از تأخیرم واقعاً شرمنده ام ، صبح با یک مشکل فنی کوچولو رخ به رخ شدم
____________________________
تمرین دیروز
یک شهر تعطیلات ساحلی ارکستری را به منظور سرگرم کردن بازدید کنندگان پیدا کرد
A seaside holiday town found a band to entertain visitors.
وقتی باران بارید آن زیر سقف نواختند
It played indoors when it rained.
ارکستر از باران حفاظت شده بودند
The band were protected from rain.
افراد زیادی در شنوندگان بودند
There were a lot of people in the audience.
رهبر ارکستر دسته ی موسیقی از نگهبان پارک خواست
زمانیکه آنها کارشان را تمام کردند درها را قفل کند
The conductor of the band asked the keeper of the park to lock the gates when they finished
زمانیکه آنها کارشان را تمام کردند درها را قفل کند
The conductor of the band asked the keeper of the park to lock the gates when they finished
نگهبان نمی توانست برود تا وقتی که که ارکستر کارش را تمام کند
The keeper could not leave until the band finished
______________________________
Agreement
Mr. Edwards and Mr.Wilson were friends. They were sitting in a train when another man came in. There was going to be an election soon, and Mr.Edwards and Mr.Wilson began talking about politics. Mr. Edwards supported the Labour Party strongly.
Suddenly the third man began to argue with Mr. Edwards. He supported the Conservatives.
They argued for a long time, and then Mr.Edwards said, ' Well, I can't make you change your mind, and you can't make me change mine, so let's have an agreement: I won't vote for the Labour Party, and you won't vote for the Conservative Party. Then we'll be able to stay at home comfortably, and nobody will lose anything' The other man agreed.
They all got out at the same station, and Mr.Edwards drove Mr. Wilson home in this car.
' That's the fifteenth person I've made that agreement with, ' he said to him.
سازش
آقای ادواردز و آقای ویلسون دوست بودند . آنها در قطار نشسته بودند که مرد دیگری وارد شد. یک انتخابات در راه بود و آقای ادواردز و ویلسون درباره ی سیاست شروع به صحبت کردند. آقای ادواردز از حزب کارگر به شدت طرفداری می کرد
آقای ادواردز و آقای ویلسون دوست بودند . آنها در قطار نشسته بودند که مرد دیگری وارد شد. یک انتخابات در راه بود و آقای ادواردز و ویلسون درباره ی سیاست شروع به صحبت کردند. آقای ادواردز از حزب کارگر به شدت طرفداری می کرد
ناگهان مرد سوم با آقای ادواردز شروع به بحث کرد. او از محافظه کارها حمایت می کرد
برای مدتی طولانی آنها مشاجره کردند و بعد آقای ادواردز گفت :« خب، من نمی تونم نظر شما رو عوض کنم و شما هم نمی تونید فکر منو تغییر بدهید ، پس بیا با هم توافق کنیم ، من به حزب کارگر رأی نمی دهم ، شما هم به حزب محافظه کار رأی نده ، این طوری ما می توانیم با خیال راحت در خونمون بمونیم و کسی هم چیزی از دست نمی دهد.» . آن مرد باهاش موافقت کرد
آنها در ایستگاه مشابهی پیاده شدند و آقای ادواردز با ماشینش به سمت خانه ی آقای ویلسون رانندگی کرد
او به آقای ویلسون گفت :« این پانزدهمین شخصی بود که باهاش قرار گذاشتم
__________________________________________
تمرین
آقای ادواردز از حزب کارگر بود
مرد سوم طرف آقای ادواردز بود
آقای ادواردز و مرد سوم درباره ی سیاست توافق نداشتند
هر کس توافق کرد به حزب خودش رأی بدهد
آنها توافق کردند که اصلاَ رأی ندهند
سازش به حزب کارگر کمک کرد
______________________________
_______________________________
اسم
Conservatism محافظه کاری ، سیاست محافظه کاری
conservative محافظه کار
labor= labour [ Brit] کار ، زحمت ، کارگر ، حزب کارگر
labor Day روز کارگر
labor camp اردوگاه کار
laborer مزدور ، کارگر
laborer engaged in earthwork خاک کش
laborer engaged in earthwork خاک کش
laboring کار
labor-intensiveness پرکاری
labor union اتحادیه ی کارگری، سندیکای کارگری
agreement سازش ، توافق ، قرارداد، عهد نامه
agreement of arguments توافق نشانوندها
support طرفداری ، حمایت ، متکا، پشتیبان ، پشت گرمی
agreement of arguments توافق نشانوندها
support طرفداری ، حمایت ، متکا، پشتیبان ، پشت گرمی
صفت
conservative محافظه کار ، پیرو سنت قدیم
supportable حمایت کردنی ، تاب آوردنی
supportedsupportable حمایت کردنی ، تاب آوردنی
متکی
labored
سخت
laboring کارگری ، رنجبر
__________________________
فعل
to agree موافقت کردن ، پسند آمدن ، آشتی دادن ، هم رأی بودن
to labor زحمت کشیدن ، تقلا کردن ، کوشش کردن
to support تحمل کردن ، تقویت کردن ، پشتیبانی کردن ، طرفداری کردن
to argue بحث کردن ، مشاجره کردن ، گفتگو کردن ، سروکله زدن
______________________________
0 comments:
Post a Comment