تا به حال نظاره گر حیوانات وحشی بوده اید؟ وقتی بیمار می شوند ، گوشه ای کز می کنند ، چند مدتی لب به غذا نمی زنند تا دوباره سلامت و شادابی شان را به دست آورند
هنگامی که با تهدیدی جدی مواجه می شوند مثل حمله ی دشمن ؛ پا به فرار می گذارند یا می جنگند ، اگر محاصره شدند ، بی حرکت سرجایشان خشک می شوند همچون مردگان و اگر خطر از سرشان گذشت ، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده ، بی آن که دچار ضربه ی روحی شوند ، به روال عادی زندگیشان باز می گردند
هنگامی که با تهدیدی جدی مواجه می شوند مثل حمله ی دشمن ؛ پا به فرار می گذارند یا می جنگند ، اگر محاصره شدند ، بی حرکت سرجایشان خشک می شوند همچون مردگان و اگر خطر از سرشان گذشت ، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده ، بی آن که دچار ضربه ی روحی شوند ، به روال عادی زندگیشان باز می گردند
در صورتی که کمتر انسانی را سراغ داریم که دست کم یک بار ضربه ی روحی را تجربه نکرده باشد ؛ ضربه هایی که زندگی کاری ، عشقی و عاطفی ، تحصیلی ، روابط و اوقات فراغتمان را تحت تأثیر قرار می دهند ، اعتماد به نفس ، انگیزه ، پویایی ، تحرک ، آرامش ، شادی و نشاط و موفقیت را از ما سلب می کنند
چرا ؟ حیوانات از ما باهوشترند ؟ یا ما " انسان حیوانی " خود را از یاد برده ایم ؟
حیوان وقتی خطر را پشت سر گذاشت ، آن را از یاد می برد ، صفحه ی ذهنش پاک پاک می شود و دوباره زندگی می کند ، انسان وقتی با شرایط سخت و ناگوار روبرو می شود ، نخست مات و مبهوت می شود همانند حیوانات
اما برخلاف حیوانات واکنش گریز و مبارزه را کامل نمی کند ، او سعی می کند آرام بایستد و بر خود مسلط شود ، هیجانات و احساساتش را سرکوب و انکار می کند ، در واقع نیرویی ضد نیروی طبیعی خویش تولید می کند
حیوانات احساس استرس را از خود می تکاندند و دور می کنند ، ولی انسان ها تنش و استرس را درون خود می ریزند و نگه می دارند ، آنها یکبار ضربه می خورند عمری کوله بار تجربیات ناخوشایند را با خود حمل می کنند ، و هر بار که احساساتشان زنده می شود ، از آن رنج می برند
حیوان دچار ضربه ی روحی نمی شود ، اما انسان به ضربه های روحی معتاد می شود ، دچار فوبیا و هراس می شود ، زندگیش را محدود می کند ، دست به هیچ کار هیجان آوری نمی زند و حتی موقعیت های کاملاً بی خطر و معمولی را خطرناک و تهدید کننده می بیند
روش تجربه ی حسی
پیتر لوین ، متخصص ضربه های روحی ، در کتاب " زندگی در اینجا و اکنون " می گوید : ضربه ی روحی ، بیماری نیست ، بلکه نوعی ناهنجاری و نتیجه ی پاسخ ناتمام به شرایط ناخوشایند است
" اشکال کار در این است که ما در فرهنگمان در درک و فهم و اجازه ی بروز واکنش ها ورزیده و ماهر نیستیم و طوری تربیت شده ایم که بر خودمان مسلط باشم و عواقب کار را به جان بخریم "
او با سالها مشاهده ی حیوانات وحشی ، روش درمانی " تجربه ی حسی " را ابداع کرد ، در این روش درمانگر با آرامش و ملایمت فشار و استرس مراجعه کننده را کاهش می دهد ، بیمار نیز به جای تجزیه و تحلیل موقعیت ناخوشایند گذشته بدنش را برای به پایان رساندن پاسخ و تکمیل چرخه آزاد می گذارد
درمان ضربه های روحی با روش پیتر لوین ، روش پیچیده ای است ، اما اگر ضربه های روحی درمان نشوند ، آن قدر در روح و روان ریشه می دوانند که تعادل روح و جسم را برهم می زنند ، چنین شخصی همواره در حالت هشدار و آماده باش به سر می برد و توان واکنش ارادی و خودکار به شرایط تهدید کننده را از دست می دهد
او همانند چرخ فلکی است که در وسط آسمان از کار افتاده ، گرچه محکم به چرخ فلک چسبیده ، ولی هر لحظه خطر سقوط وجود دارد
پس بهتر نیست گردش چرخ فلک را کامل کنیم و اجازه دهیم انرژی های حیاتی آزاد شوند؟ برای تمرین می توانید یکی از تجربیات تلخ گذشته را به خاطر آورید و این بار به جای فرو رفتن در بحر ماجرا و افسرده و پریشان شدن ، از زاویه ای دیگر به آن نگاه کنید ، آن موقعیت چقدر برای زندگی امروز شما تهدید کننده و آزار دهنده است؟ به نظرتان خطرش را از دست نداده ؟ و مشمول مرور زمان نشده است؟ بدنتان را رها کنید ، بگذارید با واکنش های طبیعی خودش را درمان کند
نشانه های مسدود شدن انرژی زندگی
انجماد و بهت زدگی از ترس
احساس جدایی و بریدن از زندگی
احساس عدم ارتباط با خود و دیگران
عدم شور و عشق به زندگی
احساس بی اعتنایی و بی تفاوتی
از کتاب : زندگی در اینجا و اکنون ، نویسنده : پروفسور کورت تپرواین
مترجم : کلارا کرمی ، ناشر : نسل نواندیش
یادتونه گفتم وقتی یک نفر سطل آب یخ روی سرتان می ریزد ، احساساتتان خشک می شه و از بین می ره ، با خواندن این مطلب فهمیدم این واکنش در لحظه ی اول درسته اما بعد باید به حالت عادی برگردی ، نباید بگذاری ، این احساسات درونت لانه کند ، باید خودت رو رها کنی و همه چی را به بدنت واگذار کنی ، من از این روش خیلی خوشم اومد ، روش جالبیه
0 comments:
Post a Comment