیم
اگر حمله کننده منتقد نظرمان است و مطمئنیم که حق با اوست ، با جمله ی " حق با شماست " ، خلع سلاحش می کنیم
اما اگر او با خودمان مشکل دارد ، و به ما فرصت صحبت و خودنمایی نمی دهد ، بهتر است آرام و ساکت سرجایمان بنشینیم و بگذاریم انرژیش را تخلیه کند ، وقتی آتش خشمش خاکستر شد ، آن وقت با او موافقت می کنیم ، بعد او را در جهتی که مایلیم هدایت می کنیم
همدردی احساسی
هنگامی که جملات مخاطب با منطق ، باورها و ارزش هایمان سازگار نیست ، مسلماً نمی توانیم با مضمون جمله اش موافق باشیم ، اما حداقل می توانیم با احساسش همگام شویم ؛ جمله ی " اگر جای تو بودم ، همین احساس را داشتم ." از نظر منطقی سخن درستی است
اگر من ژنتیک ، ویژگی ها ، خصوصیات اخلاقی و شرایط شما را داشتم ، احساسم مثل شما بود ،این عبارات عصبانی ترین مخاطب را هم آرام می کند ، او درک می کند حق با ماست و ملایمتر می شود
با این راهکارهای ساده : همگام شدن کلامی و احساسی ، هنگام رویارویی با شخص عصبانی ، می توانیم از یک مذاکره ی فاجعه بارِ به بن بست رسیده ، توافقی به یادماندنی بسازیم
معجزه ی ارتباط و ان. ال. پی : جری ریچارد سون
--
0 comments:
Post a Comment