This blog is about books, eBooks , my memories .

Tuesday, October 7, 2014

Be On Time


صبح بخیر

حالتون چطوره ؟ ببخشید برای اشتباه دیروز cooker

________________________________________

تمرین ​دیروز


رستوران خانم جنکینز خیلی بزرگ بود
Mrs. Jenkins's restaurant was very big
یک ملوان وارد شد ، اما او پیشخدمت را دوست نداشت ، بنابراین او دوباره بیرون رفت
A sailor came in, but he did not like the waitress, so he went out again
خانم جنکینز شگفت زده شد وقتی ملوان رفت
Mrs. Jenkins was surprised when the sailor left
ملوان خرگوش برای غذاش سفارش داد
The sailor ordered rabbit for his meal
گربه صدا کرد چون دمش آسیب دید
The cat made a noise because its tail hurt
رستوران به جای گوشت خرگوش ، گوشت گربه به مردم می داد
The restaurant gave people cat's meat instead of rabbit's
______________________________________________



The first cut is the deepest

اولين زخم ، عميق ترين است


If only there was a plaster
for a broken heart

کاش قلب شکسته را هم مي شد
چسب زد

from " The joy of Shaun"


_____________________________________________________


​​


Be On Time

There is a prison in Iceland which allows its prisoners to go out without any guards to work every day. They work on the farms near the prison during the day, and come back to have their evening meal and to sleep every evening. Before they are allowed to go out like this. they have to promise to come back every evening . If they do not promise this, they are not let out.

One night one of the prisoners was invited to have a meal and a drink with the family of the farmer he was working for, so he came back to prison very late. He had to knock at the gate several times before the guard came to let him in.

The guard did not like being disturbed at this time, so he said to the prisoner angrily, ' If you come back so late again, I won't let you in.'



سر وقت بیا

در ایسلند زندانی است که زندانیانش مجازند هر روز بدون نگهبان برای کار کردن بیرون بروند. آنها در طی روز در مزارع نزدیک زندان کار می کنند و هر شب برای صرف شام و خوابیدن به زندان برمی گردند. قبل از اینکه به آنها اجازه ی بیرون رفتن داده بشود ، آنها باید تعهد بدهند که غروب برمی گردند ، اگر تعهد ندهند ، اجازه ی خروج ندارند

شبی یکی از زندانیان دعوت شده بود برای صرف شام و نوشیدنی با خانواده ی کشاورزی که برایش کار می کرد ، به همین سبب خیلی دیر بازگشت . او مجبور شد قبل از اینکه نگهبان بیاید و اجازه ورود به او بدهد ، چند بار در بزند

نگهبان دوست نداشت آن وقت شب کسی آرامشش را بر هم بزند ، بنابراین با عصبانیت به زندانی گفت :« اگر یکبار دیگه دیر بیای نمی ذارم بیایی تو ."


______________________

​​
تمرین

نگهبانان زندانی در ایسلند در طی روز همراه زندانیان در مزارع بودند
زندانیان مجبور بودند غذایشان را در مزارع صرف کنند
آنها شب را در زندان می گذراندند
شبی یک زندانی غذایش را در مزرعه ای خورد
نگهبان از باز کردن در در هنگام شب خوشش نمی آمد چون او می ترسید
او زندانی را به داخل راه نداد


________________

واژه ی کلیدی امروز prison است
اسم
Prison زندان
 Prisoner ، اسیر، اسیر جنگی ، گروگان ،زندانی
prison of war اسیر جنگی
 cooker اجاق ، فر

 
_________________________

فعل
to disturb  مزاحم شدن ، آرامش کسی را بهم زدن ، به هم ریختن
to let اجازه دادن ، گذاشتن ، رها کردن
to let out خارج شدن ، بیرون دادن ، صدا سر دادن  ​
________________________________________
صفت

Disturbed بیمار ، نگران ، پریشان ، ناخوشایند
____________________________________
hold/take sb prisoner کسی را زندانی کردن / کسی را به زندان انداختن


Happy days
M.T



M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com