مقاومت ، کیفیتی برخاسته از ماست ، اگر بپذیریم که ما سازنده ی دیواریم و خودمان باعث و بانی ، ایستادن و پایداری دیگران در برابر خود و خواسته هایمان هستیم ، مخالفتشان را مسئله و مشکل خود می دانیم و نه آنان
اما شخصیت های مقاوم ، این انسانهای سرد و خشک و انعطاف ناپذیر ، داستان دیگری دارند ، مهم نیست پیشنهادمان چقدر جالب ، وسوسه انگیز و فوق العاده است ، آنها به هر حال ردش می کنند . با این اشخاص چطور برخورد کنیم ؟ چگونه مقاومتشان را بشکنیم و پاسخ مورد نظرمان را به دست آوریم ؟
برای برخورد با شخصیت های مقاوم ، چهار پیشنهاد داریم
شما در جلسه هستید ، آقای یخچال ساز با پیشنهادتان مخالفت می کند ، از صندلیتان بلند شوید ، متفکرانه به سمتش بروید ، روی صندلی نزدیک به او بنشینید ( یا کنارش بایستید) ، رو به صندلی خالی بگویید :« آقای یخچال ساز ، حق با شماست . اگر من به جای شما بودم ( همین جایی که الان ایستاده ام ) ، سؤالات شما را می پرسیدم و نگرانی های مشابهی داشتم
مخاطبتان ( آقای یخچال ساز) پاک گیج و مبهوت شده است ، شما به پیشنهادتان حمله می کنید ، پس او چاره ای ندارد که از نظریه ی شما دفاع کند ( چون یک شخصیت مقاوم ، همیشه ساز مخالف می زند
پیشنهاد دادن معکوس : این روش هم مشابه روش بالاست . با این تفاوت که به جای این که خواسته ی اصلیمان را بیان کنیم ، برعکس خواسته مان را مطرح می کنیم
می خواهیم برای نقاشی دیوارها با رنگ زرد ، نظر موافق رئیس مان را بگیریم
به او می گوییم : « جناب رئیس ، به نظرم رنگ زرد برای دیوارها اصلاً مناسب نیست ، هر چند که بررسی ها نشان داده که این رنگ برای محیط های کاری بسیار ایده آل است ، اما من طرفدار این حرفهای روانشناسانه نیستم . نظر شما چیست ؟
رئیس که تمایل دارد نظریه ی شما را رد کند ، چند دقیقه ای درباره ی تأثیر روانشناسی در بهبود شرایط کار سخنرانی می کند و در نهایت رنگ زرد را بهترین ترین گزینه برای محیط کاری می داند :) رنگ زرد تصویب شد ، شما به خواسته تان رسیدید . رئیس هم با شما مخالفت کرد ، پس او هم به خواسته اش رسید . یک رابطه ی برنده - برنده
لوید هوم، روانشناس ، برای برخورد با اشخاص همیشه مخالف ( به خصوص دیکتاتور مآب ها ) روش « فرمان دادن و اعلام کردن » را توصیه کرده است
کلماتِ "خواهش می کنم ، لطفاً ، متشکرم و ... " در واژه نامه ی رئیس هریت وجود ندارند . او عاشق دستور دادن است و هریت ، چاره ای جز تحمل شرایط موجود ندارد
هریت که از دست "دان" به ستوه آمده و در تنگنا قرار گرفته است ، تصمیم می گیرد با روش « فرمان » شرایط موجود را عوض کند
او به رفتار رئیسش دقیق می شود ، هر بار که رئیس قصد انجام کاری را دارد، هریت انجام آن کار را به رئیس فرمان می دهد . به این ترتیب هریت نه تنها رفتار خودش را کنترل کرده ، بلکه کنترل رفتار رئیس را هم در دست گرفته است
قبل از اجرای روش فرمان
رئیس پشت میزش نشسته و با انبوه نامه ها و گزارش ها سرگرم است ، هریت به دفترش وارد می شود ، رئیس بی آن که سر بلند کند ، به او می گوید : هریت ، برایم یک فنجان قهوه بیاور، پرونده ی شرکت دانورس را هم بیاور ، در ضمن نامه ی دونگین را هم تا ساعت 10 تمام کن
هریت با ناراحتی می گوید : « چشم قربان » و از اتاق بیرون می رود
هریت روش فرمان را امتحان می کند
رئیس پشت میزش نشسته و با انبوه نامه ها و گزارش ها سرگرم است، هریت به دفتر وارد می شود و می گوید : « آقای دان ، یک فنجان قهوه می خواهید؟ » ( فرمان
دان که کمی جا خورده است ، می گوید : « بله ، متشکرم هریت .»
مشابه فرمان دادن است،
فقط هر کاری را که قصد دارید انجام دهید ، اعلام می کنید
فقط هر کاری را که قصد دارید انجام دهید ، اعلام می کنید
رئیس پشت میزش نشسته است ، هریت وارد اتاق می شود و می گوید:« آقای دان می خواهم به طبقه ی پایین بروم ( اعلام ) یک فنجان قهوه می خواهید ( فرمان ) در ضمن می خواهم نامه ی دونگین را هم تمام کنم ( اعلام
دان که جاخورده است ، می گوید : « بله ، متشکرم هریت .»
هریت که نمی توانست مستقیماً رفتار رئیسش را تغییر دهد ، رفتار خودش را تغییر داد. در واقع تعادل سیستم را به هم زد و دان را در موقعیت دشواری قرار داد. او که شخصیتی همیشه مخالف است ، اگر با فرمان هریت مخالفت کند ، در واقع آنچه خواسته ی قلبی هریت است را انجام داده ، و اگر به دستورات هریت عمل کند ، باز هم اجازه داده که او کنترلش را به دست بگیرد . دان کاملاً گرفتار شده است ، او مجبور است برای حفظ تعادل سیستم ، رفتارش را نسبت به هریت تغییر دهد
برخورد با اشخاص همیشه مخالف کار سختی نیست ، رفتار خود را تغییر دهید تا مقاومت تغییر کند
معجزه ی ارتباط و ان. ال. پی : جری ریچاردسون
0 comments:
Post a Comment