" وقتی کسی شما را باور ندارد ، شما باید خودتان را باور کنید
همین شما را برنده می کند
ونوس ویلیامز ، قهرمان حرفه ای تنیس ، برنده ی مدال طلای المپیک
همین شما را برنده می کند
ونوس ویلیامز ، قهرمان حرفه ای تنیس ، برنده ی مدال طلای المپیک
در سال 1998 ، سرگئی برین و لری پیج به سراغ یاهو رفتند و پیشنهاد کردند که در یاهو ادغام شوند ، یاهو مغروانه نگاهی به سرتا پای گوگل انداخت و گفت : « بهتر است بروی و روی پروژه های دبیرستانی کار کنی ، وقتی به حد کافی بزرگ شدی ، به سراغم بیا
گوگل رفت و کمتر از پنج سال آن قدر بزرگ شد که بیشتر از 20 میلیارد دلار می ارزید
سرگئی برین در 21 آگوست 1973 ، در مسکو متولد شد ، در شش سالگی همراه خانواده اش به ایالات متحده مهاجرت کرد ؛ پدرش میکائیل برین ، یکی از اساتید برجسته ی دانشگاه مریلند بود
سرگئی در سپتامبر 1990 پس از اتمام دبیرستان به دانشگاه مریلند رفت ، سه سال بعد پس از اخذ مدرک کارشناسی علوم رایانه ، برای ادامه ی تحصیل به دانشگاه استفورد رفت و در رشته ی علوم کامپیوتر کارشناسی ارشد گرفت
سرگئی واله و شیدای اینترنت بود ، چندی نگذشت که حسابی در تارهای اینترنت اسیر شد ، پزشکان کاملاً از او قطع امید کرده بوند ، که مرد جوانی به استنفورد قدم گذاشت ، تازه وارد لاورانس پیج ( همان لری پیج ) نامی بود
او در 26 مارس 1973 در ایالت میشیگان متولد شده بود
و
فرزند دکتر ویکتور پیج از برترین اساتید علوم کامپیوتر دانشگاه میشیگان بود لری بعد از دبیرستان به دانشگاه میشیگان رفت ، و پس از اخذ کارشناسی برای ادامه ی تحصیل به استنفورد آمد که سرگئی دلباخته ی تارها را دید
همین جا بود که دوقلوهای افسانه ای دست یکدیگر را گرفتند
،
نوری در اینترنت درخشید و آن دو
وسط تارها افتادند . لری گفت : اینجا خیلی بزرگ است ، چطور به همه جا سرک بکشیم ؟ سرگئی گفت : من دارم روی لینک ها کار می کنم
لری متفکرانه به او نگاه کرد و گفت : خوب است ، من هم کمی برق بلدم ، به نظرم اگر یک موتور داشته باشیم ، سریع تر می توانیم به همه جا سر بزنیم
سرگئی گفت : عالی است ، بزن قدش
ا
ین شد که در اوایل ژانویه ی 1996 موتور جستجوی
" Back Rub"
را ساختند ، جوانان موتوری آن قدر با موتورشان در تارها ویراژ دادند ، که به پدیده ی شگفت انگیزی پی بردندآنها توانستند لینک های مرتبط ، یعنی لینک هایی را که به یک وب سایت خاص می رسیدند را دنبال کنند ، بین خودمان باشد آنها این راز را به چند نفری گفتند ، اما از قدیم گفته اند : در دروازه را می شه بست ، در دهان مردم را نمی شه ، این شد که اسم موتورشان سر زبانها افتاد
لری و سرگئی تصمیم گرفتند ، اسم موتور شگفت انگیزشان را گوگل
Google
بگذارند ، آنها این نام را از لغت googol
گرفتند که به معنای یک ، عدد یک با صد تا صفر جلویش است
چرا؟ این اصطلاح اولین بار در یک کتاب معتبر ریاضی به کار رفته بود و در بین دانشجویان رواج زیادی داشت
در اواخر سال 1998 گوگل جزء 100 سایت برتر دنیا بود ، در اوایل سال 1999 موتور جستجوی گوگل روزانه بیش از 500 هزار جستجو را انجام می داد ، در همین زمان کارمندان شرکت سه برابر شده بود ، بنابراین به ناچار از دفتر کوچکشان به دفتر بزرگتری در نزدیکی استنفورد کوچ کردند
"
بتا" وداع کرد و نسخه ی کامل شده ی گوگل بر روی اینترنت منتشر شداین جا بود که لری و سرگئی نفسی تازه کردند و از میان تارها به روی استیج آمدند ، تا موتورشان را برای همه رونمایی کنند
و گوگل
بزرگ و بزرگتر شد ، تا جایی که برای خودش غولی شد : تلفن همراه ، لپ تاپ ، خانه های هوشمند ، کلاس های درس آن لاین ، ماهواره ها ، تلویزیون ، خودرو ، کامپیوترهای پوشیدنی و... این روزها روی هر صنعتی که دست می گذاری ، بعید است ردّپایی از گوگل نبینی ،
و گوگل همچنان به ویراژ دادن و گسترش قلمرو امپراطوریش ادامه می دهد
منابع : مبانی موفقیت ( جک کنفیلد ) ، سرگذشت مشهورترین میلیاردرهای جهان ( علی محمد نجاتی )
هر وقت از شکست خوردن و تحقیر شدن ترسیدید
قانون 60/40/18 " دانیل آمن " را با خودتان تکرار کنید
وقتی 18 ساله هستید ، نگران هستید دیگران درباره ی شما چه فکری می کنند
وقتی 40 ساله می شوید ، اهمیتی نمی دهید که دیگران درباره ی تان چه فکری می کنند
وقتی 60 می شوید ، پی می برید که اصلاً هیچ کس درباره ی شما فکر نمی کرده است
قانون 60/40/18 " دانیل آمن " را با خودتان تکرار کنید
وقتی 18 ساله هستید ، نگران هستید دیگران درباره ی شما چه فکری می کنند
وقتی 40 ساله می شوید ، اهمیتی نمی دهید که دیگران درباره ی تان چه فکری می کنند
وقتی 60 می شوید ، پی می برید که اصلاً هیچ کس درباره ی شما فکر نمی کرده است
0 comments:
Post a Comment