Message
دیروز کلی خندیدم ، چون Message رو نوشته بودم Massage
به قول استاد " کاستی از ویژگی های انسان و در نتیجه ی آثار انسانی است و آراستگی و پیراستگی ، ویژه ی سرشت پاک یزدانی " ، این درس ها هم از کاستی بری نیست
مربی رانندگیم می گفت : چه روحیه ی خوبی ، هر وقت اشتباهی می کنی کلی می خندی
_________________________________
آقای ادواردز خیلی بد آواز می خواندMr. Edwards sings very bad.
هفته ی قبل او برای شام به خانه ی دوستش رفت
He went to dinner his friend's house last week.
He went to dinner his friend's house last week.
بعد شام خانم میزبان گفت :« لطفاً یک چیزی برامون بخون
After dinner hostess said: " Please sing us something"
After dinner hostess said: " Please sing us something"
او شروع کرد به خواندن یک ترانه ی قدیمی درباره ی اسپانیا
He began to sing an old song about Spain.
He began to sing an old song about Spain.
یکی از مهمانان زد زیر گریه
One of the guests began to cry.
One of the guests began to cry.
چون خواننده بود و عاشق موسیقی
Because she was a singer and she loved music.
__________________________________________
Because she was a singer and she loved music.
__________________________________________
جیمی اغلب با مادرش به استخر شنا می رود
Jimmy often goes to the swimming pool with his mother
جیمی قبلاً هرگز دریا را ندیده بود
Jimmy has never seen the sea before.
Jimmy has never seen the sea before.
پدر و مادر جیمی با ماشینشان به دریا رفتند
Jimmy's father and mother went to the sea in their car.
Jimmy's father and mother went to the sea in their car.
جیمی خیلی خوشحال بود و در دریا پرید
Jimmy was very happy and jumped into the sea.
Jimmy was very happy and jumped into the sea.
االان پدر جیمی خانواده اش را به دریا می برد
Jimmy's father is taking his family to the sea now.
Jimmy's father is taking his family to the sea now.
جیمی به مادرش گفت :« پایان قسمت کم عمق کدومه ؟
Jimmy said to his mother:" Which is the shallow end?"
_________________________________________
My favorite colorJimmy said to his mother:" Which is the shallow end?"
_________________________________________
Mrs Green was eighty , but she had a small car, and she always drove to the shops in it on Saturday and bought her food.
She did not drive fast, because she was old, but she drove well and never hit anything . Sometimes her grandchildren said to her, " Please don't drive your car, Grandmother. We can take you to the shops."
But she always said, " No, I like driving . I've driven for fifty years , and I'm not going to stop now."
Last Saturday she stopped her car at some traffic lights because they were red, and then it did not start again. The lights were green, then yellow, then red , then green again, but her car did not start.
" What am I going to do now?" she said
But then a policeman came and said to her kindly, " Good morning. Don't you like any of our colors today?"
رنگ مورد علاقه ی من
Colored رنگی ، به رنگ ، رنگین پوست
Colorful زبان تند و خشن و بی ادبانه
Colorless بی رنگ ، کم رنگ ، ( سبک زندگی و غیره) یکنواخت ، کسل کننده ،بی روح
Well-known سرشناس ، مشهور
رنگ مورد علاقه ی من
خانم گرین هشتاد ساله بود ، اما یک ماشین کوچک داشت ، و همیشه شنبه با آن به مغازه ها رانندگی می کرد و خواروبارش را می خرید
چون پیر بود ، سریع رانندگی نمی کرد ، اما رانندگیش خوب بود و هرگز به چیزی نزده بود . بعضی وقتها نوه هاش بهش می گفتند : " مادر بزرگ ، لطفاً با ماشینت رانندگی نکن ، ما ترا به مغازه ها می بریم."
