سلام ، صبح بخیر
__________________________________________
یادآوری
ژنرال پرشینگ یک افسر آمریکایی بود
General Pershing was an American officer.
او در جنگ جهانی اول در اروپا جنگید
He fought in Europe in the First World War.
بعد از مرگش ، عده ای از مردم مجسمه ای از او سوار بر اسب در زادگاهش گذاشتند
After he died, some people put up a statue of him on a horse in his home town.
یک مدرسه نزدیک مجسمه بود
There was a school near the statue.
پسرهای مدرسه همیشه می گفتند : صبح بخیر ، پرشینگ
The boys at the school always said, ' Good morning, Pershing!'
پسر کوچولویی با مادرش از کنار مجسمه می گذشتند
A little boy was passing the statue with his mother.
او گفت : صبح بخیر پرشینگ و به مادرش گفت : من پرشینگ را دوست دارم
He said, ' Good morning , Pershing!', and said to his mother, ' I like Pershing,
اما اون مرد مضحک که پشتش است کیه ؟
but who's that funny man on his back?'
____________________________________
دیروز
مایک یک باغچه ی بزرگ داشت
Mick had a big garden.
او سبزیجات پرورش می داد و تعدادی جوجه داشت
He grew vegetables, and had some chickens.
مایک خیلی فقیر بود
Mick was very poor.
پرچین سیمی کهنه بود و حفره هایی (در آن) داشت
The wire fence was old ,and it had holes in it
مایک پرچینی محکم با حفره ای در آن می خواست
مایک پرچینی محکم با حفره ای در آن می خواست
Mick wanted a strong fence with a hole in it.
مایک می خواست جوجه های همسایش داخل باغچه اش بیایند
Mick wanted his neighbor's chickens to come into his garden.
______________________________________
Is not that beautiful?
It was winter, and Mrs. Hermann wanted to do a lot of shopping, so she waited until it was Saturday, when her husband was free, and she took him to the shops with her to pay for everything and to carry her parcels, They went to a lot of shops, and Mrs. Hermann bought a lot of things, She often stopped and said, "look , Joe! Isn't that beautiful!
He then answered , " All right , dear. How much is it? and took his money out to pay for it.
It was dark when they came out of the last shop , and Mr.Hermann was tired and thinking about other things, like a nice drink by the side of a warm fire at home. Suddenly his wife looked up at the sky and said, ' Look at that beautiful moon, Joe!'
Without stopping, Mr Hermann answered, ' All right ,dear. How much is it?
خوشگل نیست ؟
زمستان بود و خانم هرمن خیلی خرید داشت ، پس تا شنبه صبر کرد - وقتی که شوهرش تعطیل بود - و او را با خودش به فروشگاه ها برد ، تا پول خریدهایش را حساب کند و بسته ها را برایش بیاورد
آنها به مغازه های زیادی رفتند و خانم هرمن یک عالمه خرید کرد . بیشتر وقت ها او می ایستاد و می گفت : « جو ! نگاه کن ، اون قشنگ نیست ؟
آقای هرمن جواب می داد :« بسیار خب ، عزیزم ، قیمتش چقدره ؟ » و پولهایش را در می آورد ، تا آن را حساب کند
هنگامی که از آخرین فروشگاه بیرون آمدند ، هوا تاریک بود . آقای هرمن خسته بود و داشت به چیزهای دیگری فکر می کرد ، مثل یک نوشیدنی گرم در خانه کنار شومینه ی گرم . ناگهان همسرش به آسمان نگاه کرد و گفت :« جو ! ماه قشنگ را ببین .»
بی هیچ معطلی ، آقای هرمن جواب داد :« بسیار خب ، عزیزم ، قیمتش چقدره ؟»
________________________________
تمرین
آقای هرمن شنبه ها سرکار نمی رفت
خانم هرمن چیزها را خرید و آنها را حساب کرد و آقای هرمن آنها را حمل می کرد
آقای هرمن از آخرین مغازه بیرون آمد و یک نوشیدنی خوب خورد
آقای هرمن از آخرین مغازه بیرون آمد و یک نوشیدنی خوب می خواست و نشستن در کنار شومینه در خانه
بعد همسرش تصویر زیبایی از ماه در مغازه دید
آقای هرمن پیشنهاد کرد که ماه را برای او( همسرش ) بخرد
__________________________________
May we remember the value of taking
a day to do nothing together.
خدا کند یادمان بماند یک روز مرخصی دادن به خودمان
چقدر ارزشمند است
___________________________________________________________________
_________________________________________________ افعال خودکار
دسته دوم : افعالی که عقاید ، نظرات و حالتها را بیان می کنند ، به صورت استمراری به کار نمی روند
I consider she's mistake.
به نظرم او اشتباه می کند
، مثل
- Forget فراموش کردن
- seem به نظر رسیدن
- appear ( seem) به نظر رسیدن
- understand فهمیدن
- doubt شک داشتن
- consider عقیده داشتن
- prefer ترجیح دادن
- guess حدس زدن
- remember به یاد آوردن
- need نیازداشتن
- believe اعتقاد داشتن
- think عقیده داشتن
- feel ( think ) عقیده داشتن
- realize درک کردن
- know دانستن
- sound به نظر رسیدن
اگر این افعال در معنای دیگری به کار روند ، می توانند ing بگیرند ، مثلاً اگر فعل think به معنای فــکر کردن باشد ، می تواند استمراری به کار رود
I'm thinking about my story
دارم به داستانم فکر می کنم
همچنین اگر فعل consider در معنای به در نظر گرفتن ، بررسی کردن به کار رود ، می تواند استمراری بیاید
She's considering to get a new job.
او دارد یک کار جدید را بررسی می کند
واژه ی امروز present هدیه است
اسم
Present هدیه ، کادو
Gift هدیه ، کادو ، چشم روشنی
Wrappingکاغذ، لفاف ، پوشال
Wrapping paper کاغذ کادو
Wrapped بسته بندی شده
parcel بسته
shopping خرید
Presentation اهدا ، اعطا ، هدیه ، جایزه ، عرضه ، معرفی ، نمایش
Presenter مجری رادیو و تلویزیون
____________________________________________
فعل
to present
اهدا کردن ، اجرا کردن ، ارائه کردن ، معرفی کردن
to gift هدیه کردن ، اهدا کردن ، بخشیدن
to wrap پیچیدن ، پوشاندن
_______________________________________
_______________________________________
گاهی اوقات دنبال یک فیلم ، کتاب ، مقاله ، نمایشنامه و .... هستی ، ولی تمام اسمش یادت نیست ، بخش هایی از اسمش رو فراموش کردی ، اشکالی نداره ، بخش هایی را که یادته بنویس و به جای بخش هایی که یادت رفته * بذار ، گوگل برات ، آن را پیدا می کند
مثلاً من دنبال کتاب در جستجوی زمان از دست رفته ، هستم ، اما همه ی اسمش یادم نیست ، فقط بخش هایی را که یادم هست می نویسم مابقی را ستاره می گذارم
کتاب در جستجوی * رفته
و گوگل کتاب در جستـــجوی زمان از دست رفته ی ، مارسل پروست را پیدا می کند
All the Best