سلام
________________________________________
تمرین دیروز
جوان در طی جنگ جهانی دوم در نیروی ارتش بود
Joan was in the armed forces during World War Two.
Joan was in the armed forces during World War Two.
جوان فرمانده هامفریز را برای مدتی مدیدی می شناخت
Joan knew Captain Humphreys for a long time.
Joan knew Captain Humphreys for a long time.
کاپیتان از نوشتن به جوان دست کشید
The Captain stopped writing to Joan.
The Captain stopped writing to Joan.
جوان به ملاقات کاپیتان رفت
Joan went to visit the Captain
Joan went to visit the Captain
فقط خویشان می توانستند افسران را در بیمارستان ببینند
Only relatives could see officers in the hospital.
Only relatives could see officers in the hospital.
جوان دختر سرپرستار بود
Joan was the matron's daughter.
Joan was the matron's daughter.
______________________________
Ewe to me are everything
Whenever the course of true love isn't
running smoothly, don't forget Shaun's love
tips and tantric wisdom , and remember that ...
Shaun will always love you
running smoothly, don't forget Shaun's love
tips and tantric wisdom , and remember that ...
Shaun will always love you
وقتی عشق حقیقی خوب پیش نمی رود، توصیه های عاشقانه و دانش شاون را فراموش نکنید و یادتان باشد ... شاون همیشه با شماست است
که به من احساس خوشبختی می دهد و به راستی
دوست خوبی است
که به من احساس خوشبختی می دهد و به راستی
دوست خوبی است
from " The joy of Shaun"
_____________________________________________________
While Mrs. Edwards was in town on Saturday, she saw a crash in an avenue: two cars ran into each other . The drivers got out, and an argument arose between them, but then a policeman arrived . He asked the drivers what had happened, and then he turned to the crowd which had collected round and said , ' Did anyone see the accident?' Several people said they had, and Mrs. Edwards was one of them.
A week later she was asked whether she was willing to be a witness in a court case concerning the accident, and she said she was; and a month later, a lawyer was questioning her in court . She began everything with, ' I think that ... .' until the lawyer got angry and said,' You're not here to say what you think : you're here to say what you know.' '
' I'm sorry; objected Mrs.Edwards,' but I'm not a lawyer, so I can't say things without thinking.'
A week later she was asked whether she was willing to be a witness in a court case concerning the accident, and she said she was; and a month later, a lawyer was questioning her in court . She began everything with, ' I think that ... .' until the lawyer got angry and said,' You're not here to say what you think : you're here to say what you know.' '
' I'm sorry; objected Mrs.Edwards,' but I'm not a lawyer, so I can't say things without thinking.'
فکر می کنم که
شنبه که خانم ادواردز در شهر بود ، تصادفی را در خیابان دید. دو تا ماشین به همدیگر زدند. راننده ها بیرون آمدند و دعوایی بین آنها رخ داد، بعد پلیس رسید. او از راننده ها پرسید چه اتفاقی افتاده است ، سپس به سمت جمعیتی که دورشان جمع شده بودند ، برگشت و گفت :« کسی تصادف را دیده ؟ » چند نفری گفتند آنها تصادف را دیده اند و خانم ادواردز یکی از آنها بود
یک هفته بعد از او سؤال شد که مایل است یکی از شهود دادگاه پرونده ی تصادف باشد، و او گفته بود بله. و یک ماه بعد که وکیل در دادگاه از او سؤال می پرسید ، او هر جوابی را با : « من فکر می کنم که .. » شروع می کرد. تا اینکه وکیل عصبانی شد و گفت :« شما برای آنچه فکر می کنید اینجا نیامدید ، شما اینجایید برای گفتن آنچه می دانید
خانم ادواردز اعتراض کرد :« معذرت می خواهم ، اما من وکیل نیستم ، پس بدون فکر چیزی نمی گم
یک هفته بعد از او سؤال شد که مایل است یکی از شهود دادگاه پرونده ی تصادف باشد، و او گفته بود بله. و یک ماه بعد که وکیل در دادگاه از او سؤال می پرسید ، او هر جوابی را با : « من فکر می کنم که .. » شروع می کرد. تا اینکه وکیل عصبانی شد و گفت :« شما برای آنچه فکر می کنید اینجا نیامدید ، شما اینجایید برای گفتن آنچه می دانید
خانم ادواردز اعتراض کرد :« معذرت می خواهم ، اما من وکیل نیستم ، پس بدون فکر چیزی نمی گم
_______________________________________
تمرین
خانم ادواردز تصادف ماشینی را با یک درخت دید و دو تا ماشین دیگر به همدیگر زدند
او به پلیس گفت که او تصادف را دیده است
او از رفتن به دادگاه برای اینکه یک شاهد باشد امتناع کرد
وکیل نمی خواست به خانم ادواردز زمان بدهد تا فکر کند قبل از اینکه به سوالاتش جواب بدهد
وکیل نمی خواست به خانم ادواردز زمان بدهد تا فکر کند قبل از اینکه به سوالاتش جواب بدهد
وکیل غرض داشت که می خواست خانم ادواردز حقایق را بگوید نه نظراتش را
خانم ادواردز پیشنهاد می کرد که وکلا چیزهایی را بدون تفکر بگویند
_________________________
اسم
witness شاهد ، مدرک ، گواهی
_______________________________
فعلto run into با خطر و مشکل مواجه شدن ، اتفاقی دیدن ، وسیله های نقلیه به هم خوردن ، اصابت کردن
to run through مرور کردن ، نقش را در نمایش تمرین کردن
to run after sb دنبال کسی راه افتادن
to run across sb/sth برخورد کردن ، تصادفی دیدن
to run away فرار کردن ، ترک کردن ، خود را کنار کشیدن
to run through مرور کردن ، نقش را در نمایش تمرین کردن
to run after sb دنبال کسی راه افتادن
to run across sb/sth برخورد کردن ، تصادفی دیدن
to run away فرار کردن ، ترک کردن ، خود را کنار کشیدن
to arise اتفاق افتادن ، پیش آمدن
to suggest پیشنهاد دادن ، اظهار کردن
to mean قصد داشتن ، منظور داشتن ، هدف داشتن
to refuse رد کردن ، امتناع کردن ، نپذیرفتن
to witness شهادت دادن
_____________________________
willing خواستار ، مشتاق ، مایل
صفت
willing خواستار ، مشتاق ، مایل
concerning the time متعلق به آن زمان
______________________________
______________________________
حرف اضافه
concerning درباره ی ، در باب
Have nice time
Have nice time
M.T
0 comments:
Post a Comment