اما او همیشه می گفت :« نه ، من از رانندگی لذت می برم ، من پنجاه ساله که راننده ام و نمی خواهم حالا ازش دست بردارم
شنبه ی پیش او ماشینش را برای چراغ راهنمایی نگه داشت ، چون چراغ ها قرمز بودند ، و بعد ماشینش دوباره روشن نشد: چراغ ها سبز شدند ، سپس زرد ، سپس قرمز ، سپس دوباره سبز، اما ماشین روشن نشد
او گفت:« حالا چی کار کنم ؟
بعد مأمور راهنمایی و رانندگی آمد و با مهربانی گفت:« روز بخیر، امروز هیچ کدوم از رنگهامون را نمی پسندید؟
Quickly= fast
Children's children= Grandchildren
to enjoy= to like
not big= small
meat, fish, butter, eggs,...= food
The day before Sunday= Saturday
At this time= now
Nicely= Well
_________________________________________
_________________________________________
امروز چند تا فعل دیگر هم که فعل بعدشان هم به صورت مصدر و هم اسم مصدر می آید را یاد می گیریم ، البته بعضی از این فعلها حالت مصدری را بیشتر می پسندند و بعضی دیگر اسم مصدر را
allow, advise, forbid, permit
allow= اجازه دادن
allow +مصدر + مفعول
فعل بعد از allow معمولاً مصدری است
Permit=اجازه دادن
permit + Gerund
فعل بعد از permit معمولاً اسم مصدر است
advise=نصیحت کردن
advise + مصدر + مفعول
فعل بعد از advise هم معمولاً مصدر است
اگر دقت کرده باشید بعد از advise و allow که مفعول آمده ، فعل به صورت مصدر است
همین advise را بدون مفعول نگاه کنید
They advised taking a trip
Forbid=ممنوع کردن
Forbid + gerund
بعد از forbid هم معمولاً اسم مصدر به کار می رود
همان طور که گفتم این فعلها هم اسم مصدر می پذیرند ، هم مصدر ، اما بیشتر به صورتی که ذکر شد به کار می روند
اسم
colorرنگ ، رنگ و رو ، رنگ پوست ، رنگین پوست ، نژاد ، جاذبه، رنگی
coloredرنگین پوست
coloring رنگ ، رنگ کردن ، رنگ آمیزی ، رنگ و رو ، ماده ی رنگی
color schemeترکیب رنگ ، رنگ آمیزی
starter آغازگر ، اولی ، ( اتومبیل ) استارت
start-point نقطه ی شروع ، نقطه ی آغاز
police officer مأمور پلیس ، افسر پلیس
Police woman خانم پلیس
Policeman پلیس، مأمور پلیس
Police station کلانتری
Policy سیاست ، خط مشی
Police force نیروی پلیس
Shop مغازه ، فروشگاه ، دکان
Food خوراک ، غذا
Food-chain زنجیره ی غذایی
Food poisoning مسمومیت غذایی
Food processor دستگاه چند کاره ، غذا ساز
Traffic jam راهبندان
Traffic block راهبندان
Traffic light چراغ راهنمایی
______________________________________
______________________________________
صفت
Colorfulرنگارنگ ، رنگین ، شاد ، دیدنی ، روشن ، درخشانColored رنگی ، به رنگ ، رنگین پوست
Colorful زبان تند و خشن و بی ادبانه
Colorless بی رنگ ، کم رنگ ، ( سبک زندگی و غیره) یکنواخت ، کسل کننده ،بی روح
Well-known سرشناس ، مشهور
Well-paid با حقوق بالا، با دستمزد بالا
Well-to-do ثروتمند ، پولدار
Kindly مهربان ، دوستانه ، سازگار
__________________________
__________________________
قید
Wellخوب ، بهترKindly با مهربانی ، به ملایمت، لطفاً ، بی زحمت
fast= quickly تند ، سریع
___________________________
___________________________
to hit زدن ، کوبیدن ، برخوردن ، خوردن به
to startشروع کردن ، شروع شدن ، ( اتومبیل ) روشن شدن ، ( اتومبیل ) روشن کردن
to police پاس دادن ، مراقبت کردن ، مواظبت کردن
to be off one's food به غذا میل نداشتن
رنگ کردن ، رنگ زدن ، مبالغه کردن ، سایه افکندن ، سرخ شدن to color
_______________________________
as well هم .. هم ، نه تنها ... بلکه
as well as همچنین ، بعلاوه
Well done! آفرین ، مرحبا
hit and run بزن و دررو
shop around قیمت گرفتن
________________________________
________________________________
این ماشین کوچولوها رو یادتون هست؟ برادرم یکی از این ماشین ها داشت، من یک خاطره ی خیلی خنده دار از این ماشین دارم ، ولی الان فرصتشو ندارم ، باشه بعد
All the best
--
0 comments:
Post a Comment