هوا را سرزنش نکنید ، اگر هوا گه گاه تغییر نمی کرد 90% مردم نمی توانستند سر صحبت را باز کنندکین هابرد
____________________________
تمرین دیروز
فرمانده سنگ سربازان جوان را آموزش می داد
Captain Stone trained young soldiers
او مرد خشکی بود
He was a severe man.
او به سربازان هشدار داد که اگر آنها آنچه را که او می گوید انجام بدهند دردسر وجود دارد
He wanted young soldiers that there would be trouble if they did what he told them
او از همه ی سربازان به جز یکی نامشان را پرسید
He asked all the soldiers except one their names.
سربازان باید می گفتند :« آقای سنگ ، نامم .... هست .»
The soldiers had to say,' My name's ..., Sir Stone.'
هنگامیکه او از آخرین سرباز نامش را پرسید، او در ابتدا جواب نداد ، زیرا او ناشنوا بود
When he asked the last soldier his name , he did not answer at first, because he was deaf.
_____________________________________________________
An old admiral was famous in the navy for his bad temper, so everyone tired hard not to annoy him. One week his ships were going to take part in a big international exercise, so he came on board in the evening, had his dinner and then went to bed. In the morning he had his breakfast early, came up to the bridge and examined the ships in his group carefully. Then he said angrily , ' There should be two cruisers in this group, but I can only see one. Where's the other?' No one dared to answer, and this made the admiral even angrier. His face became redder and redder.
' Well?' he shouted .' What are you fool hiding from me? Where's the second cruiser? What's happened to it? Answer me?'
At last a young sailor found enough courage to speak.
' Please, sir,' he said,' you're on it.'
دومین رزمناو
دریاسالار پیری بود که در نیروی دریایی برای اخلاق بدش مشهور بود، به همین خاطر همه تلاش می کردند که او را عصبانی نکنند. یک هفته قرار بود ناوهای او در یک رزمایش بین المللی شرکت کنند، پس غروب او کنار میز غذاخوری آمد ، شامش را خورد و سپس به بستر رفت. او صبح زود صبحانه اش را خورد، به پل فرماندهی آمد و ناوهای گروهش را با دقت بررسی کرد. سپس با عصبانیت گفت :« در این ناو بایستی دو تا رزمناو باشه، اما من فقط یکی رو می بینم . اون یکی کجاست؟ "
کسی جرأت نکرد جواب بدهد و این موضوع دریا سالار را بیشتر عصبانی کرد . صورتش قرمز و قرمزتر شد
او فریاد زد:« خب ؟ شما احمق ها چی را دارید از من مخفی می کنید؟ رزمناو دومی کجاست ؟ چه اتفاقی براش افتاده ؟ به من جواب بدهید؟"
سرانجام ملوان جوانی جسارت حرف زدن را پیدا کرد و گفت:« ببخشید ، قربان. شما روی اون هستید .»
تمرین
هیچ کسی نمی خواست دریاسالار را ناراحت کند زیرا او پیرمرد خوبی بود
رزمناو او قصد داشت در تمرینی با ناوهای کشورهای دیگر شرکت کند
سر صبحی او نتوانست دومین رزمناو را پیدا کند
هیچ کس جرأت نداشت بهش بگوید که آن نرسیده بود
سرانجام ملوان جوانی به او گفت که رزمناو مخفی بود
دریاسالار پیر در دومین رزمناو بود
_________________________
واژه ی کلیدی امروز Dareاست
اسم
admiral دریا سالار، فرماندهdare شهامت
temper طبع ، خوی ، طبیعت ، قلق ، خشم
temerity بی پروایی ، تهور ، جسارت ، بی باکی
exercise ورزش ، تمرین ، مشق
board تخته ، میز غذا ، غذای روی میز، هیئت امنا
bridge پل، در کشتی : پل فرماندهی ، بازی ورق
cruiser رزمناو، قایق تفریحی
cruise گشت ، سفر تفریحی ، گردش دریایی
sailor ملوان ، دریا نورد، ناوی ، قایق بادبانی
courage جرأت ، دلیری، شجاعت ، دلاوری
_______________________________
فعل
to dare جرأت کردن ، به مبارزه طلبیدن
to bridge پل ساختن ، اتصال دادن
to examine امتحان کردن ، بازرسی کردن ، معاینه کردن
to cruise گشت زدن
to bridge پل ساختن ، اتصال دادن
to examine امتحان کردن ، بازرسی کردن ، معاینه کردن
to cruise گشت زدن
_____________________________
صفت
international بین المللی
courageous شجاع ، دلیر ، مردانه
M.T
M.T
0 comments:
Post a Comment